میتینگ‌های عصر ما

محمد هدایتی

دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی در دانشگاه تهران

گردآمدن انبوهی از نوجوانان دبیرستانی در مجتمع کوروش، پرسش‌ها درباره ویژگی‌های این نسل، مطالباتشان و نحوه درست مواجهه با آنها را دوباره مطرح کرد. اینکه گویی این نسل، متفاوت به دنیا می‌نگرد، بیشتر از یک تفاوت نسلی معمولی. جایی که جامعه‌شناسان نه تفاوت نسلی، که شکاف نسلی‌اش می‌خوانند. تحلیل‌های پس از این اتفاق بر محور چندین مفهوم متداول در جامعه‌شناسی و مطالعات فرهنگی می‌چرخد. «انگاره‌های نسلی جدید»، «شبکه‌های اجتماعی جدید»، «سیاست هویت»، «سرمایه اجتماعی» و «سبک زندگی.» واکنش‌ها طبیعتا از دو موضع متفاوت صورت گرفت. یکی گروه‌های محافظه کار، که اساسا چنین تظاهرهایی را نمی‌پسندند.

 

پای ماهواره و شبکه‌های غربی وسط کشیده شد و اینکه «ببینید غرب دارد ما را به تباهی می‌کشاند.» نهادهای فرهنگی مورد عتاب قرار گرفتند و البته والدین را سرکوفت زدند که تحویل بگیرید در دانه‌هایتان را. گروهی دیگر اما چنین تجمعاتی را نمودی از بسط آگاهی در میان نسل جدید می‌یابند. نسلی که ابایی از ابراز خود و خواسته هایش ندارد. برای این دسته افراد، چنین تجمعاتی، در واقع درآمدن از فشاری است که هر نوع باهم بودگی را منع می‌کند. اینکه می‌تواند تمرینی باشد برای کنش‌های مدنی و بسط روش‌های دموکراتیک در امتداد جامعه و از این رو افزایش‌دهنده سرمایه اجتماعی که تمام پژوهش‌ها از زوال آن به‌ویژه در سال‌های اخیر خبر می‌دهند.

به نظر می‌رسد می‌توان از این دو قطبی که دارد به گونه‌ای مسخ شده در تمام وضعیت‌های اجتماعی تولید و بازتولید می‌شود فراتر رفت و با در نظرگرفتن شرایط کلی‌تر اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، نه تنها در سطح کشور، بلکه در ابعاد بین‌المللی به بررسی چنین پدیده‌هایی نشست و از این نکته صحبت کرد که آیا می‌توان کارکرد و نقشی انتقادی و رهایی بخش برای چنین کنش‌هایی قائل شد یا نه.

یکی از مفهوم‌های مهم در توضیح چیستی جامعه معاصر مفهوم «جامعه مصرفی» است. تعاریف متفاوتی برای این نوع جامعه ارائه شده است، با این حال نکته مشترک جایگاه محوری فعالیت‌هایی چون خرید کردن و مصرف کردن است. بدیهی است که چنین فعالیت‌هایی در تمام جوامع وجود داشته‌اند، اما فقط در متن جامعه معاصر است که چنین فعالیت‌هایی از صرف ابزارهایی برای برطرف کردن نیاز فراتر رفته، خود به هدف بدل می‌شوند. در اینجا فرد از طریق فعالیت‌هایی مصرفی(اینجا مفهومی وسیع از مصرف مدل نظر است و مصارف مختلفی چون مصرف فرهنگی را نیز در بر می‌گیرد) به هویت‌یابی برای خود دست می‌زند. بنابراین هویت فرد از طریق کالاهایی که می‌خرد، نوع آنها و شیوه استفاده از آنها تعیین می‌شود. افراد از این طریق به دنبال ساختن «تصویری» مطلوب از خود نیز هستند. تصویری که خود می‌خواهند، گاه در تباین با آنچه واقعا هستند. اینجاست که برخی از نظریه پردازان جامعه‌شناسی و مطالعات فرهنگی عبارت «Cogito» معروف دکارت (من می اندیشم، پس هستم)را چنین تغییر داده‌اند که «من مصرف می‌کنم پس هستم.» نوعی منطق خوش باشی و لذت نیز در کار است. در این فرهنگ مصرفی، «مد»، «برند» و «کلاس» بدل می‌شوند به اموراتی که باید مطابق با آنها حرکت کرد. در سنت نظریه انتقادی چنین منطقی با انتقاد مواجه شده است، چرا که گمان می‌رود افراد در چنین شرایطی مسحور می‌شوند و آگاهی چندانی از سرشت نظام اجتماعی و اقتصادی و کارکرد آن نخواهند داشت(که در اینجا مجال پرداختن به این ایده‌ها نیست). در متن چنین باور فرهنگی اجتماعی است که مراکز خرید و پاساژها به مکان‌های اصلی در شهرهای مدرن بدل می‌شوند. جایی که گویی قلب حیات اجتماعی است. از این‌رو این مراکز باید به چیزی بیشتر از اماکنی صرفا برای خرید بدل شوند. جایی برای دیدن، دیده شدن، لذت بردن، حتی به تعبیر بودلر پرسه زدن و البته خرید کردن. جایی که فرد خودش را در جریان پویایی اجتماعی قرار می‌دهد و با حضور در آن گویا به این نتیجه می‌رسد که در متن مدها و روندهای اجتماعی قرار دارد.پدیده هم ارز با این تحولات دگرگونی‌های اساسی در دنیای ارتباطات و به‌ویژه شبکه‌های اجتماعی است که زیست جهان افراد در سراسر دنیا را به شدت متاثر ساخته است. در نتیجه این دگرگونی‌ها نوعی جابه‌جایی زمانی- مکانی و البته فضایی رخ می‌دهد. این شبکه‌ها امکان دسترسی به انواع ایده‌ها را فراهم می‌کنند و به نوعی ازجاکندگی روابط اجتماعی منجر می‌شوند. با این حال در کنار دلالت‌های بسیار، این شبکه‌ها نیز بر نوعی منطق تصویری عمل می‌کنند. نوعی ابراز خود و نشان دادن خود. نوعی به اشتراک گذاشتن بعضا شخصی‌ترین امور.

به نظر می‌رسد پدیده تجمع دبیرستانی‌ها در مجتمع کوروش را در متن این فرهنگ جهانی یا گاه چنان که می‌گویند منطق سرمایه‌داری متاخر می‌توان یافت. البته که واجد سویه‌های دیگری نیز بوده است. پیش از هر چیز باید به حمله‌های آشفته محافظه‌کاران توجه کرد و به آن واکنش نشان داد.

غافل از اینکه تحولات چندسال اخیر هم در زمینه ایده‌ها و هم مسائل اقتصادی آن تصویر سنتی را با چالشی اساسی مواجه کرده است. والدین، ناتوان از تامین انتظارات فزاینده فرزندان و در چم و خم زندگی سراسر کار گرفتار شده‌اند. اساسا وقت چندان دیگری ندارند. مسوولیت‌ها به‌عهده نظام آموزشی و تربیتی گذاشته شده است که هم ایدئولوژیک است، هم غیرکارآمد. این است که اساسا مقوله آموزش به یک معنا مضمحل شده است. نظام آموزشی دانش‌آموزانی پرورش می‌دهد با نمره‌هایی بعضا بالا، معدل‌هایی آنچنانی، اما ناتوان از تفکر و البته مسوولیت‌ناپذیر با انتظارات بالا.