فوتبال در خدمت مالیات یا مالیات در خدمت فوتبال؟

دنیای اقتصاد- رسول بهروش: فوتبال غیر از اینکه یک پدیده سرگرم‌کننده و لذت‌بخش است و باعث می‌شود افراد جامعه بتوانند هیجانات‌ خود را در سالم‌ترین شکل ممکن تخلیه کنند، می‌تواند کارویژه‌ دیگری هم داشته باشد. درصورت وفاداری به اصول منطقی و بین‌المللی فوتبال، این رشته ورزشی به شکل صنعتی پول‌ساز درخواهد آمد که علاوه بر ایجاد هزاران شغل در هر کشور، قادر است به سهم خودش فقر و تنگدستی را هم کاهش بدهد. درحقیقت فوتبال را باید یک شمشیر دو دم به شمار آورد؛ شمشیری که اگر به‌درستی مورد استفاده قرار بگیرد، باعث رشد و ترقی جامعه در بسیاری از جنبه‌ها خواهد شد، اما اگر به شکل صحیح از آن استفاده نشود، کار را سخت و عذاب‌آور می‌کند و چیزی جز زیان و خسران به‌جا نمی‌گذارد. امروز در اروپا برقراری فوتبال حرفه‌ای با همه ظرافت‌هایش باعث شده است چرخ این صنعت به سود فقرا بچرخد و به زندگی بسیاری از نیازمندان سروسامان بدهد. در ایران اما شکل دولتی و آماتورگونه اداره فوتبال دقیقا باعث لطمه دیدن طبقه فرودست جامعه و به خطر افتادن منافع فقرا شده است؛ یعنی درست ۱۸۰ درجه برعکس!

عقرب در جیب مدیران اروپایی!

مهم‌ترین عاملی که باعث می‌شود فوتبال در اروپا به یک پدیده اقتصادی سالم و عام‌المنفعه تبدیل شود، شیوه خصوصی اداره آن است. در بسیاری از کشورهای قاره سبز، اکثر قریب به اتفاق باشگاه‌ها مالکیت خصوصی دارند و حتی یک ریال از اموال عمومی به نفع آنان خرج نمی‌شود. علاوه بر این طبق قوانین یوفا، همه باشگاه‌ها در پایان سال ملزم به ارائه تراز مالی هستند و اگر نتوانسته باشند بیشتر از هزینه‌های‌ خود سود کسب کنند، از کسب برخی امتیازات و شرکت در مسابقات بین‌المللی محروم خواهند شد. به‌این‌ترتیب مدیران فوتبال در چنین فضایی یاد می‌گیرند درست و به‌اندازه خرج کنند و از سخاوت و دست‌ودلبازی‌های عجیب و غریب بپرهیزند. آنها می‌دانند که هر آنچه خرج می‌کنند از کیسه خودشان است و باید با ترفندهای تجاری آن را به خزانه برگردانند. درست به همین دلیل است که پروسه انتقال خیلی از بازیکنان در اروپا به کندی و بعد از مدت‌ها مذاکره دقیق و طولانی نهایی می‌شود. همین یکی، دو روز پیش مسعود شجاعی به الشحانیه قطر پیوست. او در صفحه منتسب به خودش در توضیح دلیل این انتقال مدعی شده بود باشگاه‌های اسپانیایی تنها حاضرند ۸۰ تا ۹۰ هزار یورو به او بپردازند و بنابراین وی ناچار شده به پیشنهاد چند برابری اعراب جواب مثبت بدهد. توجه کنید لطفا؛ تیم‌های اروپایی برای بازیکنی که همین دو ماه پیش در جام جهانی به میدان رفته و اتفاقا سابقه مفصل بازی در لالیگا را هم دارد، تنها حاضرند چیزی حدود ۳۷۰ میلیون تومان هزینه کنند. این در حالی است که از صدقه‌سر فوتبال دولتی در ایران، شاید نیمی از بازیکنان لیگ برتر ما بیشتر از چنین رقمی دستمزد می‌گیرند! همین اواخر کریم انصاری‌فرد در حالی به اوساسونا پیوست که گفته می‌شود دستمزد او سالانه ۲۰۰ هزار یورو خواهد بود. بله؛ مدیران اروپایی به‌اصطلاح «عقرب» توی جیب خود گذاشته‌اند و می‌ترسند بیش از حد دست به جیب شوند، چون هر یورو هزینه در آن سوی آب حساب و کتاب دارد، اما اینجا... بگذریم!

از کوکا کولا می‌گیرند، حقوق بیکاری می‌دهند

اصل کاری که در فوتبال اروپا انجام می‌شود همین است؛ اینکه پول را به معقول‌ترین شکل ممکن از کیسه اغنیا بیرون کنند و آن را سر سفره فقرا ببرند. برای وقوع چنین اتفاقی، چند راهکار در نظر گرفته شده که قطعا مهم‌ترین آنها مالیات است. در خیلی از کشورهای اروپایی نرخ مالیات برای فوتبالیست‌ها بسیار سختگیرانه تعیین می‌شود، طوری که این رقم مثلا در لیگ برتر انگلستان به ۵۰درصد و در ایتالیا و اسپانیا به ۲۰ تا ۴۰درصد می‌رسد. طی سال‌های گذشته به وفور دیده شده بازیکنانی که مشتری‌های نامدار و پروپاقرص اروپایی داشته‌اند، سر از لیگ‌های عربی یا ترکیه و چین درآورده‌اند که در اغلب موارد دلیلش فرار از نرخ وحشتناک مالیات بوده است. ازجمله‌ چنین ستارگانی می‌توان به دروگبا، اشنایدر، لوکا تونی و سیدو کیتا اشاره کرد که هر یک برای مقطعی به لیگ‌های درجه چندم رفتند تا فارغ از کابوس مالیات، سروسامانی به وضعیت پس‌اندازشان بدهند. بدیهی است که مجموع این مالیات‌ها به رقم قابل توجهی تبدیل می‌شود که می‌تواند گره از کار بسیاری از نیازمندان باز کند. خیلی از خدمات رفاهی که در این قبیل کشورها پرداخت می‌شود، از محل همین مالیات‌ها است. باشگاه‌های خصوصی عمده ثروت خودشان را از شبکه‌های غیردولتی تلویزیونی و نیز به واسطه قرارداد با کمپانی‌های گردن‌کلفت تجاری به دست می‌آورند و بخش قابل توجهی از این پول، در یک چرخه سالم بعد از رسیدن به دست ستاره‌ها به شکل مالیات در اختیار عامه مردم قرار می‌گیرد. از این سالم‌تر هم ممکن است؟ از این درخشان‌تر هم امکان دارد؟ یک تیم فوتبال از «کوکا کولا» و «اسکای اسپورت» پول می‌گیرد، این پول را به بازیکنانش می‌دهد و طی فرآیندی ساده، ثلث یا نیمی از آن به دولت می‌رسد تا مثلا حقوق بیکاری برخی از شهروندان را از چنین محلی پرداخت کند. آیا انسانی‌تر از این ممکن است از فوتبال استفاده کرد؟

تو رنج بخر، من فخر می‌فروشم

در ایران اما، موضوع کاملا برعکس است و این چرخه، دقیقا معکوس حرکت می‌کند. اینجا عمده باشگاه‌ها به شکل دولتی اداره می‌شوند و حتی خیلی از آنهایی که روی کاغذ به بخش خصوصی واگذار شده‌اند هم عملا همچنان از بیت‌المال ارتزاق می‌کنند. در تایید این ماجرای عجیب، همین بس که خبرگزاری فارس روز ۲۸ مرداد ۹۳ از قول امیررضا خادم، معاون پارلمانی وزیر ورزش در مورد باشگاه‌های صنعتی می‌نویسد: «آنها در ظاهر خصوصی هستند، اما از منابع ملی استفاده می‌کنند و باید چارچوب سازمان لیگ را رعایت کنند!» به این ترتیب کماکان بخش بزرگی از هزینه‌های اداره فوتبال را دولت می‌پردازد و در اغلب موارد هر مدیریتی هم که انجام می‌گیرد، از نوع «مدیریت هزینه» است. وقتی مدیر باشگاه، خودش را در هزینه‌ها و سود و زیان مجموعه دخیل نمی‌بیند و پشتش به منابع لایزال دولتی گرم است، معلوم است که هر چقدر دوست داشته باشد پول خرج خرید بازیکن می‌کند و رقابت را در بازار کاذب به اوج می‌رساند. امروز در فوتبال ایران بازیکنانی یک تا دومیلیارد تومان برای یک فصل پول می‌گیرند که بسیار بعید است هیچ کجای اروپا حتی پنج درصد چنین مبالغی به آنها پرداخت شود. کارگری که ساعت‌ها کنار کوره می‌ایستد و جانش را ذره‌ذره خرج بهبود سطح صنعتی کارخانه می‌کند، باید با حداقل دستمزد شاهد این باشد که بخش قابل توجهی از سود مجموعه خرج قراردادهای میلیاردی بازیکنان ناکام می‌شود. اینجا در ایران هم ما از بازیکنان مالیات می‌گیریم، اما این خودش حکایت دردناک دیگری است؛ اینکه در فضای ستاره‌سالارانه فوتبال ایران، خیلی از بازیکنان و حتی مربیان نامدار پرداخت مالیات‌شان را هم گردن باشگاه یا فدراسیون می‌اندازند. همین امروز دو سرمربی پیشین تیم ملی کشورمان یعنی آقایان قطبی و برانکو برای ورود به کشور مشکل بدهی مالیاتی دارند، در حالی که اگر همه چیز اصولی پیش می‌رفت، مالیات آنها در زمان کارشان در ایران و به محض وصول دستمزد باید تسویه می‌شد. نقطه روشن این فوتبال کجاست؟ فوتبالی که سالانه ده‌ها میلیارد تومان اموال عمومی را می‌بلعد و حتی پرداخت مالیاتش را هم متوجه همین محل می‌کند، چه فراز امیدوارکننده‌ای می‌تواند داشته باشد؟

صف درخواست کمک

این سال‌ها خیلی از شهروندان نیازمند در کشورمان برای عرض نیاز و دریافت کمک از فوتبالیست‌ها مقابل محل تمرین آنها صف کشیده‌اند و صحنه‌های زشتی را به وجود آورده‌اند. این مساله تا جایی پیش رفت که چند ماه پیش رسانه‌ها گزارش دادند یک پیرمرد تهیدست روبه‌روی ورزشگاه درفشی‌فر جلوی لاستیک لکسوس علی دایی دراز کشیده و اصرار کرده که حتما درد دلش را به سرمربی سابق پرسپولیس بگوید. شاید اگر فوتبال ما هم به شکل اصولی و حرفه‌ای اداره می‌شد، سرریز درآمد و ثروت ستاره‌ها به طور طبیعی به نیازمندان می‌رسید و دیگر اثری از این قبیل صف‌ها وجود نمی‌داشت. این مردم گرسنه که جلوی اتومبیل‌های لوکس سوپراستارها پشت سر هم ایستاده‌اند، تقاص سیستمی را پس می‌دهند که سال‌ها است نتوانسته زحمت فوتبال را از گردن دولت رفع کند و ترتیبی بدهد که این پدیده جذاب به جای «بار» ملت، «یار» آن باشد.