گلایه های علیرضا مرزبان از رفوتبال ایران ایران در گفت وگو با «دنیای اقتصاد»:
فوتبال بی احساس ما
هیچ چیزی جای تاریخ را نمیتواند بگیرد یعنی ابومسلم، ابومسلم خواهد ماند اگر فکر میکنید که بازیکنان ما چون ماشینهای خوبی سوار میشوند پس همهشان میلیاردر هستند و وضع خوبی دارند، اینطور نیست در بوندسلیگای آلمان اجازه نمیدهند که یک نفر برود و تیمی را خریداری کند آن زمانی که میخوانم، میخوانم، آن زمان که میبینم، میبینم و آن موقع هم که نمیبینم، میروم کافی شاپ. . . دنیای اقتصاد، سپهر استیری- این روزها علیرضا مرزبان به چهرهای شناخته شده در عرصه ورزش خراسان رضوی بدل شده است. او که در «ازنا»ی لرستان چشم به جهان گشود، سابقه بازی در تیمهای بانک ملی، دارایی و تیم ملی جوانان را دارد، وی پس از انقلاب به آلمان رفته و تحت نظر فدراسیون فوتبال آلمان مشغول به تدریس مربیگری فوتبال میشود و سابقه مربیگری در تیمهایی چون اشبورن و باوناتال آلمان، دونایسکااسترادا اسلواکی، تیم ملی صربستان و مونتهنگرو، پرسپولیس، استیل آذین و سپاهان را در پرونده خود دارد، او سرانجام و در اولین تجربه سرمربیگری خود سکان هدایت تیم فوتبال پدیده مشهد را بر عهده گرفت.
هیچ چیزی جای تاریخ را نمیتواند بگیرد یعنی ابومسلم، ابومسلم خواهد ماند اگر فکر میکنید که بازیکنان ما چون ماشینهای خوبی سوار میشوند پس همهشان میلیاردر هستند و وضع خوبی دارند، اینطور نیست در بوندسلیگای آلمان اجازه نمیدهند که یک نفر برود و تیمی را خریداری کند آن زمانی که میخوانم، میخوانم، آن زمان که میبینم، میبینم و آن موقع هم که نمیبینم، میروم کافی شاپ... دنیای اقتصاد، سپهر استیری- این روزها علیرضا مرزبان به چهرهای شناخته شده در عرصه ورزش خراسان رضوی بدل شده است. او که در «ازنا»ی لرستان چشم به جهان گشود، سابقه بازی در تیمهای بانک ملی، دارایی و تیم ملی جوانان را دارد، وی پس از انقلاب به آلمان رفته و تحت نظر فدراسیون فوتبال آلمان مشغول به تدریس مربیگری فوتبال میشود و سابقه مربیگری در تیمهایی چون اشبورن و باوناتال آلمان، دونایسکااسترادا اسلواکی، تیم ملی صربستان و مونتهنگرو، پرسپولیس، استیل آذین و سپاهان را در پرونده خود دارد، او سرانجام و در اولین تجربه سرمربیگری خود سکان هدایت تیم فوتبال پدیده مشهد را بر عهده گرفت.تیم فوتبال پدیده مشهد در اولین حضور خود در لیگ برتر شروع غافلگیرکننده و
قوی را به نمایش گذاشت، اما پس از حوادث پیش آمده برای مجموعه پدیده، تیم فوتبال این مجموعه نیز با نوسانات بسیاری مواجه شد. عملکرد پرتلاطم پدیده سبب شد در یکی از روزهای نخستین سال 94 به سراغ علیرضا مرزبان برویم. او در این گپ و گفت از مشکلات فوتبال پدیده، خراسان رضوی و کشور، خداحافظی عنایتی، عملکرد فدراسیون و کی روش و سرانجام از علاقه خود به هایدگر، بنان، دولتآبادی و ابتهاج میگوید که در ادامه خواهید خواند.
یکی از مهمترین دغدغههای بسیاری از ورزش دوستان خراسانی وضعیت پیشرو و نتایج تیم پدیده است. برخی معتقدند که وضعیت اخیر مجموعه پدیده بر نتایج و عملکرد باشگاه نیز تاثیرگذار بوده است، نظر شما دراینباره چیست؟
باید خیلی روشن بگویم یک مساله دیالکتیک مرگ در بازار است که ما در آن در حال فعالیت هستیم، یعنی مجموعه ورزش ایران چون با احساسات انسانی و بحث مالی ارتباط مستقیم دارد، تاثیرگذاری جدیدی بر یکدیگر دارند. ما لیگ را خیلی خوب شروع کردیم ولی طبق برنامهریزیهای سازمان لیگ ایران، تیمی که به لیگ برتر صعود میکند، تنها مجاز است هفت بازیکن از لیگ برتر به خدمت بگیرد، ما سه بازیکن خارجی دیگر هم گرفتیم که مجموعا ۱۰ بازیکن شدند، بازیکنان بهگونهای به خدمت گرفته شدند که با توجه به سقف بودجهای ۱۰میلیارد تومانی در این مجموعه اقتصادی هم بگنجند. در واقع با این ۱۰ بازیکن و بازیکنانی که از لیگ یک همراه داشتیم، توانستیم لیگ را خیلی خوب شروع کنیم ولی در ادامه کار با توجه به مصدومان و محرومانی که پیدا شد، بازیکنانی را ازدست دادیم که واقعا نقش تعیین کنندهای داشتند، دفاعهایمان دچار مشکل شدند، در ادامه کار نیز بحرانی بود که پدیده با آن مواجه شد و ما هم آسیب شدیدی دیدیم، براساس قراردادی که با بازیکنان امضا کرده بودیم باید پرداختی دوم، بعد از پایان نیم فصل اول انجام میشد اما متاسفانه نتوانستیم این کار را انجام دهیم و طبیعتا تیم دچار بحران شد واین احساس که این مساله هیچ وقت درست نخواهد شد، در تیم به وجود آمد.
به دنبال این موضوع نتوانستیم اردوی خوبی برویم و مجبور شدیم در مشهد بمانیم، نتوانستیم بازیهای دوستانه داشته باشیم و واقعا کارمان به بحران خورد ولی در ادامه کار، آقای وطنخواه، مدیرعامل، دکتر تدین، مجتبی سرآسیابی به مجرد اینکه ما به این بحران مالی بزرگ خوردیم به تیم نزدیکتر شدند و کلی از مشکلات روانی تیم را برطرف کردند. ما نتوانستیم پرداختی بزرگی به بازیکنان داشته باشیم و هنوز هم نداریم ولی تیم ما متحد شده، ما دو تا بازی خیلی بد انجام دادیم، به خصوص بازی با راهآهن که شایسته مردم مشهد نبود که ما چنین بازی ای داشته باشیم و از تیم ته جدولی شکست بخوریم. ولی الان شرایط ما خیلی بهتر شده، تیم ما در بازی با استقلال اهواز متحد شد و ما باید با پیروزی از زمین خارج میشدیم و یک بازی خیلی خوب با سپاهان داشتیم. هم اکنون رضا حقیقی مجددا به تیم بازگشته، اکبر صادقی و ایگور پرایچ نیز بعد از محرومیتی که داشتند به تیم اضافه شدند. الان تیم ما شرایط خوبی دارد و میتوانم بگویم که ما حقیقتا متحد هستیم تا برای بقا در لیگ مبارزه کنیم.
آیا مشکلات مالی باعث جدایی رضا عنایتی از تیم پدیده شد؟
ارتباطی با مسائل مالی نداشت. رضا موضوع را با من در میان گذاشت، او قصد داشت فوتبالش را در تیم محبوبش استقلال به اتمام برساند. در آن زمان هم ما پرداختیهایمان را به خوبی انجام داده بودیم و مشکلی در میان نبود اما همانطور که میدانید استقلال و پرسپولیس هم پرداختیهای خوب و به موقعی ندارند. رضا در واقع به این خاطر رفت که برای شش ماهی که قرار است دوران فوتبالی اش را به پایان برساند، با بازی در استقلال، احساس خوبی داشته باشد و مسائل مالی در این بین تاثیری نداشت.
قرارداد شما با باشگاه پدیده به چه نحو است؟ آیا همکاری خود با این باشگاه را ادامه میدهید؟
این بحث مفصلی است چون استراتژی این مجموعه باید مشخص باشد. استراتژی این تیم باید به سمتی باشد که ما بتوانیم برای کل این مجموعه، این استان و شهر بزرگ سهمیه آسیایی بگیریم. این تیم و این شهر لیاقت این را دارد که سهمیه آسیایی داشته باشد و این مجموعه باید به این سمت حرکت کند. یک سری گفتوگوها انجام شده که میتوانیم طی سه، چهار هفته آینده بیشتر دراین باره صحبت کنیم.
از آنجایی که شما سابقه فعالیت در اروپا و برخی استانهای کشور را دارید، پتانسیل فوتبال خراسان رضوی را چطور ارزیابی میکنید؟
خیلی خوب است، اتفاقا یکی از مسائل مهمی که در اینجا داریم در واقع احساس بزرگیست که این شهر نسبت به فوتبال دارد. مردم فوتبال دوست هستند، خیلی فوتبال میبینند و ما از نظر تماشاچی یکی از بهترین تیمهای ایران هستیم. با توجه به اینکه تجربه اول ما در لیگ برتر است ولی بارها شده که استادیوم پر شده و این امری بیسابقه است، تیمهای خیلی کمی میتوانند استادیوم خودشان را پر کنند و این احساس خوب مردم، به ما یاری میرساند.
از طرف دیگر با توجه به اولین حضور ما به عنوان تیم پایه در لیگ ایران، بچه ها موفق شدند بازی دیروز خودشان را با پیروزی پشت سر بگذارند و حتی میتوانند قهرمان ایران در رده جوانان شوند. پتانسیل و احساس خوبی در این تیم وجود دارد و امیدواریم که بتوانیم خیلی خوب به طرف جلو حرکت کنیم.
شما به استعدادهای فوتبال این استان اشاره داشتید اما طی سالیان گذشته ما ورزشکاران خراسانی برجستهای برای حضور مستمر در تیم ملی نداشتیم، البته این روزها اکبر صادقی و محمد نژادمهدی نمایندگان پدیده در تیم ملی هستند اما نباید از یاد برد که آنها بازیکنان خراسانی نیستند. با توجه به سابقه فعالیت شما در فوتبال کشور و اروپا، به نظر شما دلایل عدم موفقیت فوتبال استان در تربیت استعدادهای بومی در سطح ملی چیست؟ به بیان دیگر فوتبال خراسان رضوی چه مشکلاتی دارد؟
یکی از مشکلات بزرگ اینجا کمبود امکانات است. وقتی تیمهای لیگ دسته یک ایران، سیاه جامگان و ابومسلم، باید روی چمن مصنوعی ورزشگاه تختی، ورزشگاهی که نیاز به تعمیر که چه عرض کنم نیاز به تعویض دارد، بازی کنند. این شهر لیاقت این را دارد که استادیومهای خوبی داشته باشد و اگر این تیمها بتوانند خوب کار کنند، طبیعتا در مرحله بعدی باید در بحث مارکتینگ قدرتمند ظاهر شوند تا بتوانند در بحث ساختارهای آکادمی به مجموعهشان کمک کنند تا جوانانی دوازده، سیزده ساله تا هجده ساله بتوانند در این آکادمیها فعالیت کنند.
ما هماکنون پدیدههای خیلی خوبی داریم، برای مثال حسین مهربان، بازیکن جوان تیم ماست که به احتمال زیاد در بازیهای پیشرو فرصت پیدا خواهد کرد تا از ابتدای بازی به میدان برود. در واقع ما این شانس را به بازیکنان میدهیم و قرار نیست اینجا صرفا پایگاهی شود برای بازیکنانی که از شهرهای دیگر به اینجا میآیند بلکه از آکادمی خودمان هم میتوانیم استفاده کنیم. شما اگر به تاریخ تیمهای ابومسلم و پیام نگاه کنید بازیکنان مشهدی بزرگی در این تیمها بازی میکردند ولی برای بهتر شدنش نیاز به آکادمی هست.
با توجه به سابقه فعالیت شما در باشگاههای آلمان و تیم ملی صربستان و مونته نگرو چه تفاوتها و ضعفهایی در چارت سازمانی باشگاهی ایران درمقایسه با باشگاههای جهان میبینید؟
یک بخش این موضوع به رقابت آزاد سرمایه برمیگردد چرا که سرمایه برای پیدا کردن بازارهای جدید احتیاج به رقابت دارد و این رقابت باعث میشود که بحث مارکتینگ و تبلیغات هم در فوتبال حائز اهمیت شود. حال آن نیرویی که شما برای انتقال هدفمند سرمایه به سمت ورزش نیاز دارید این است که سرمایه و کارخانجات باید این احساس را داشته باشند که نه تنها مسئول تبلیغ کالای خودشان هستند بلکه یکسری وظایف اجتماعی هم دارند که باید در کنار فعالیت خودشان انجام دهند. برای مثال هرچقدر شما جوانان را به سمت ورزش هدایت کنید، معضلات اجتماعی و بیکاری کاهش مییابد و میتوانید جوانان را به سوی زندگی سالمتر پیش ببرید. آماری که اخیرا منتشر شد حاکی از این بود که 53 درصد از مردم ایران از قندخون بالا رنج میبرند، چربی خون بالایی دارند، جوانان ما اضافه وزن دارند و این بحث به آنجا باز میگردد که ما نمیتوانیم به کسی که قصد ورزش کردن دارد، بگوییم برود فلان جا ورزش کند، ما باید شرایط را به نحوی مهیا کنیم که ورزشگاهها نزد مردم بروند. باید ساختارها به نحوی باشند که زمینهای ورزشی نزدیک به خانههای مردم باشند، چرا که در ادامه کار برای ما ارزانتر تمام خواهد شد. اگر ما مردم را به ورزش نزدیک کنیم نیازی نخواهد بود که هزینههای هنگفت درمان و دارو را در آینده متقبل شویم.
من شنیدم که در اینجا قریب به ۱۸۰۰ کارخانه در حال فعالیت هستند، ما باید این کارخانجات را متحد کنیم به نحوی که این احساس را داشته باشند که اینجا شهر ماست، استان ماست و وارد این عرصه شوند تا مسائل ورزشی و اجتماعی را حل کنند، تا این حس غرور را ایجاد کنند که شما متعلق به این شهر هستید. این چیزیست که در این شهر کم است ولی میتوان نیروهایی را در این راستا متحد کرد.
این احساس و انگیزهای که مد نظر شماست در سایر کشورها چطور به وجود آمده است؟ آیا با وضع قوانین خاصی بنگاههای اقتصادی را ترغیب به فعالیتهای اجتماعی از قبیل ورزش کردند؟
خیلی روشن است، تیمی که دارای تاریخ و قدمت است طبیعتا احساسات بزرگی نیز همراه آن خواهد بود. چون شما وقتی به عنوان پدر خانواده فرزند خود را به زمین ورزشی یا استادیوم میبرید، این نسل به نسل منتقل میشود که شما هوادار یک تیم میشوید وحتی فرزندانتان که متولد میشوند و این انتقال احساس و اینکه کارخانههای بزرگ بتوانند در این مساله حساسیت نشان دهند، نیازمند زمان است. اگر فولاد خوزستان تیم اهواز را قوی و آن را به عنوان یک تیم بزرگ معرفی میکند یا فولاد مبارکه اصفهان نیز به همین شکل کمک میکند تا این تیم پیشرفت کند، خب ما هم در اینجا تیمهای بزرگی داریم که توانایی انجام این کار را دارند، ولی اینجا این ارتباط احساسی به وجود نیامده که این نیروها بتوانند به هم اعتماد کنند و بخش صنعتی به این باور برسد که اگر بخش مارکتینگاش به خوبی کار کند، میتواند در فوتبال نیز به آنچه که احتیاج دارند، دست یابند.
برای مثال در همان اروپا، در ابتدای کار تیم فوتبال ردبول از لیگ دو، سه آلمان شروع به فعالیت کرد، ولی در مشهد به طور ناگهانی سرمایهگذاران در تیمهایی در سطوح بالای ورزشی ظاهر میشوند. برای مثال پدیده، ثامن الحجج یا میزان. خب این حضور ناگهانی برای بسیاری از خراسانیها هیچ سابقه ذهنی به وجود نمیآورد، اما همچنان ابومسلم در ذهن ما خراسانیها به یاد مانده و حتی شاید برند ابومسلم از خیلی از برندهای موجود خراسانی در سطوح بالای ورزشی قویتر باشد.
بیتوجهی به این نکتهای که شما گفتید، چه تبعاتی میتواند در پی داشته باشد.
در مورد ردبول باید عرض کنم، ردبول در انبیای سرمایهگذاری عظیمی کرده، در فرمول یک حرف نخست را میزند و حتی در ورزشهای انفرادی نیز سرمایهگذاری کردند تا نیروهایی را که برای برند خودشان در رقابتی تنگاتنگ با کالاهای رقیب برای حفظ ثبات هرچه بیشتر بازار نیاز دارند، در اختیار داشته باشند. امروزه هرکس که میخواهد نوشیدنیهای انرژیزا خریداری کند، به وایت هورس فکر نمیکند، بلکه همه ردبول را معرفی میکنند و این را در ذهن مردم کاشتند که ردبول خوب است.
در بخش فوتبال ردبول، باشگاه ردبول، زالسبورگ اتریش را دارد ولی برای شروع فعالیت فوتبالی خودشان در آلمان نیاز به تاریخ داشتند و همچنین در بوندسلیگای آلمان اجازه نمیدهند که یک نفر برود و تیمی را خریداری کند، شما باید هیات مدیرهای داشته باشید و این هیات مدیره با رای مردم انتخاب میشود، ولی اجازه خرید تیمها را نمیدهند البته برای خرید برخی تیمها تلاشی صورت میگیرد اما هیچ چیزی جای تاریخ را نمیتواند بگیرد یعنی ابومسلم، ابومسلم خواهد ماند.
آیا این ویژگی که در فوتبال ایران به راحتی میتوان تیمهایی را خرید و در سطوح بالای رقابتهای ورزشی ظاهر شد، ویژگی منفی ورزش ماست؟
سرمایه مرز نمیشناسد و همواره سعی دارد که برون مرزی باشد، سرمایه همیشه درصدد این است که ارتباط مستقیم داشته باشد و شما هیچ وقت نمیتوانید سرمایه را در یک منطقه خاص محدود کنید، در نتیجه سرمایه برای تسهیل حرکت خود با نیروهایی متحد میشود که بتواند با آنها بهتر حرکت کند، به عبارتی دیگر به نیروهایی احتیاج دارد که زمانی که با بنبست مواجه شد این نیروها به سرمایه یاری رسانند. این سوال که آیا لازم است تیمها از سطوح پایین شروع کنند و اینکه آیا به سود یک مجموعه است؟ همه تیمها احتیاج ندارند. برای مثال وقتی در شهر لایپزیگ استادیوم ۳۰۰ میلیونی تاسیس کردند دیگر نیازی به حضور ردبول ندارند که بخواهد از پایه شروع کند، ولی باید شروع کنند چون قانونشان این اجازه را نمیدهد. ردبول میتواند همین فردا با یک تیم در بوندسلیگای یک برای تبلیغات روی لباسهایشان قرارداد ببندد ولی اسم تیم، ردبول نمیشود.
جناب مرزبان شما به ضعف ساختاری موجود در باشگاهداری ما اشاره کردید. برخی دلیل پیدایش این مشکلات در عرصه باشگاهداری را ناشی از مداخله دولت در امور ورزشی میدانند، کما اینکه هماکنون در لیگ برتر فوتبال کشور ما نیز 9 تیم برتر دولتی هستند، اما برخی دیگرمشکلات موجود در عرصه باشگاهداری را ناشی از نگاه کوتاهمدت صاحبان سرمایه میدانند، نظر شما درباره دلایل پیدایش این مشکلات چیست؟
بحث ما بحث جهانی است و محدود به یک کشور خاص نیست. شما برای اینکه بتوانید کالای خودتان را به فروش برسانید به یک رقابت بینالمللی نیاز دارید، حالا شما که از سرمایهگذاری سرمایهداران داخلی صحبت میکنید، هزینه ۲۰ یا ۳۰ میلیاردی برای باشگاهداری کارخانجات غیردولتی خیلی سنگین است. این موضوع برای ما هم رخ داد که در ابتدای فصل به ما گفتند ۱۰ میلیارد هزینه کنید ولی یکی از تیمهایی که با ما و از لیگ یک به لیگ برتر آمد تقریبا سه برابر ما هزینه کرد و نکته اینجاست که دولتی بود. حالا باید این مساله را خیلی خوب ببینیم، وقتی میگوییم بخش خصوصی، بخش خصوصی توان این کار را ندارد، چون توان رقابت آزاد و بینالمللی را ندارد. اگر واقعا میخواهیم به این مساله برسیم که بخش خصوصی نقش فعالتری در ورزش ما داشته باشد باید توجه داشت که بخش خصوصی زیر پرچم بخش دولتی محو میشود. یعنی شما الان نمیتوانید یک کارخانه را نام ببرید که توان رقابت را داشته باشد ولی دولت در آن کارخانه سهمی نداشته باشد.
اینکه دولت تا چه اندازه بتواند به سوی پیشرفت حرکت کند، بستگی به یکسری مسائل پایهای دارد، مثل مدیرعاملهایی که میآیند اگر کنترل شوند و موظف به ساخت نیروهای خاصی از قبیل آکادمیها شوند یعنی بخش فوتبال و استعدادهای ما را به سمت جلو به پیش ببرند، مساله حل میشود اما واقعیت این است که یک مدیرعامل میآید، بودجه ای دراختیار وی قرار میگیرد و مدیر عامل میخواهد طی همان سال به موفقیت دست یابد، مربی هم که میآید، میخواهد طی همان سال به موفقیت برسد و هیچ اهمیتی ندارد چقدر جنازه پشت در به جا میگذارند، مهم نیست که چقدر بدهی پشت درمیماند و صرفا مهم این است که امسال من موفق باشم و به عنوان یک مدیر موفق معرفی شوم که توانستم یک تیم را قهرمان کنم و این را همیشه در بالای پرونده خودشان مینویسند.
ولی در باب اینکه چقدر ضرر زدند کسی صحبت نمیکند و جالبتر اینکه این را به حساب کارکشتگی و درایت میگذاریم چون به هدفمان دست یافتیم ولی اینکه چه راهی را طی کردیم و چه مسائل سختی را برای یک تیم و آیندهاش بوجود آوردیم، هیچ گاه مطرح نمیشود. به همین خاطر است که بحث حضور کوتاهمدت مربیان و مدیران و عدم برنامهریزیهای بلندمدت بوجود میآید، چون تنها راه موفقیتشان، دستیابی به نتایج مثبت در همان بازه زمانی است و کسی به آنها فرصت دو یا سه ساله برای دستیابی به موفقیت را نمیدهد. بعد از مدتی مدیران تغییر میکنند، با تغییر مدیران کل هیات مدیره تغییر مییابد و با تغییر هیات مدیره کل مجموعه عوض میشود. من یادم نمیرود سالی که ما با پرسپولیس قهرمان لیگ برتر شدیم، هفته بعد از قهرمانی در یک جلسه با حبیب کاشانی نشسته بودیم و بر سر اینکه تیمی را سازماندهی کنیم تا در آسیا قدرت داشته باشد، صحبت میکردیم. هفته بعد آن جلسه همه ما را اخراج کردند و گروه جدیدی جایگزین شدند.
بحثی که این روزها در فوتبال ما این روزهای ما مطرح میشود این است که فوتبال صرفا از نظر مالی حرفهای شده است؟ یا اینکه پتانسیل لازم را داریم ولی آنچه که عرضه میشود با پول وارد شده به فوتبال همخوانی ندارد، چرا که نتایج خوبی کسب نمیشود. نظر شما دراینباره چیست؟
درباره این موضوع اعتراض دارم. نخست اینکه شما به هرکسی پول میپردازید به خاطر کیفیت خاصی که دارد. حالا مساله اینجاست که ما چطور میتوانیم تعیین کنیم که هر فردی چقدر میارزد؟ وقتی شما افرادی را در بازار آزاد میبینید که بدون هیچگونه تحصیلاتی و فقط در ارتباط با یکسری از مکانیزمهایی که به آنها نزدیک شدند، ناگهان میلیاردر میشوند، شما به او چه میتوانید بگویید؟ فوتبالیست میآید و باید هرروز تمرین کند و برود. در حالی که اگر به شبکه بزرگتر نگاه کنیم بسیاری از نیروهایی را میبینیم که پولهایی را به دست میآورند که شایستگی آن را ندارند، برای آن پول زحمت نکشیدند، درس نخواندند و خیلی ساده به پول میرسند. حالا باید کل این مجموعه را زیر سوال ببریم.
هم اکنون بازیکنانی که در لیگ هستند و بازی میکنند به طور متوسط شش، هفت سال است که میتوانند پول خوبی دربیاورند. خب قسمت اعظمی از این شش، هفت سال را باشگاه نمیپردازد مثل خود ما که الان سی، چهل درصد پرداخت شده و بقیه را باید منتظر بنشینیم که میآید یا نمیآید ولی بازیکن نمیتواند برود درس بخواند، کار کند، چون باید در اختیار باشگاه باشد هرزمانی که باشگاه برای تمرین اعلام کند بازیکن باید در اختیار باشگاه باشد و بازیکنان نمیتوانند بگویند من کار دارم. بعضی از این بازیکنان حتی موفق نشدند درس خودشان را به اتمام برسانند چون یازده دوازده ساله که بودند به دنبال فوتبال رفتند و این نبوغی است که این افراد داشتند وگر نه همه میتوانستند فوتبالیست شوند. این یک استعداد خدادادی است و با تمرین این استعداد موجود را شکوفا کرده و بهبود بخشیدند و ما پول این را به او پرداخت میکنیم.
از طرفی دیگر ما هم گاهی از خودمان این سوال را میپرسیم که آیا این بازیکن اینقدر میارزد؟ بازیکنی که مشکلساز است و خیلی هم خوب نیست. اما باز برمیگردد به هوش بازیکن، بازیکن توانسته طوری صحبت و رفتار کند که این پول را دریافت کند و این هم استعداد بزرگی است. شما میروید، درس میخوانید و فرد دیگری هم با شما دانشگاه را به اتمام رسانده اما با وجودی که شما از او بهتر بودید، وی درآمد بیشتری از شما دارد. بازیکنان هم به همین شکل هستند، اگر فکر میکنید که بازیکنان ما چون ماشینهای خوبی سوار میشوند پس همهشان میلیاردر هستند و وضع خوبی دارند، اینطور نیست.
آقای مرزبان با توجه به حواشی بوجود آمده دررابطه با سرمربی تیم ملی کشورمان، عملکرد فدراسیون فوتبال و مسئولان را چطور ارزیابی میکنید؟
یک مساله خیلی سادهای را باید بگویم که ما مربیان باید بدانیم که هر کسی کار خودش را انجام میدهد یعنی نه من اجازه دخالت در کار کی روش را دارم و نه کی روش اجازه دخالت در کار من را دارد.
ولی متاسفانه در فوتبال ایران، بعضی از مربیان به
کی روش حمله کرده و در کار او دخالت کردند و کی روش نیز به بعضی از مربیان حمله کرده و در کار آنان دخالت کرد. این عملکرد بدون شک یک عملکرد آماتوری است. هرکس باید در زمینه کاری خود کارش را پی بگیرد، ما تیم خودمان را داریم، بحث من بحث پدیده است ایشان هم مسئول تیم ملی ایران است و اجازه دارد بازیکنانی را که به آنها اعتقاد دارد دعوت کند اما اگر کل این مجموعه به این اعتقاد قلبی رسیدند که نمیتوانند با هم کار کنند، به هم اعتماد ندارند، همدیگر را قبول ندارند و آمادگی همکاری برای دستیابی به موفقیت را ندارند حتی با وجود ماندن کی روش، این مجموعه محکوم به شکست است چون نیروهای موجود، نیروهایی نیستند که با هم متحد باشند، به هم احترام بگذارند بلکه با هم مخالف هستند و اگر جبر زمان آنان را وادار کند که دوباره سر یک میز بنشینند این مجموعه با شکست مواجه میشود.
متحد بودن در تیمی که نیروهای مختلفی دارند، مساله روشنی است. گاهی اوقات باید یاد بگیرید که کار کنید حتی اگر برخلاف تمایل شخصی خودتان است. وقتی شما در یک مجموعه هستید باید احساسات خودتان را کنار بگذارید، برای مجموعه احساس بزرگ داشته باشید. شما میتوانید مخالف باشید اما باید به مسیری که مجموعه در حال پیمودنش است یاری رسانید حتی اگر مخالفید.
البته مرز میان دخالت و ارائه نظر خیلی باریک است، اما شما گفتید هر کدام از نیروها دارای وظایفی هستند با این اوصاف اگر در فعالیتهای مجموعه تیم ملی نیرویی از بالا مانع مسیر حرکت این مجموعه شود، خب با تغییر کادر فنی ، باز هم این روند ادامه خواهد داشت؟
چرا نمیتوانیم مسائل را بین خودمان مطرح کنیم یعنی اگر مشکلی از جانب وزارت ورزش است پس مساله سادهای است باید آقای کی روش را فرابخوانند و با هم صحبت کنند، لازم نیست که در مطبوعات با یکدیگر بجنگیم. میتوان نشست با یکدیگر صحبت کرد، هدفهایمان را مشخص کنیم، انتقادات را مشخص کنیم و ببینیم میتوانیم موفق شویم، قرار نیست که کسی ناراحت شود. قرار نیست یک نفر برنده باشد، هدف ما این است که فوتبال این کشور بتواند به خوبی به جلو حرکت کند، حالا باید دید نیروهای موجود چگونه میتوانند با یکدیگر متحد شوند.
ما همیشه با شکست مواجه میشویم چون دخالت کردن با نظر دادن متفاوت است. حتی اگر مخالف صددرصد باشید. مسئولان میتوانند بگویند که راه شما اشتباه است و راه حلهای اساسی به این قرار است. ولی شما نمیتوانید به سرمربی تیم ملی ایران بگویید این بازیکن را ببر و این بازیکن را نبر. چون شما با معیارهای خودت بازیکنان را انتخاب میکنی، معیارهایی که شما دارید با معیارهای سایر مربیان متفاوت است. چون هر کدام از شما تفکراتتان با یکدیگر متفاوت است، انسانهای مختلفی هستید و هدفها باید بهگونهای باشد که معیارهای انسانی و حرفهای با هم ترکیب شوند.
اگر مجددا پیشنهادی برای مربیگری در اروپا به شما داده شود، آیا به فوتبال اروپا بازخواهید گشت؟
من این کار را دوست دارم. شما ببین روز من چطور شروع شده، جمعه ساعت ۹صبح تمرین داشتیم، سپس سوار هواپیما شدیم و به تهران رفتیم، بازی را تماشا کردیم و مجددا بازگشتیم و سرانجام ساعت ۱.۳۰ خوابیدم، دوباره صبح بر سر تمرین رفتم چون کارم را دوست دارم. یعنی واقعا برایم مهم نیست که کجا هستم، صرفا مهم این است که بدانم تاثیرگذارم. یعنی ترجیح میدهم انسانی باشم که اگر نبودم، بگویند فلانی اینجا نیست.
اوقات فراغت شما به چه شکل میگذرد؟به موسیقی، ادبیات و ... هم علاقهمندید؟
موسیقی را که خیلی دوست دارم ولی بیشتر به موسیقی سنتی ایرانی علاقهمندم، از بنان به این سمت را ترجیح میدهم. در حوزه ادبیات نیز، ادبیات دراماتیک ایران را خیلی خوب میشناسم و به ادبیات اسپانیا نیز بسیار علاقه مندم. به فلسفه آلمان نیز از هایدگر بگیرید تا فوئرباخ علاقه مندم. آن زمانی که میخوانم، میخوانم، آن زمان که میبینم، میبینم و آن موقع هم که نمیبینم، میروم کافی شاپ و اسپرسو میخورم.
اگر بخواهید یک کتاب ادبی را برای مطالعه معرفی کنید، چه کتابی را پیشنهاد میدهید؟
«من و پلاتر» اثر خوان راموس خمینس، یک کتاب دراماتیک درباره ارتباط انسان و عشق که از ادبیات اسپانیاست.
و از ادبیات فارسی؟
در ادبیات عاشقانه ایران ما چندین نفر را داشتیم مثل محمود دولت آبادی، اشعار دراماتیک هوشنگ ابتهاج، سهراب سپهری و حتی شهریار. این افراد نقشهای بزرگی داشتند.
یکی از مهمترین دغدغههای بسیاری از ورزش دوستان خراسانی وضعیت پیشرو و نتایج تیم پدیده است. برخی معتقدند که وضعیت اخیر مجموعه پدیده بر نتایج و عملکرد باشگاه نیز تاثیرگذار بوده است، نظر شما دراینباره چیست؟
باید خیلی روشن بگویم یک مساله دیالکتیک مرگ در بازار است که ما در آن در حال فعالیت هستیم، یعنی مجموعه ورزش ایران چون با احساسات انسانی و بحث مالی ارتباط مستقیم دارد، تاثیرگذاری جدیدی بر یکدیگر دارند. ما لیگ را خیلی خوب شروع کردیم ولی طبق برنامهریزیهای سازمان لیگ ایران، تیمی که به لیگ برتر صعود میکند، تنها مجاز است هفت بازیکن از لیگ برتر به خدمت بگیرد، ما سه بازیکن خارجی دیگر هم گرفتیم که مجموعا ۱۰ بازیکن شدند، بازیکنان بهگونهای به خدمت گرفته شدند که با توجه به سقف بودجهای ۱۰میلیارد تومانی در این مجموعه اقتصادی هم بگنجند. در واقع با این ۱۰ بازیکن و بازیکنانی که از لیگ یک همراه داشتیم، توانستیم لیگ را خیلی خوب شروع کنیم ولی در ادامه کار با توجه به مصدومان و محرومانی که پیدا شد، بازیکنانی را ازدست دادیم که واقعا نقش تعیین کنندهای داشتند، دفاعهایمان دچار مشکل شدند، در ادامه کار نیز بحرانی بود که پدیده با آن مواجه شد و ما هم آسیب شدیدی دیدیم، براساس قراردادی که با بازیکنان امضا کرده بودیم باید پرداختی دوم، بعد از پایان نیم فصل اول انجام میشد اما متاسفانه نتوانستیم این کار را انجام دهیم و طبیعتا تیم دچار بحران شد واین احساس که این مساله هیچ وقت درست نخواهد شد، در تیم به وجود آمد.
به دنبال این موضوع نتوانستیم اردوی خوبی برویم و مجبور شدیم در مشهد بمانیم، نتوانستیم بازیهای دوستانه داشته باشیم و واقعا کارمان به بحران خورد ولی در ادامه کار، آقای وطنخواه، مدیرعامل، دکتر تدین، مجتبی سرآسیابی به مجرد اینکه ما به این بحران مالی بزرگ خوردیم به تیم نزدیکتر شدند و کلی از مشکلات روانی تیم را برطرف کردند. ما نتوانستیم پرداختی بزرگی به بازیکنان داشته باشیم و هنوز هم نداریم ولی تیم ما متحد شده، ما دو تا بازی خیلی بد انجام دادیم، به خصوص بازی با راهآهن که شایسته مردم مشهد نبود که ما چنین بازی ای داشته باشیم و از تیم ته جدولی شکست بخوریم. ولی الان شرایط ما خیلی بهتر شده، تیم ما در بازی با استقلال اهواز متحد شد و ما باید با پیروزی از زمین خارج میشدیم و یک بازی خیلی خوب با سپاهان داشتیم. هم اکنون رضا حقیقی مجددا به تیم بازگشته، اکبر صادقی و ایگور پرایچ نیز بعد از محرومیتی که داشتند به تیم اضافه شدند. الان تیم ما شرایط خوبی دارد و میتوانم بگویم که ما حقیقتا متحد هستیم تا برای بقا در لیگ مبارزه کنیم.
آیا مشکلات مالی باعث جدایی رضا عنایتی از تیم پدیده شد؟
ارتباطی با مسائل مالی نداشت. رضا موضوع را با من در میان گذاشت، او قصد داشت فوتبالش را در تیم محبوبش استقلال به اتمام برساند. در آن زمان هم ما پرداختیهایمان را به خوبی انجام داده بودیم و مشکلی در میان نبود اما همانطور که میدانید استقلال و پرسپولیس هم پرداختیهای خوب و به موقعی ندارند. رضا در واقع به این خاطر رفت که برای شش ماهی که قرار است دوران فوتبالی اش را به پایان برساند، با بازی در استقلال، احساس خوبی داشته باشد و مسائل مالی در این بین تاثیری نداشت.
قرارداد شما با باشگاه پدیده به چه نحو است؟ آیا همکاری خود با این باشگاه را ادامه میدهید؟
این بحث مفصلی است چون استراتژی این مجموعه باید مشخص باشد. استراتژی این تیم باید به سمتی باشد که ما بتوانیم برای کل این مجموعه، این استان و شهر بزرگ سهمیه آسیایی بگیریم. این تیم و این شهر لیاقت این را دارد که سهمیه آسیایی داشته باشد و این مجموعه باید به این سمت حرکت کند. یک سری گفتوگوها انجام شده که میتوانیم طی سه، چهار هفته آینده بیشتر دراین باره صحبت کنیم.
از آنجایی که شما سابقه فعالیت در اروپا و برخی استانهای کشور را دارید، پتانسیل فوتبال خراسان رضوی را چطور ارزیابی میکنید؟
خیلی خوب است، اتفاقا یکی از مسائل مهمی که در اینجا داریم در واقع احساس بزرگیست که این شهر نسبت به فوتبال دارد. مردم فوتبال دوست هستند، خیلی فوتبال میبینند و ما از نظر تماشاچی یکی از بهترین تیمهای ایران هستیم. با توجه به اینکه تجربه اول ما در لیگ برتر است ولی بارها شده که استادیوم پر شده و این امری بیسابقه است، تیمهای خیلی کمی میتوانند استادیوم خودشان را پر کنند و این احساس خوب مردم، به ما یاری میرساند.
از طرف دیگر با توجه به اولین حضور ما به عنوان تیم پایه در لیگ ایران، بچه ها موفق شدند بازی دیروز خودشان را با پیروزی پشت سر بگذارند و حتی میتوانند قهرمان ایران در رده جوانان شوند. پتانسیل و احساس خوبی در این تیم وجود دارد و امیدواریم که بتوانیم خیلی خوب به طرف جلو حرکت کنیم.
شما به استعدادهای فوتبال این استان اشاره داشتید اما طی سالیان گذشته ما ورزشکاران خراسانی برجستهای برای حضور مستمر در تیم ملی نداشتیم، البته این روزها اکبر صادقی و محمد نژادمهدی نمایندگان پدیده در تیم ملی هستند اما نباید از یاد برد که آنها بازیکنان خراسانی نیستند. با توجه به سابقه فعالیت شما در فوتبال کشور و اروپا، به نظر شما دلایل عدم موفقیت فوتبال استان در تربیت استعدادهای بومی در سطح ملی چیست؟ به بیان دیگر فوتبال خراسان رضوی چه مشکلاتی دارد؟
یکی از مشکلات بزرگ اینجا کمبود امکانات است. وقتی تیمهای لیگ دسته یک ایران، سیاه جامگان و ابومسلم، باید روی چمن مصنوعی ورزشگاه تختی، ورزشگاهی که نیاز به تعمیر که چه عرض کنم نیاز به تعویض دارد، بازی کنند. این شهر لیاقت این را دارد که استادیومهای خوبی داشته باشد و اگر این تیمها بتوانند خوب کار کنند، طبیعتا در مرحله بعدی باید در بحث مارکتینگ قدرتمند ظاهر شوند تا بتوانند در بحث ساختارهای آکادمی به مجموعهشان کمک کنند تا جوانانی دوازده، سیزده ساله تا هجده ساله بتوانند در این آکادمیها فعالیت کنند.
ما هماکنون پدیدههای خیلی خوبی داریم، برای مثال حسین مهربان، بازیکن جوان تیم ماست که به احتمال زیاد در بازیهای پیشرو فرصت پیدا خواهد کرد تا از ابتدای بازی به میدان برود. در واقع ما این شانس را به بازیکنان میدهیم و قرار نیست اینجا صرفا پایگاهی شود برای بازیکنانی که از شهرهای دیگر به اینجا میآیند بلکه از آکادمی خودمان هم میتوانیم استفاده کنیم. شما اگر به تاریخ تیمهای ابومسلم و پیام نگاه کنید بازیکنان مشهدی بزرگی در این تیمها بازی میکردند ولی برای بهتر شدنش نیاز به آکادمی هست.
با توجه به سابقه فعالیت شما در باشگاههای آلمان و تیم ملی صربستان و مونته نگرو چه تفاوتها و ضعفهایی در چارت سازمانی باشگاهی ایران درمقایسه با باشگاههای جهان میبینید؟
یک بخش این موضوع به رقابت آزاد سرمایه برمیگردد چرا که سرمایه برای پیدا کردن بازارهای جدید احتیاج به رقابت دارد و این رقابت باعث میشود که بحث مارکتینگ و تبلیغات هم در فوتبال حائز اهمیت شود. حال آن نیرویی که شما برای انتقال هدفمند سرمایه به سمت ورزش نیاز دارید این است که سرمایه و کارخانجات باید این احساس را داشته باشند که نه تنها مسئول تبلیغ کالای خودشان هستند بلکه یکسری وظایف اجتماعی هم دارند که باید در کنار فعالیت خودشان انجام دهند. برای مثال هرچقدر شما جوانان را به سمت ورزش هدایت کنید، معضلات اجتماعی و بیکاری کاهش مییابد و میتوانید جوانان را به سوی زندگی سالمتر پیش ببرید. آماری که اخیرا منتشر شد حاکی از این بود که 53 درصد از مردم ایران از قندخون بالا رنج میبرند، چربی خون بالایی دارند، جوانان ما اضافه وزن دارند و این بحث به آنجا باز میگردد که ما نمیتوانیم به کسی که قصد ورزش کردن دارد، بگوییم برود فلان جا ورزش کند، ما باید شرایط را به نحوی مهیا کنیم که ورزشگاهها نزد مردم بروند. باید ساختارها به نحوی باشند که زمینهای ورزشی نزدیک به خانههای مردم باشند، چرا که در ادامه کار برای ما ارزانتر تمام خواهد شد. اگر ما مردم را به ورزش نزدیک کنیم نیازی نخواهد بود که هزینههای هنگفت درمان و دارو را در آینده متقبل شویم.
من شنیدم که در اینجا قریب به ۱۸۰۰ کارخانه در حال فعالیت هستند، ما باید این کارخانجات را متحد کنیم به نحوی که این احساس را داشته باشند که اینجا شهر ماست، استان ماست و وارد این عرصه شوند تا مسائل ورزشی و اجتماعی را حل کنند، تا این حس غرور را ایجاد کنند که شما متعلق به این شهر هستید. این چیزیست که در این شهر کم است ولی میتوان نیروهایی را در این راستا متحد کرد.
این احساس و انگیزهای که مد نظر شماست در سایر کشورها چطور به وجود آمده است؟ آیا با وضع قوانین خاصی بنگاههای اقتصادی را ترغیب به فعالیتهای اجتماعی از قبیل ورزش کردند؟
خیلی روشن است، تیمی که دارای تاریخ و قدمت است طبیعتا احساسات بزرگی نیز همراه آن خواهد بود. چون شما وقتی به عنوان پدر خانواده فرزند خود را به زمین ورزشی یا استادیوم میبرید، این نسل به نسل منتقل میشود که شما هوادار یک تیم میشوید وحتی فرزندانتان که متولد میشوند و این انتقال احساس و اینکه کارخانههای بزرگ بتوانند در این مساله حساسیت نشان دهند، نیازمند زمان است. اگر فولاد خوزستان تیم اهواز را قوی و آن را به عنوان یک تیم بزرگ معرفی میکند یا فولاد مبارکه اصفهان نیز به همین شکل کمک میکند تا این تیم پیشرفت کند، خب ما هم در اینجا تیمهای بزرگی داریم که توانایی انجام این کار را دارند، ولی اینجا این ارتباط احساسی به وجود نیامده که این نیروها بتوانند به هم اعتماد کنند و بخش صنعتی به این باور برسد که اگر بخش مارکتینگاش به خوبی کار کند، میتواند در فوتبال نیز به آنچه که احتیاج دارند، دست یابند.
برای مثال در همان اروپا، در ابتدای کار تیم فوتبال ردبول از لیگ دو، سه آلمان شروع به فعالیت کرد، ولی در مشهد به طور ناگهانی سرمایهگذاران در تیمهایی در سطوح بالای ورزشی ظاهر میشوند. برای مثال پدیده، ثامن الحجج یا میزان. خب این حضور ناگهانی برای بسیاری از خراسانیها هیچ سابقه ذهنی به وجود نمیآورد، اما همچنان ابومسلم در ذهن ما خراسانیها به یاد مانده و حتی شاید برند ابومسلم از خیلی از برندهای موجود خراسانی در سطوح بالای ورزشی قویتر باشد.
بیتوجهی به این نکتهای که شما گفتید، چه تبعاتی میتواند در پی داشته باشد.
در مورد ردبول باید عرض کنم، ردبول در انبیای سرمایهگذاری عظیمی کرده، در فرمول یک حرف نخست را میزند و حتی در ورزشهای انفرادی نیز سرمایهگذاری کردند تا نیروهایی را که برای برند خودشان در رقابتی تنگاتنگ با کالاهای رقیب برای حفظ ثبات هرچه بیشتر بازار نیاز دارند، در اختیار داشته باشند. امروزه هرکس که میخواهد نوشیدنیهای انرژیزا خریداری کند، به وایت هورس فکر نمیکند، بلکه همه ردبول را معرفی میکنند و این را در ذهن مردم کاشتند که ردبول خوب است.
در بخش فوتبال ردبول، باشگاه ردبول، زالسبورگ اتریش را دارد ولی برای شروع فعالیت فوتبالی خودشان در آلمان نیاز به تاریخ داشتند و همچنین در بوندسلیگای آلمان اجازه نمیدهند که یک نفر برود و تیمی را خریداری کند، شما باید هیات مدیرهای داشته باشید و این هیات مدیره با رای مردم انتخاب میشود، ولی اجازه خرید تیمها را نمیدهند البته برای خرید برخی تیمها تلاشی صورت میگیرد اما هیچ چیزی جای تاریخ را نمیتواند بگیرد یعنی ابومسلم، ابومسلم خواهد ماند.
آیا این ویژگی که در فوتبال ایران به راحتی میتوان تیمهایی را خرید و در سطوح بالای رقابتهای ورزشی ظاهر شد، ویژگی منفی ورزش ماست؟
سرمایه مرز نمیشناسد و همواره سعی دارد که برون مرزی باشد، سرمایه همیشه درصدد این است که ارتباط مستقیم داشته باشد و شما هیچ وقت نمیتوانید سرمایه را در یک منطقه خاص محدود کنید، در نتیجه سرمایه برای تسهیل حرکت خود با نیروهایی متحد میشود که بتواند با آنها بهتر حرکت کند، به عبارتی دیگر به نیروهایی احتیاج دارد که زمانی که با بنبست مواجه شد این نیروها به سرمایه یاری رسانند. این سوال که آیا لازم است تیمها از سطوح پایین شروع کنند و اینکه آیا به سود یک مجموعه است؟ همه تیمها احتیاج ندارند. برای مثال وقتی در شهر لایپزیگ استادیوم ۳۰۰ میلیونی تاسیس کردند دیگر نیازی به حضور ردبول ندارند که بخواهد از پایه شروع کند، ولی باید شروع کنند چون قانونشان این اجازه را نمیدهد. ردبول میتواند همین فردا با یک تیم در بوندسلیگای یک برای تبلیغات روی لباسهایشان قرارداد ببندد ولی اسم تیم، ردبول نمیشود.
جناب مرزبان شما به ضعف ساختاری موجود در باشگاهداری ما اشاره کردید. برخی دلیل پیدایش این مشکلات در عرصه باشگاهداری را ناشی از مداخله دولت در امور ورزشی میدانند، کما اینکه هماکنون در لیگ برتر فوتبال کشور ما نیز 9 تیم برتر دولتی هستند، اما برخی دیگرمشکلات موجود در عرصه باشگاهداری را ناشی از نگاه کوتاهمدت صاحبان سرمایه میدانند، نظر شما درباره دلایل پیدایش این مشکلات چیست؟
بحث ما بحث جهانی است و محدود به یک کشور خاص نیست. شما برای اینکه بتوانید کالای خودتان را به فروش برسانید به یک رقابت بینالمللی نیاز دارید، حالا شما که از سرمایهگذاری سرمایهداران داخلی صحبت میکنید، هزینه ۲۰ یا ۳۰ میلیاردی برای باشگاهداری کارخانجات غیردولتی خیلی سنگین است. این موضوع برای ما هم رخ داد که در ابتدای فصل به ما گفتند ۱۰ میلیارد هزینه کنید ولی یکی از تیمهایی که با ما و از لیگ یک به لیگ برتر آمد تقریبا سه برابر ما هزینه کرد و نکته اینجاست که دولتی بود. حالا باید این مساله را خیلی خوب ببینیم، وقتی میگوییم بخش خصوصی، بخش خصوصی توان این کار را ندارد، چون توان رقابت آزاد و بینالمللی را ندارد. اگر واقعا میخواهیم به این مساله برسیم که بخش خصوصی نقش فعالتری در ورزش ما داشته باشد باید توجه داشت که بخش خصوصی زیر پرچم بخش دولتی محو میشود. یعنی شما الان نمیتوانید یک کارخانه را نام ببرید که توان رقابت را داشته باشد ولی دولت در آن کارخانه سهمی نداشته باشد.
اینکه دولت تا چه اندازه بتواند به سوی پیشرفت حرکت کند، بستگی به یکسری مسائل پایهای دارد، مثل مدیرعاملهایی که میآیند اگر کنترل شوند و موظف به ساخت نیروهای خاصی از قبیل آکادمیها شوند یعنی بخش فوتبال و استعدادهای ما را به سمت جلو به پیش ببرند، مساله حل میشود اما واقعیت این است که یک مدیرعامل میآید، بودجه ای دراختیار وی قرار میگیرد و مدیر عامل میخواهد طی همان سال به موفقیت دست یابد، مربی هم که میآید، میخواهد طی همان سال به موفقیت برسد و هیچ اهمیتی ندارد چقدر جنازه پشت در به جا میگذارند، مهم نیست که چقدر بدهی پشت درمیماند و صرفا مهم این است که امسال من موفق باشم و به عنوان یک مدیر موفق معرفی شوم که توانستم یک تیم را قهرمان کنم و این را همیشه در بالای پرونده خودشان مینویسند.
ولی در باب اینکه چقدر ضرر زدند کسی صحبت نمیکند و جالبتر اینکه این را به حساب کارکشتگی و درایت میگذاریم چون به هدفمان دست یافتیم ولی اینکه چه راهی را طی کردیم و چه مسائل سختی را برای یک تیم و آیندهاش بوجود آوردیم، هیچ گاه مطرح نمیشود. به همین خاطر است که بحث حضور کوتاهمدت مربیان و مدیران و عدم برنامهریزیهای بلندمدت بوجود میآید، چون تنها راه موفقیتشان، دستیابی به نتایج مثبت در همان بازه زمانی است و کسی به آنها فرصت دو یا سه ساله برای دستیابی به موفقیت را نمیدهد. بعد از مدتی مدیران تغییر میکنند، با تغییر مدیران کل هیات مدیره تغییر مییابد و با تغییر هیات مدیره کل مجموعه عوض میشود. من یادم نمیرود سالی که ما با پرسپولیس قهرمان لیگ برتر شدیم، هفته بعد از قهرمانی در یک جلسه با حبیب کاشانی نشسته بودیم و بر سر اینکه تیمی را سازماندهی کنیم تا در آسیا قدرت داشته باشد، صحبت میکردیم. هفته بعد آن جلسه همه ما را اخراج کردند و گروه جدیدی جایگزین شدند.
بحثی که این روزها در فوتبال ما این روزهای ما مطرح میشود این است که فوتبال صرفا از نظر مالی حرفهای شده است؟ یا اینکه پتانسیل لازم را داریم ولی آنچه که عرضه میشود با پول وارد شده به فوتبال همخوانی ندارد، چرا که نتایج خوبی کسب نمیشود. نظر شما دراینباره چیست؟
درباره این موضوع اعتراض دارم. نخست اینکه شما به هرکسی پول میپردازید به خاطر کیفیت خاصی که دارد. حالا مساله اینجاست که ما چطور میتوانیم تعیین کنیم که هر فردی چقدر میارزد؟ وقتی شما افرادی را در بازار آزاد میبینید که بدون هیچگونه تحصیلاتی و فقط در ارتباط با یکسری از مکانیزمهایی که به آنها نزدیک شدند، ناگهان میلیاردر میشوند، شما به او چه میتوانید بگویید؟ فوتبالیست میآید و باید هرروز تمرین کند و برود. در حالی که اگر به شبکه بزرگتر نگاه کنیم بسیاری از نیروهایی را میبینیم که پولهایی را به دست میآورند که شایستگی آن را ندارند، برای آن پول زحمت نکشیدند، درس نخواندند و خیلی ساده به پول میرسند. حالا باید کل این مجموعه را زیر سوال ببریم.
هم اکنون بازیکنانی که در لیگ هستند و بازی میکنند به طور متوسط شش، هفت سال است که میتوانند پول خوبی دربیاورند. خب قسمت اعظمی از این شش، هفت سال را باشگاه نمیپردازد مثل خود ما که الان سی، چهل درصد پرداخت شده و بقیه را باید منتظر بنشینیم که میآید یا نمیآید ولی بازیکن نمیتواند برود درس بخواند، کار کند، چون باید در اختیار باشگاه باشد هرزمانی که باشگاه برای تمرین اعلام کند بازیکن باید در اختیار باشگاه باشد و بازیکنان نمیتوانند بگویند من کار دارم. بعضی از این بازیکنان حتی موفق نشدند درس خودشان را به اتمام برسانند چون یازده دوازده ساله که بودند به دنبال فوتبال رفتند و این نبوغی است که این افراد داشتند وگر نه همه میتوانستند فوتبالیست شوند. این یک استعداد خدادادی است و با تمرین این استعداد موجود را شکوفا کرده و بهبود بخشیدند و ما پول این را به او پرداخت میکنیم.
از طرفی دیگر ما هم گاهی از خودمان این سوال را میپرسیم که آیا این بازیکن اینقدر میارزد؟ بازیکنی که مشکلساز است و خیلی هم خوب نیست. اما باز برمیگردد به هوش بازیکن، بازیکن توانسته طوری صحبت و رفتار کند که این پول را دریافت کند و این هم استعداد بزرگی است. شما میروید، درس میخوانید و فرد دیگری هم با شما دانشگاه را به اتمام رسانده اما با وجودی که شما از او بهتر بودید، وی درآمد بیشتری از شما دارد. بازیکنان هم به همین شکل هستند، اگر فکر میکنید که بازیکنان ما چون ماشینهای خوبی سوار میشوند پس همهشان میلیاردر هستند و وضع خوبی دارند، اینطور نیست.
آقای مرزبان با توجه به حواشی بوجود آمده دررابطه با سرمربی تیم ملی کشورمان، عملکرد فدراسیون فوتبال و مسئولان را چطور ارزیابی میکنید؟
یک مساله خیلی سادهای را باید بگویم که ما مربیان باید بدانیم که هر کسی کار خودش را انجام میدهد یعنی نه من اجازه دخالت در کار کی روش را دارم و نه کی روش اجازه دخالت در کار من را دارد.
ولی متاسفانه در فوتبال ایران، بعضی از مربیان به
کی روش حمله کرده و در کار او دخالت کردند و کی روش نیز به بعضی از مربیان حمله کرده و در کار آنان دخالت کرد. این عملکرد بدون شک یک عملکرد آماتوری است. هرکس باید در زمینه کاری خود کارش را پی بگیرد، ما تیم خودمان را داریم، بحث من بحث پدیده است ایشان هم مسئول تیم ملی ایران است و اجازه دارد بازیکنانی را که به آنها اعتقاد دارد دعوت کند اما اگر کل این مجموعه به این اعتقاد قلبی رسیدند که نمیتوانند با هم کار کنند، به هم اعتماد ندارند، همدیگر را قبول ندارند و آمادگی همکاری برای دستیابی به موفقیت را ندارند حتی با وجود ماندن کی روش، این مجموعه محکوم به شکست است چون نیروهای موجود، نیروهایی نیستند که با هم متحد باشند، به هم احترام بگذارند بلکه با هم مخالف هستند و اگر جبر زمان آنان را وادار کند که دوباره سر یک میز بنشینند این مجموعه با شکست مواجه میشود.
متحد بودن در تیمی که نیروهای مختلفی دارند، مساله روشنی است. گاهی اوقات باید یاد بگیرید که کار کنید حتی اگر برخلاف تمایل شخصی خودتان است. وقتی شما در یک مجموعه هستید باید احساسات خودتان را کنار بگذارید، برای مجموعه احساس بزرگ داشته باشید. شما میتوانید مخالف باشید اما باید به مسیری که مجموعه در حال پیمودنش است یاری رسانید حتی اگر مخالفید.
البته مرز میان دخالت و ارائه نظر خیلی باریک است، اما شما گفتید هر کدام از نیروها دارای وظایفی هستند با این اوصاف اگر در فعالیتهای مجموعه تیم ملی نیرویی از بالا مانع مسیر حرکت این مجموعه شود، خب با تغییر کادر فنی ، باز هم این روند ادامه خواهد داشت؟
چرا نمیتوانیم مسائل را بین خودمان مطرح کنیم یعنی اگر مشکلی از جانب وزارت ورزش است پس مساله سادهای است باید آقای کی روش را فرابخوانند و با هم صحبت کنند، لازم نیست که در مطبوعات با یکدیگر بجنگیم. میتوان نشست با یکدیگر صحبت کرد، هدفهایمان را مشخص کنیم، انتقادات را مشخص کنیم و ببینیم میتوانیم موفق شویم، قرار نیست که کسی ناراحت شود. قرار نیست یک نفر برنده باشد، هدف ما این است که فوتبال این کشور بتواند به خوبی به جلو حرکت کند، حالا باید دید نیروهای موجود چگونه میتوانند با یکدیگر متحد شوند.
ما همیشه با شکست مواجه میشویم چون دخالت کردن با نظر دادن متفاوت است. حتی اگر مخالف صددرصد باشید. مسئولان میتوانند بگویند که راه شما اشتباه است و راه حلهای اساسی به این قرار است. ولی شما نمیتوانید به سرمربی تیم ملی ایران بگویید این بازیکن را ببر و این بازیکن را نبر. چون شما با معیارهای خودت بازیکنان را انتخاب میکنی، معیارهایی که شما دارید با معیارهای سایر مربیان متفاوت است. چون هر کدام از شما تفکراتتان با یکدیگر متفاوت است، انسانهای مختلفی هستید و هدفها باید بهگونهای باشد که معیارهای انسانی و حرفهای با هم ترکیب شوند.
اگر مجددا پیشنهادی برای مربیگری در اروپا به شما داده شود، آیا به فوتبال اروپا بازخواهید گشت؟
من این کار را دوست دارم. شما ببین روز من چطور شروع شده، جمعه ساعت ۹صبح تمرین داشتیم، سپس سوار هواپیما شدیم و به تهران رفتیم، بازی را تماشا کردیم و مجددا بازگشتیم و سرانجام ساعت ۱.۳۰ خوابیدم، دوباره صبح بر سر تمرین رفتم چون کارم را دوست دارم. یعنی واقعا برایم مهم نیست که کجا هستم، صرفا مهم این است که بدانم تاثیرگذارم. یعنی ترجیح میدهم انسانی باشم که اگر نبودم، بگویند فلانی اینجا نیست.
اوقات فراغت شما به چه شکل میگذرد؟به موسیقی، ادبیات و ... هم علاقهمندید؟
موسیقی را که خیلی دوست دارم ولی بیشتر به موسیقی سنتی ایرانی علاقهمندم، از بنان به این سمت را ترجیح میدهم. در حوزه ادبیات نیز، ادبیات دراماتیک ایران را خیلی خوب میشناسم و به ادبیات اسپانیا نیز بسیار علاقه مندم. به فلسفه آلمان نیز از هایدگر بگیرید تا فوئرباخ علاقه مندم. آن زمانی که میخوانم، میخوانم، آن زمان که میبینم، میبینم و آن موقع هم که نمیبینم، میروم کافی شاپ و اسپرسو میخورم.
اگر بخواهید یک کتاب ادبی را برای مطالعه معرفی کنید، چه کتابی را پیشنهاد میدهید؟
«من و پلاتر» اثر خوان راموس خمینس، یک کتاب دراماتیک درباره ارتباط انسان و عشق که از ادبیات اسپانیاست.
و از ادبیات فارسی؟
در ادبیات عاشقانه ایران ما چندین نفر را داشتیم مثل محمود دولت آبادی، اشعار دراماتیک هوشنگ ابتهاج، سهراب سپهری و حتی شهریار. این افراد نقشهای بزرگی داشتند.
ارسال نظر