رییس کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال با انتشار مقاله‌ای تحت عنوان «لگوتراپی» یا معنادرمانی در ورزش، به بررسی اثرات روحی و فردی‌ این شیوه بر رفتار ورزشکاران و تماشاگران پرداخته است.

مجتبی شریفی در مقاله خود آورده است: با توجه به‌این که ناآرامی‌های روحی و نابسامانی‌های حاکم بر انسان‌ها که در میادین ورزش و به ویژه فوتبال ظهور و بروز بیشتری دارد، منشا و خاستگاهی مستقل از بیماری‌ها و آلام جسمانی دارد، از‌این‌ رو شیوه درمانی بیماری‌های روحی و اضطراب و تلاطمات آن متفاوت با راه معالجه و مداوای امراض جسم است. از ‌این ‌رو اگر کسی به تفاوت میان بیماری‌ها و ناآرامی‌های روح و جسم پی نبرد، چه بسا که درصدد برمی‌آید که با داروی جسم، ناآرامی‌های قلب خود را تسکین دهد، غافل از‌این که به‌کارگرفتن ابزارهای آرام بخش جسم و تن برای‌ایجاد آرامش روحی نتیجه‌ای جز محروم شدن از اصلاح و تربیت و مبتلا شدن به انواع گناهان در پی ندارد. به همین دلیل است که امام سجاد(‌ع) فرمودند: «مَنْ لَمْ یَعْرِفْ دَائَهُ أَفْسَدَ دَوَائَهُ‏»(هرکس (سنخ) بیماری‌‌اش را نشناسد، دوا را نابجا استفاده نموده و ضایع می‌کند.)

شناخت منشا بسیاری از نابسامانی‌ها، مشکلات و بدبختی‌ها آن است که علت و منشا تلاطمات روحی خود را نمی‌شناسیم و نیز راه دستیابی به آرامش را نمی‌دانیم. از‌این ‌رو با ابزارهایی درصدد‌ ایجاد آرامش برای خود برمی‌آییم که خداوند به آن ابزارها خاصیت و اثر آرام‌بخشی عطا ننموده است. چنانکه امیرمومنان (ع) جهل به خواص نعمت‌ها و ابزارهای دنیایی را با تعابیر شگفت ذیل توصیف می‌نمایند: « الْجَهْلُ مَوْت‏- نادانی به منزله مرگ است»

بسیاری از رفتارهای ناپسند که گریبانگیر انسان می‌‌شود، از اندیشه غلط او سرچشمه می‌‌گیرد که می‌‌خواهد به هر طریق ممکن با انواع ابزارهای پیرامونی که غالبا با توسل به گناه به دست می‌آیند، خود را آرام کند. در ‌اینجاست که رفتارهای زشتی چون فحاشی، درگیری، نمامی، بدگویی، تحقیر و ده‌ها فعل زشت دیگر ابزار دستیابی به آرامش قرار می‌‌گیرد و یگانه راه رهایی از هیجانات روحی و حالاتی چون خشم، اندوه، اضطراب و غیره، تخلیه بی‌قید و شرط و بی‌حد و مرز تلقی می‌گردد. معنا درمانی که به آن «لگوتراپی» می‌گویند، بر‌این مطلب تاکید دارد که برای اصلاح رفتار و سامان دادن به امور،‌ چاره‌ای جز تزریق اندیشه و معنادارکردن زندگی و ارائه تبیین درست از محیط پیرامونی وجود ندارد.‌ این شیوه بر این مطلب تاکید دارد که اگر انسان محیط را علت تامه خشم و اندوه و میل به گناه تلقی کند، برای دستیابی به آرامش چاره‌ای جز کامجویی از محیط یا ستیزه‌جویی با آن در فراسوی خود نمی‌‌یابد. اما اگر بینش او اصلاح شود و زاویه دید او نسبت به محیط تغییر کند و اطرافیان را مانند آینه‌ای ببیند که نقایص و کاستی‌های او را آشکار نموده و صفات زشتی چون بخل،‌ کبر، حرص،‌ حسد،‌ طمع و سایر رذایل نفسانی‌اش را برملا می‌‌کنند، در ‌این ‌صورت هرگز برای تسکین ناآرامی، خود را به گناه و لذت‌های بی‌ثمر که آرامش‌های موقت، اما عقوبت‌های مستمری درپی دارد، آلوده نمی‌‌کند.