واکاوی مردمشناسانه رفتارهای اخیر نوجوانان ایرانی در گفتوگو با دکتر مصطفی اکبریان؛
دوران نامگذاری نسلها بر پایه دههها گذشته است
دکتر مصطفی اکبریان، جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی است. وی مقالات و کتابهای متعددی درباره بررسی مردمشناختی جامعه ایرانی منتشر کرده است که یکی از مهمترین آنها، کتابی با عنوان «درآمدی بر فرهنگ و مردمشناسی» است. او مطالعات روزآمدی در حوزه جامعه شناسی فرهنگی دارد و در این گفتوگو نگاه تازهای به موضوع نوجوانان ایرانی و رفتارهای گروهیشان در چند مدت اخیر ارائه میکند. دکتر اکبریان دانشنامه دکترای خود را در رشته جامعه شناسی اقتصاد توسعه دریافت کرده است. او معتقد است که دوران نامگذاری نسلها بر پایه دههها به پایان رسیده و به علت گسترش روزافزون استفاده از رسانهها و تاثیرگذاری آنها باید نسلها را بر پایه رسانهای که استفاده میکنند،شناخت.
دکتر مصطفی اکبریان، جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی است. وی مقالات و کتابهای متعددی درباره بررسی مردمشناختی جامعه ایرانی منتشر کرده است که یکی از مهمترین آنها، کتابی با عنوان «درآمدی بر فرهنگ و مردمشناسی» است. او مطالعات روزآمدی در حوزه جامعه شناسی فرهنگی دارد و در این گفتوگو نگاه تازهای به موضوع نوجوانان ایرانی و رفتارهای گروهیشان در چند مدت اخیر ارائه میکند.دکتر اکبریان دانشنامه دکترای خود را در رشته جامعه شناسی اقتصاد توسعه دریافت کرده است. او معتقد است که دوران نامگذاری نسلها بر پایه دههها به پایان رسیده و به علت گسترش روزافزون استفاده از رسانهها و تاثیرگذاری آنها باید نسلها را بر پایه رسانهای که استفاده میکنند،شناخت. نسل پیامرسانهای اینترنتی، نسل تلویزیون، نسل کتاب و.... گفتوگوی زیر جزئیات بیشتری از نظرات جالب وی را در اختیارتان قرار میدهد. اکبریان میانسال است و تازه وارد دهه پنجم زندگیاش شده، از این نظر در تجربه زیستیاش، هم با نسل پیش از خودش آشنایی دارد و هم با نسلهای جدیدتر. وی همچنین عنوان پژوهشگر برتر دانشگاه آزاد اسلامی را نیز در کارنامه دارد.
آقای دکتر، رویکردها و فرضهای مختلفی نسبت به ریشههای بروز برخی از اتفاقهای اخیر که نسل دهه هفتادیها و دهه هشتادیها قهرمان اصلی آنها بودند، وجود دارد. منظورم تجمع در مجتمع کوروش و سازمان آموزش و پرورش و ... است. از نظر شما علت بروز این رویدادها چیست؟
شما وقتی از نسل دهه هفتاد و هشتاد حرف میزنید در واقع پیشفرض اصلیتان این است که این موضوع به تفاوت نسلهای دهه هفتاد و شصت مربوط است. به این معنی که دههها را زمینه و پایه تغییر میپندارید، در حالی که من به شما میگویم دوره دههها گذشته است و امروز، سالها هستند که تفاوت نسلی ایجاد میکنند. جامعهشناسان معاصر در مطالعه فرهنگها به تغییرات مداوم معتقدند؛ یعنی اینکه فرهنگ یک امر دائما در حال تغییر است. جامعهشناسانی که زیرساخت اصلی فرهنگ جوامع را فرهنگ میدانند، معتقدند همزمان با تغییرات فرهنگی، سایر بخشهای جامعه که روبنا هستند نیز باید تغییر کنند. همگن بودن و تناسب میان فرهنگ و سایر نهادها و ساختار اجتماعی باید همزمان و هموزن باشد. در غیر این صورت پدیده تاخر فرهنگی یا Cultural lag اتفاق میافتد. من معتقدم بروز چنین اتفاقهایی که شما در سوالتان به آنها اشاره کردید، ریشه در همین تاخر فرهنگی دارد. سازوکار اجتماعی جامعه ما دچار تغییر و دگرگونی بسیاری شده است، اما گویا هنوز بخشهای مهمی از جامعه آمادگی پذیرش این تغییرات را ندارد. در حوزه فرهنگی که زیربنای اصلی جامعه از نظر جامعهشناسان فرهنگی و متفکران مطالعات فرهنگی است، میتوان گفت که فرهنگ مادی ما عوض شده اما فرهنگ معنوی تغییر متناسبی نداشته است. از این نظر این ناهمگونی و ناهمگنی موجب میشود تا بخشهایی از افراد جامعه رفتارهایی متفاوت با تصورات و توقعات دیگر افراد داشته باشند. به نظرم تجمع افرادی که شما اسمشان را دهه هفتادیها میگذارید، با همین مقدمه قابل تحلیل است.
منظورتان از فرهنگ مادی، گسترش و نفوذ رسانههای جدید در زندگی روزمره نسل جدید است؟
بله و البته به معنای گستردهتر تکنولوژی. سرعت تغییرات تکنولوژیک در جامعه ما بهویژه در حوزه رسانهها، باعث شده است تا حرف زدن از نسل دهه فلان و بهمان چندان موضوعیتی نداشته باشد. امروز دههها نیستند که در شخصیت و هویت نسلها عاملیت دارند؛ بلکه سالها و حتی روزها هستند. پیش از این در ادبیات روزمره میگفتند کسی که در حوزه تکنولوژیهای جدید
آپ تو دیت نباشد، بیسواد است. امروز دیگر آپ تو دیت هم دارد جایش را به دقیقه و ثانیه میدهد. سرعت تغییرات تکنولوژیک، فاصله میان نسلها را وارد مرحله تازهای کرده است. از نظر من دیگر نسل دهه هفتاد یا شصت مفاهیم کاملی برای اشاره به برخی افراد خاص نیست. شاید به کمک تکنولوژیها بتوان مفاهیم تازهتر و کاملتری به این افراد الصاق کرد. مثلا نسل پیامرسانهای اینترنتی، نسل تلویزیون دولتی، نسل کتاب و ....
نکاتی که شما به آنها اشاره میکنید عمدتا در حوزه مطالعات فرهنگی است، این در حالی است که در ایران عموما یک نگاه مبتنی بر فرضهای جامعه شناختی به اتفاقهای اخیر وجود دارد. تفاوت این دو نگاه میتواند تفاوتهای بزرگی در شیوه مواجهه با آنها ایجاد کند.
علتش این است که جامعهشناسی یک علم پهنانگر است و مطالعات فرهنگی یا مردمشناسی ژرفانگر. جامعهشناسی به مساحت اهمیت بیشتری میدهد و مطالعات فرهنگی به عمق. این دو الگوی معرفتی، روشهای بینشی و پژوهشی متفاوتی دارند و طبیعتا مواضع مختلفی هم درباره چنین اتفاقهایی دارند.
شما فکر میکنید که با کمک کدامیک از این دو میتوان به مساله نوجوانان ایرانی یا نسل پیامرسانهای اینترنتی نگاه کرد؟
این موضوع از نظر من یک موضع مشترک برای هردو نگاه است. از نظر جامعهشناسی هر واقعهای که زمینه بینظمی یا اخلال را در ساختار اجتماعی ایجاد کند، مذموم است و زیر مفهوم آسیب اجتماعی تعریف میشود. اما در مقابل هر چیزی که متناسب با هنجارهای اجتماعی اتفاق بیفتد مورد تایید جامعهشناسی هم هست. در جامعهشناسی برای مواجه شدن با آسیبهای اجتماعی الگوهای متعددی وجود دارد، اما فصل مشترک این الگوها عمدتا این است که برای بررسی موضوع ابتدا باید نیازهای جامعه را شناخت. وقتی نیازهای جامعه یا بخشی از افراد جامعه با مصالح جامعه سازگاری نداشته باشد، طبیعی است که ناهنجاریها گسترش مییابد. جامعهشناسی برای مواجهه با این اتفاقها سیاست مواجهه با استفاده از نیروهای اجتماعی را پیشنهاد میکند. البته در این مورد باز هم دو نگاه وجود دارد، کسانی که به سیاست قهر اجتماعی تکیه میکنند و پای قوای قهریه را به مساله باز میکنند و دسته دوم کسانی که موضوع را از منظر فرهنگی نگاه میکنند و معتقد به فرهنگسازی و اصلاح فرهنگی هستند. هر یک از طرفداران این دو نگاه هم استدلالها و توجیههای عقلانی خاص خود را دارند.
حوزه مطالعات فرهنگی و مردمشناسی، اساس موضوع را یک طور دیگری میبیند، متفکران این حوزه اصولا اعتقادی به قوای قهریه و فرهنگسازی به آن معنای مصطلحش ندارند. از نظر آنان فرهنگ یک پدیده زنده و پویا است که میتواند تغییرات متناسب با نیازهای افراد را در خودش ایجاد کند. این دسته از متفکران معتقد به تغییرات لحظه ای در فرهنگ هستند، تغییرات مداوم و بیتوقف. بنابراین رفتارهایی مثل تجمعهای نوجوانان در مجتمع کوروش و ... از نظر این متفکران اصالت دارد. چون خودش فرهنگ است، بخشی از فرهنگ است و در درون حوزه فرهنگی هم میتوان آن را هضم کرد.
در شرایط امروز ایران از نظر شما چه نوع مواجههای امکان بروز دارد و از طرف دیگر میتواند اثرگذار باشد؟ در واقع منظورم این است که با توجه به برخی محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی که در ایران وجود دارد هر دو نگاه جامعه شناختی و مردمشناختی برای ارائه راهحل محدودیتهایی دارند، آیا راه سومی در این باره وجود دارد؟
بله جامعه ایرانی یک جامعه خطی و ساده نیست و در مقایسه با دیگر جوامع معمولا پیچیدگیهای بیشتری دارد، اما این به معنایی نیست که نتوان آن را شناخت. نکته این است که در مورد جامعه ما هر مسالهای میتواند غامضتر و پیچیدهتر باشد و بنابراین تلاش برای حل مسائل هم نیاز به صرف وقت و انرژی بیشتری دارد. به هر حال از نظر بنده برای بررسی این موضوع ابتدا باید نیازهای امروز جامعه را تشخیص بدهیم. سعی کنیم تغییرات فرهنگ معنوی و مادی ما همگن و متناسب باشد. این اتفاق مستلزم بازکردن فضای اجتماعی است، اما این همه داستان نیست. باید برای فضایی که نیازهای اجتماعی مختلفی دارد، خوراک آماده کنیم. تقویت آگاهی و باز کردن فضای اجتماعی برای جلوگیری از بروز بحرانهای اجتماعی مهمترین راهبردی است که درباره این مساله میتوان مطرح کرد.
یعنی دقیقا چه کار باید کرد؟
ببینید! مسوولان امر باید چنین مفاهیمی را عملیاتی کنند، اما باز کردن فضا یکی به این معنی است که ما حضور این نسل را بپذیریم. بدانیم که نسل جدید خواستههای مختلفی دارد. این خواستهها طبیعتا با توجه به کثرت استفاده از رسانههای جدید، متفاوت از خواستههای نسلهای دیگر است. امروزه اثرگذاری رسانهها در جوامع یکی از مهمترین شاخصهای شناخت جوامع است. شاید بتوان گفت که اگر میخواهی نسل جدید را بشناسی، رسانهاش را بشناس. امکاناتی که رسانهها ایجاد میکنند را بشناس. به این طریق شاید بتوان نیازهای نسلها را شناسایی کرد.
شناسایی نیازها به این خاطر است که ما بتوانیم راههایی برای تامین این نیازها در قالب هنجارهای اجتماعی خاص جامعه خودمان پیدا کنیم. این اصل نظری کار است. اما در عمل باید شباهتهای کلی ابزارهای جدید اطلاعرسان را بیابیم. کارکردها و کژکارکردهایش را مطالعه کنیم. شاید بتوان با کمی تسامح گفت که کارکرد و کژکارکرد رسانهها در عصر حاضر، همان کارکرد و کژکارکرد نسلها است؛ زیرا میزان استفاده از رسانههای جدید در دوره حاضر و بهویژه در جامعه ما آنچنان فراوان است که نبض بسیاری از تغییرات اجتماعی را در دست گرفته. به هر حال من تصور نمیکنم در چنین شرایطی قوای قهری و سیاست قهر اجتماعی پاسخگو باشد.
ارسال نظر