دکترین مورینیو؛
پاس همه فوتبال نیست
ناقوس مرگ فوتبال فوتسالی بارسا به وسیله بازی فوق مدرن اینتر به صدا درآمد؛ تاتکتیکهای ساده اما موثر آقای مورینیو پاشنه آشیل این نوع فوتبال را که در ایران طرفداران زیادی پیدا کرده است، به همگان نشان داد. مورینیو اجازه داد بارسا تا میتواند توپ در اختیار داشته باشد و به قول امروزیها کنترل بازی را در دست داشته باشد تا حداکثر زمانی که بارسا میتوانست توپ را در کنترل خود داشته باشد (۶۸ درصد)؛ اما این اینتر بود که با ۳۲ درصد زمان بازی، فوتبال بازی کرد.
اینتر تمام فضاهای پشت ۱۸ قدم تا نزدیکیهای مرکز زمین را کاملا بسته بود و در این منطقه حتی فضا را برای بازی در فضای کوچک به شدت تنگ کرده، اما فضاهای کناری را برای نفوذ تا آخر بازی باز گذاشته بود و در اوائل بازی با نفوذ از همین ناحیه گلی نیز دریافت کرد، اما این تیم در منطقه تحت کنترل خود بازیکنان موثر بارسا نظیر ژاوی و بیشتر از آن مسی را شبیه فوتبال دهه هشتاد با یارگیری من تو من تحت فشار قرار میداد و امکان بازیسازی را از ژاوی و تحرک را از مسی گرفت، اما در عین حال بازیکنان خط میانی اینتر تا زمانی که بارسا تدارک حمله نمیدید از حمله به بازیکن صاحب توپ و نبرد تن به تن خودداری میکردند و اگر بارسا اقدام به حمله نمیکرد میتوانست حتی تا ۸۵درصد زمان بازی را نیز تحت کنترل خود داشته باشد.
این تاکتیک از طرفی به خستگی جسمی و ذهنی بارسا منجر شد و از طرف دیگر سبب شد که دفاع بارسا برای کمک به تیم از دروازه خود فاصله بگیرد، اما به محض هجوم بارسا در این فضای به شدت محدود شده توپ را از دست میداد و تیم اینتر اغلب با دو پاس، اولی زمینی در طول یا عرض زمین و پاس دوم هوایی و بلند به مقصد پشت خط دفاعی بارسا و در فضای خالی بین دروازه و دفاع بارسا صاحب موقعیت میشد که فرارهای میلیتو و اشنایدر را به دنبال داشت و در کوتاهترین زمان ممکن تدارک حمله میدید. البته این کار با ضدحملههای رایج در فوتبال امروز که مبتنی بر حرکت دادن سریع توپ در طول زمین و مستلزم اضافه شدن نفرات سرعتی است تفاوت ماهوی داشت و به نوعی وام گرفته شده از فوتبال انگلیسی و کاملا منطبق بر پاسهای طولی و قطری فوتبال آنگلوساکسون بود.
همین امر سبب شد که خط دفاع بارسا که به جهت نوع بازی بارسا کمتر خسته میشدند، تحت فشار قرار گرفته و خستگی بر آنها مستولی شود نتیجه این خستگی دو گلی بود که در اوائل نیمه دوم اینتر بر آنها تحمیل کرد. تا اواسط نیمه دوم این تاکتیک ادامه داشت و کمکم مایکون نیز در دفعات بیشتر به نفرات هجومی اضافه میشد، اما گواردیولا اینقدر باهوش بود که به موقع با تعویض در خط دفاع درصدد ترمیم این ضعف برآمد تا از خوردن گلهای بیشتر فرار کند و با نتیجه بدتر میلان را ترک نکند.
کارتهای زرد متعددی هم که خط دفاع و هافبکهای دفاعی بارسا گرفتند نتیجه طبیعی این تاکتیک هوشمندانه بود و مورینیو با این ضدتاکتیک توانست بارسا را از تاکتیک اصلی خود که مبتنی بر خسته کردن حریفان و وارد کردن ضربات پی در پی است محروم کند.
اینتر تا دقایق آخر بازی سر حال و فوتبالی جاندار و زنده را ارائه کرد و مورینیو با این کار نشان داد که اگر چه کنترل بازی اهمیت دارد، اما چگونگی استفاده از زمانی که تیم صاحب توپ است اهمیتی به مراتب بیشتر دارد.
هوش سرشار مورینیو ما را امیدوار میکند که در بازی برگشت بازی به مراتب بهتر از اینتر و نیز شاهد تاکتیکهای غافلگیرکننده دیگری از او باشیم (به ویژه که بارسا نیاز به گل دارد) تا حداقل نظایر این حقیر که از دست گزارشگران شیفته بازی بارسا که برای این نوع بازی یقه میدرانند و روی اعصاب پیادهروی میکنند و مداوما از تکنیک مسی میگویند و تعداد پاسهای بارسا را میشمرند، خوشحال بشویم. این بازی اثبات کرد پاس جزئی از فوتبال است و همه آن نیست.
ارسال نظر