حرفهای پیشکسوت کشتی ایران درباره غلامرضا تختی
او آدمی عادی اما یک انسان بود
امروز سالگرد درگذشت غلامرضا تختی است. آدمهایی که کلامشان در مورد تاریخ کشتی ایران حجت است، انگشتشمارند اما سیدمحمد خادم یکی از این آدمهای انگشتشمار است.این پیشکسوت نام آشنای کشتی در گفتوگو با «ایسنا» میگوید: «یک روز در باشگاه ببر روی تشک کشتی بودم. بعد از ظهر بود. برادرش مهدی تختی آمد. او هم دنبالش بود. بچهای لاغر و سیاه و البته بلند قد. غلامرضا ۸ ـ ۶۷ کیلو بیشتر نبود. من آن موقع مهدی را میشناختم که در سنگین وزن هم کشتی میگرفت. نرمش میکردم که مهدی رفت در گوش حاج عبدالحسین فیلی چیزی گفت. فیلی من را صدا زد و گفت: «داداش آقا مهدی را ببین وضعش چطور است.» روی تشک با هم سر شاخ شدیم. چون تختی سن کمیداشت فنی نزدم و فقط کلنجار رفتیم. ۷، ۸ دقیقه کار کردم. دیدم پاهایش قرص است، با اینکه لاغر است. بعد از آن روز حدود یک سال غلامرضا را ندیدم. انگار که آن یک سال در جنوب بودند. بعد از یک سال به باشگاه پولاد آمد. بدنش گوشت بیشتری آورده بود و سرحالتر شده بود. از آنجا بود که شروع کرد و کم کم تختی شد.» هرچه از سالروز درگذشت تختی دور میشویم، توصیفات در مورد غلامرضا تختی طوری میشوند که گاهی او را به یک آدم غیرزمینی میپنداریم. طوری حرف زده میشود که انگار مثل تختی خوب بودن را فقط باید در افسانهها جست و نمیشود آدم خوبی بود مثل تختی یا نزدیک به تختی. سیدمحمد خادم درباره ویژگیهای غلامرضا تختی میافزاید: «کسی که در ورزش سالم باشد و به کسی صدمه نزند، به او میگوییم آدم خوبی است. تختی از آنها بود. به کسی کاری نداشت. از کسی هم صدمه میخورد جایی نمیگفت تا خودش را سر زبانها بیندازد یا مطرح کند. کار مردم را خراب نکرد. تا جایی هم که میتوانست کمک میکرد. مردم چنین ورزشکاری را دوست دارند. مهربانیاش پس از قهرمانیها بیشتر شده بود. خودفروختگی نداشت. با این همه، تختی آدمی عادی بود، اما یک انسان بود. انسان واقعی و انساندوست. بیمعرفتی و ناجنسی نداشت.» رییس پیشین سه دوره فدراسیون کشتی با ذکر خاطرهای میگوید: «یک ماشین دوج داشتم. گاهی وقتها تختی و زندی را سوار میکردم. هر وقت هم خراب میشد تختی و زندی آن را هول میدادند. دورانی بود. اما برخی آدمها به دوستیها و رفاقتها لطمه میزنند که این خیلی بد است.» خادم یاد برخی اطرافیان آن زمان میافتد: «برخیها برای اینکه خودشان را جلوه دهند حرفهایی علیه بقیه میزدند. برخیها دور و بر تختی را میگرفتند تا بگویند با او دوست هستند، سینه سپر کنند و بگویند رفیق تختی هستیم تا از آن سوءاستفاده کنند. حتی برخی جناحهای سیاسی او را جزو طرفداران خود معرفی کردند که تختی ناراحت میشد و سعی میکرد فاصله بگیرد.»
ارسال نظر