فاجعه دوری هنر از اقتصاد
مهدی محمدی
اقتصاد برای هنر و هنر برای اقتصاد، و چیستی اقتصاد هنر معادله ای چند مجهولی را تشکیل داده اند تا به سختی بتوان دریافت که در چرخه اقتصاد هنر، جای هنرمند کجاست. موزه دار و مجموعه دار به چه کاری مشغولند. نقش نهادهای عمومی مثل شهرداریها و دولت در حمایت از هنر چه می تواند باشد و آیا بین صنعت و هنرمند رابطه دوسویه وجود دارد؟این همه پرسش را در گالری آفرینشهای معاصر از دو هنرمند از فرنگ برگشته اصفهانی پرسیدیم تا مشخص شود چرا یک اثر هنری در حراجی بیرون از مرزها چند میلیون دلار فروش میرود، اما یک گالری که توسط چند هنرمند آوانگارد اداره میشود در پرداخت اجاره خود درمیماند.
مهدی محمدی
اقتصاد برای هنر و هنر برای اقتصاد، و چیستی اقتصاد هنر معادله ای چند مجهولی را تشکیل داده اند تا به سختی بتوان دریافت که در چرخه اقتصاد هنر، جای هنرمند کجاست. موزه دار و مجموعه دار به چه کاری مشغولند. نقش نهادهای عمومی مثل شهرداریها و دولت در حمایت از هنر چه می تواند باشد و آیا بین صنعت و هنرمند رابطه دوسویه وجود دارد؟این همه پرسش را در گالری آفرینشهای معاصر از دو هنرمند از فرنگ برگشته اصفهانی پرسیدیم تا مشخص شود چرا یک اثر هنری در حراجی بیرون از مرزها چند میلیون دلار فروش میرود، اما یک گالری که توسط چند هنرمند آوانگارد اداره میشود در پرداخت اجاره خود درمیماند. سمیرا هاشمی و امین فخاری ساکنان جدید گالری محله چرخاب روی صندلیهای هنری خود، درباره موانع شکلگیری حلقههای اقتصاد هنر در اصفهان گفت وگو کردند.
رشته های جدید علم اقتصاد کمابیش برای همه شناخته شده هستند.اما هنوز اقتصاد هنر در اصفهان آنقدر مبهم و گوشه نشین است که شاید فقط در مراکزی مانند گالری شما بشود سراغش را گرفت! اگرچه حوزه نظری آن خیلی گسترده است اما همنشینی اقتصاد بیرحم با هنر لطیف هم جالب به نظر می رسد. نظر شما چیست؟
فخاری:اقتصاد و هنر هر دو در راستای توسعه حرکت می کنند،همپوشانی این دو حوزه راه حلهای متفاوتی پیش روی هر دو میگذارد، ممکن است فروش آثار هنری، به عنوان اقتصاد هنر تلقیشود اما راههای دیگری هم هست. با فرمولهایی مانند گالری یا مراکز هنری که تا کنون در ایران و جهان تجربه شده اند، میشود در این راستا کار کرد. اما فکر میکنم استفاده از راهکارهای جدید و ابتکارات بدیع میتواند درعین دشواری، راه حلهای پایدارتری در حوزه فرهنگی و اقتصادی پیش روی ما قرار دهد که با معیارهای فعالان هنر سازگارتر باشد.یک گالری یا مرکز هنری تنها با فروش آثار هنری نمیتواند حیات خود را ادامه بدهد و ممکن است برای ماندن، تن به کارهایی بدهد که لزوماً دلخواه هنرمند یا مدیر گالری نیست. البته منکر نقش فروش آثار هنری در شکل گیری اقتصاد هنر نیستم! و معتقدم فروش، تنها یکی از مسیرهای دستیابی به اقتصاد هنر است و راه های دیگری هم هست. به عنوان مثال در همین مجموعه در کنار گالری، استودیوی طراحی برای فعالیتهای تبلیغاتی و فضای آموزشی وجود دارد.هر سه اینها با هم در حوزه هنر و اقتصاد با هم همپوشانی دارند و به نظر من یکی از بیشمار راه حلهایی است که میتوان به آن رسید.
چه نقاط ضعفی در مورد زیرساختها و ساختارهای آموزشی که باید هنرمندان و فارغ التحصیلان رشتههای هنری را برای پیوند اقتصاد و هنر یاری کند، وجود دارد؟ خود هنرمندان چه نقشی در شکل گیری اقتصاد هنر دارند؟
هاشمی: از نظر من زیرساختی برای شکل گیری رابطه هنر و اقتصاد در کشور به صورت اصولی فراهم نیست. این را میتوان در موزهها، نهادهای عمومی یا دولتی و نوع حمایت آنها از هنرمندان و آفرینندگان آثار هنر مشاهده کرد.بخشی از چرخه اقتصاد هنر به رابطه صنعت و استفادهای که از هنر در صنعت میشود، برمی گردد. به این صورت که اثر هنری تنها به عنوان یک کالا در نظر گرفته میشود نه راهی برای به وجود آمدن یا ارتقای سطح خدمات و محصولات بعضی رشتهها مانند معماری، طراحی محصولات یا ساختارهای شهری! اگر هم رابطهای در جایی شکل گرفته، زمان طولانی طی کرده و هنرمند منتظر مانده تا جایی دیده شود و به او رجوع شود، اما یک رابطه معنادار و سیستماتیک وجود ندارد.
این نقطه ضعف در اصفهان بیشتر ساختاری است یا به محتوای فعالیتهای هنری هم بازمی گردد؟
هاشمی: یک نقطه ضعف عمده اقتصاد هنر در اصفهان، شکل نگرفتن اجتماع هنرمندان است. فقدان جامعه هنری منسجم برای حمایت از هنرمند، و شکل دادن رابطه آنها با دیگر رشتهها و نهادها باعث ضعف اقتصادی هنر در اصفهان است. به خاطر مرکز بودگی تهران، اغلب هنرمندان بیشتر در فکر رفتن هستند و کمتر برای ماندن تلاش میکنند. اگرچه اصفهان به دلیل پشتوانه تاریخی خود، پتانسیل های بالایی در خلق و فروش آثار هنری دارد، اما عدهای از آن بیشتر به عنوان یک میانبر برای درآمدزایی استفاده میکنند.
راه حلی هم دارید؟
اگر نهادهای عمومی با هنرمندان همکاری کنند و آثار آنها در موزهها، رسانهها یا فضاهای شهری، بیش از وضع فعلی به نمایش درآید، این هنر برای کل جامعه بیشتر قابل لمس خواهد بود. و در ادامه آن مجموعه داران هم علاقه یا ضرورت پرداختن به هنر معاصر را درک میکنند یا سازمانهای مختلف از هنرمندان به عنوان نیروی خلاق و ایده پرداز استفاده خواهند کرد. در واقع هنرمند تنها کارش طراحی نیست بلکه در هر مرحله از کار و هر نهادی می توان از روحیه خلاق او استفاده کرد.
چرا تنها این گالریها هستند که باید بار چرخه اقتصاد هنر را به دوش بکشند؟ از نمایش و معرفی گرفته تا مشاوره و فروش به مجموعه داران!
فخاری: همانطور که اشاره شد، ما دچار کمبود حمایت های دولتی یا نهادهای عمومی هستیم، اما از دید من میتواند یک فرصت هم باشد! فعالیت گالریها وقتی در جهت درست و حفظ ارزشهای جامعه هنری باشد، ضمن حفظ استقلال هنرمند، به درک کاستی ها هم کمک میکند. در درازمدت اجتماع هنری شکل میگیرد که راه ارتباط با دیگر جوامع مثل معماران یا فعالان حوزه علوم انسانی را فرا خواهد گرفت.حمایت دولتی مشابه دیگر کشورها، وجوه مثبت یا منفی زیادی دارد اما آنچه ما در اینجا داریم، مدلی از چرخه هنر و اقتصاد است که با معیارهای خودمان هماهنگ است و در صورت اجرایی شدن صحیح آن در طول زمان میتواند الگویی برای دیگر نقاط هم باشد.
گاهی با نوعی از رفتار هنرمندان در قبال فروش آثار یا فعالیت اقتصادی مواجه هستیم که می توان نام آن را تنزه طلبی هنرمند از اقتصاد هنر نامید! این مساله چه آسیبی به چرخه اقتصاد هنر وارد می کند؟
هاشمی: در یک کلام این موضوع فاجعه است. یکی از نقاط ضعف چرخه اقتصاد هنر در اصفهان یا کشور ما فقدان آموزش عرضه آثار هنری است. به آن معنا که هنرمند باید یاد بگیرد که هنر یک شغل هم هست و خود او وظیفه دارد ضمن خلق ایده و اثر هنری، آن را معرفی و عرضه کند. متاسفانه منابع آموزشی در این مورد ناچیز است و در دروان آموزش جدی گرفته نمی شود. هنرمند باید بداند خود او و اثری خلق میکند، یک مجموعه هستند. ما شاهد هستیم بسیاری هنر را یک تفنن میدانند و برای تامین اقتصادی خود شغل دیگری دارند، درک نمیکنند که یک ایده و محصول صنعتی که با الهام از آن ساخته میشود همچنان یک اثر هنری است و ارزش خود را دارد.ضعف تفکر میان رشته ای در میان هنرمندان و رشته های دیگر باعث شده غفلت از نقش هنر در اقتصاد شده است. نپرداختن رسانه ها یا دوری کردن ما از رسانه ها باعث میشود تا یک اثر هنری معرفی نشود و امکان اطلاع از وجود و خلق یک اثر یا نقد آن فراهم نشود. به هر حال یادگیری ارایه و پی بردن به ضرورت آن یک نکته مهم در چرخه اقتصاد هنر و پویایی آن محسوب میشود.
البته ردپای هنر در همه جا دیده می شود، در طراحی بیشتر محصولات، عرضه و تبلیغ آن یا حتی ایده ای منجر به خلق یک ایده شده است. چه چیزی باعث شده تا هنرمند ما نتواند وارد چرخه اقتصاد شود و درآمد پایدار برای خود داشته باشد یا صنعت از هنر برای رونق و ارتقای سطح تولیدات خود استفاده کند؟
فخاری: در مورد مباحثی مثل تبلیغات، هنرهای تجسمی یا هنرهای بصری و معاصر ابتدا به آنچه دیزاین یا طراحی نامیده میشود می پردازم. در اصفهان و به طور کلی کشور ما، نوعی جدایی بین مبحث دیزاین و جنبه تجاری آن وجود دارد. کمبود رابطه طراحی تجاری با خلاقیت باعث شده تا ما بیشتر موج های بیرون از مرزها را دنبال کنیم و که دو حالت را به وجود آورده است.در حالت اول، شاهد شکل گیری شرکتهای بزرگ بدون خلاقیت به همراه مشتریهای بزرگ و گردش مالی بالا هستیم و دیگری طراحان خلاق و ایده پردازانی که دور از بازار و تجارت به فعالیت های نوعاً فرهنگی به طور مستقل روی آورده اند. من بنا به تجربه شخصی شاهد احساس نیاز و استقبال تجارت و صنعت از هنر و ایده های خلاقانه بوده ام اما، سازمان یا اجتماعی که این نیروی خلاق را برابر با استانداردهای مورد نیاز صنعت در اختیار او بگذارد وجود ندارد و البته از سوی دیگر تفکری که بتواند نیروی خلاق و ایده پرداز را فارغ از حصار و کلیشههای تجاری مرسوم به خدمت بگیرد، کمتر وجود دارد.در مورد هنرهای معاصر یا بصری هم زیرساختهای لازم برای ارایه اثر و ایده کمتر وجود دارد، مسایلی که شاید ساده به نظر برسد! هنرمند هنوز نمیداند با کدام رسانه یا چگونه خود و ایده اش را عرضه کند و درباره آن صحبت کند یا حلقه وصل بین هنرمند و مجموعهدار و موزهها کجاست. هنوز بستری برای همکاریهای بین المللی به صورت عمومی موجود نیست.
گاهی شنیده میشود یک اثر هنری ایرانی در یک حراج خارجی با مبلغ بالا به فروش رفته، و پس از آن کسانی هم برای رسیدن به همان سطح از درآمد به نوعی مشابهسازی یا سفارش سازی روی میآورند! یا اگر امضای هنرمند معروفی پای اثر باشد فوراً فروش میرود و اثر هنری با ارزشی به علت گمنامی صاحب آن، فراموش میشود یا از بین می رود. چه چیزی باعث ایجاد این وضع میشود؟
هاشمی: گالری، وابسته به فروش است اما آنچه در حراجهایی مثل کریستی و بعد از آن تهران رخ داد چیزی نبود که ما و جامعه هنری انتظار آن را داشته باشیم وحالا یک دفعه حجم بالایی از پول وارد چرخه اقتصاد هنر شده است.همین امر باعث شد تا گالریدارها هم به فکر بیفتند که میتوان مشکلات مالی را لحظهای حل کرد، وقتی ارگانهای دولتی یا عمومی رابطه سازمان مندی با هنرمند نداشتند و دیرهنگام با این حباب مواجه شدند، شاهد فرهنگ کار سفارشی شدیم. این واقعه چیز عجیبی نبود ولی متاسفانه چرخه مالی آن جای دیگری شکل گرفت و ماحصل آن در جیب هنرمند هم نرفت و وارد زیرساخت های هنری نیز نشد. هنرمندی که تا دیروز وابسته به تدریس بود امروز می بیند که میتواند با خلق اثری که مشتری دارد بدون منتظر ماندن برای دیده شدن، درآمد بالایی داشته باشد. این نقطه ضعف از آنجاست که فاصله ما با هنر معاصر روز دنیا و همچنین خواستها و نیازهای مردم زیاد شده است. برای رفع این ضعفها باید در مورد آموزش صحیح عرضه، ارایه اثر تلاش کرد خود هنرمندان هم از رفتن به سمت حبابهای موسمی خودداری کنند.
آنچه ما امروز به عنوان نمونه های آثار هنری قدیمی میبینیم در زمان خود یک نوآوری در عرصه هنر بود، چگونه میتوان با تامین مناسب مباحث اقتصادی در عرصه هنر و زندگی هنرمندان باعث شد تا آنها جای پای محکمتری در طبقه متوسط جامعه پیدا کنند و از گذر آن باعث تقویت جامعه شهری شوند؟ اصفهان چه مزیتهایی در هنر و اقتصاد هنر دارد؟
فخاری: اصفهان دارای پیشینه تاریخی طولانی مدت است و هنوز دچار توسعه افسارگسیخته به صورتی که در بعضی کلان شهرها دیده میشود، نشده است. بخشهای گسترده ای از کالبد شهر و اجتماع انسانی آن با هم در ارتباط هستند و مردم آن به صورت عمومی به هنر علاقهمند هستند.این مزیتها باعث میشود تا ارتباطات بین المللی و منطقه ای با سهولت بیشتری شکل بگیرد و ارگانهای عمومی یا دولتی به سمت هنر و هنرمند در راستای توسعه انسانی واجتماعی شهر جذب شوند. ساختار شهری اصفهان اجازه میدهد تا گروههای مختلف اجتماعی بدون چالشهای جدی مثل ترافیک، زمان بر بودن یا هزینه های ورودی به ساختارهای فرهنگی و هنری دسترسی داشته باشند، لذت ببرند و برداشت خاص خود را پیداکنند.در کنار فضای شهری و مزیتهای ارتباطی، میتوان با عرضه مناسب، بهرهگیری از تعریف درست در ارایه هنر و سابقه حضور مجموعه داران قوی در عرصه هنرهای سنتی، نسل جدیدی از علاقه مندان به آثار هنری معاصر را ایجاد کرد.مجموعه این شرایط و مشخصههای اجتماعی- فرهنگی شهر اصفهان، شرایطی را به وجود آورده که اگر هنرمندان استانداردهای لازم را رعایت کنند و ارتباط سازمان یافته تری بین آنها و مدیریت شهری برقرار شود، میتوان در آینده شاهد حراج های بزرگ، دوسالانه های هنری و حتی رویدادهایی متفاوت و خلاقانه در شهر اصفهان باشیم.هاشمی: همانطور که آقای فخاری اشاره کردند در حال حاضر فضای مناسبی وجود دارد و هنوز برخلاف جایی مثل تهران که رابطه بیمارگونهای بین رویدادهای هنری مثل حراج ها به وجود آمده و هنر فقط در خدمت اقتصاد است، در اصفهان این فضای نامناسب به وجود نیامده است. این یک فرصت برای اصفهان است تا با ترمیم و توسعه صحیح چرخه اقتصاد هنر، آینده بهتری برای هنر و هنرمند رقم زده شود.
ارسال نظر