بازیکن ایرانی مویش بلند شود، پیشرفت نمی کند

هومن جعفری

او «علی دوستی» است. کسی که همین چند روز پیش جایزه «مربی اخلاق» را دریافت کرد. یکی از مربیان قدیمی و بازیکن‌ساز فوتبال تهران که شاگردان زیادی را تحویل تیم ملی داده است. او بود که همین چند ماه پیش با تیم ملی نوجوانان موفق شد از گروه خود در جام جهانی صعود کند و نخستین صعود فوتبالی ما در جام جهانی را رقم بزند. با او که برای بسیاری از بازیکنانش مثل یک «پدر» می‌ماند همکلام شدن می‌تواند به یک مصاحبه خوب بدل شود.

جایزه «مربی اخلاق» برای من یک جایزه شخصی است. احساس می‌کنم در یک نبرد پیروز شده‌ام. آنها که مرا می‌شناسند، می‌دانند که چقدر در طول این ۵ سال تلاشی کرده‌ام تا شاگردانم را با مسائل اخلاقی آشنا کنم. احترام به پدر و مادر، احترام به بازیکنان رقیب، احترام به پیشکسوتان، احترام به خبرنگاران و احترام به تماشاگران را به شاگردانم یاد داده‌ام و امیدوارم که آنها هم همیشه در تمام مسائل زندگی این نکات را رعایت کنند.

من آدم سخت‌گیری هستم. همیشه موی بازیکنان را کوتاه می‌کنم و اجازه هم نمی‌دهم که بازیکنم «گردنبند» بیندازد یا بلایی بر سرخط ریش و ابرویش بیاورد. همیشه هم خیر و صلاح بازیکنم را خواسته‌ام. خودتان قضاوت کنید.... بازیکنی که در سنین نوجوانی و جوانی قرار دارد در اول راه زندگی است و باید تمام تمرکزش را بگذارد روی فوتبالش، چون اگر این کار را نکند هیچ وقت نمی‌تواند به بالاترین قله‌ها برسد. من همیشه به بازیکنم می‌گویم:«بازیکنی که دو ساعت مقابل آینه با موهایش ور برود به هیچ جا نمی‌رسد. دلیلش هم مشخص است. بازیکن نوجوان یا جوان موهایش را سیخ سیخی می‌کند که بتواند توجه دیگران را جلب کند» حالا بر فرض هم که با کسی دوست شد تازه از آنجا بدبختی شروع می‌شود. ما اردوی شبانه‌روزی می‌گذاریم اما او دوست دارد از اردو بیرون برود و با طرف قرار بگذارد وقتی نمی‌تواند، فکر می‌کند ما زندانی‌اش کرده‌ایم. تا ساعت۲ صبح با دوستش پای تلفن صحبت می‌کند یا به هم اس‌ام‌اس می‌دهند در نتیجه دیر می‌خوابد و کم استراحت می‌کند. وقتی می‌خواهد بازی کند به فکر تمیش نیست بلکه می‌خواهد در زمین کارهای انفرادی انجام دهد که «دیده» شود.

من برای بسیاری از بازیکنانم مثل یک پدر بوده‌ام. گاهی بداخلاقی کرده‌ام اما همیشه صلاحشان را خواسته‌ام. خیلی از فوتبالیست‌های بزرگ فوتبال ایران از من کتک خورد، اما هرگز به دل نگرفته‌اند چون می‌دانند آنچه در حقشان انجام شده از بی‌مهری نبوده، که از سر «پدری» بوده.

همیشه کارم را با عشق انجام داده‌ام. همیشه برای کاری که انجام داده‌ام وقت گذاشته‌ام. من در خیلی از زمین خاکی‌های تهران بازیکنی پیدا کرده‌ام. زمین خاکی‌هایی که متأسفانه دیگر وجود ندارند. خیلی از بازیکنان که پیدا کرده‌ام در تست‌ها به سراغم آمده‌اند در حالی که حتی کفش مناسب هم نداشتند. یادم نمی‌رود یکی از بازیکنانم که حتی به پرسپولیس رسید هم روزی که برای اولین‌بار با پدرش به زمین بانک ملی آمد تا تست بدهد، کفش ته صاف همراهش بود! از یکی از بازیکنانم برایش کفش استوک‌دار قرض گرفتم تا به خاطر کفش نامناسب حقش خورده نشود.