خاطرات یکی از اعضای پرسپولیس درباره اردوی این تیم در زمان آریهان
تعجب آرسن ونگر از هواداران ۳۰میلیونی پرسپولیس
پنج سال پیش بود... شاید در همین روزها! چند روزی این طرفتر یا شاید هم آن طرفتر. با همین پرسپولیس به اتریش رفته بودم تا تمرینهای آریهان در پایتخت موسیقی دنیا را ببینم. چند متر دورتر از اردوگاه پرسپولیس رئال مادرید با فابیو کاپلو اردو داشت. کاپلو با بادیگاردهایش یک روز برای دیدن آریهان به هتل شیک پرسپولیس آمد تا با هم تنیس هم بازی کنند. کمیدورتر کمپ لاتزیو را میدیدیم.
به گزارش تابناک و به نقل از سایت باشگاه پرسپولیس، دینو زوف شهیرترین چهره ایتالیاییها بود که البته او هم به ملاقات هان آمد. دیدار آریهان و دینو زوف که در حقیقت سازندگان دومین گل برتر قرن بیستم بودند (آریهان از دایره مرکزی زمین دروازه زوف را در جام جهانی ۷۸ باز کرده بود) دیدن داشت. مثل دو کودک خردسال با صدایی بلند برای هم کری میخواندند و فریاد میکشیدند و قهقهه میزدند.
یکی دیگر از همسایگان پرسپولیس، آرسنال بود. مجموعهای مغرورتر حتی از رئال! دور تا دور محوطه اسکان شان را نیروهای امنیتی پوشش داده بودند و برای ورود به محوطهای که تمرینهایشان برگزار میشد باید مراحل هماهنگی پر دردسری را سپری میکردید.
آرسن ونگر از دوستان قدیمیآریهان بود، اما به جای آمدن به اردوی پرسپولیس از دوست هلندی اش دعوت کرد تا به هتل آنها برود.هان نپذیرفت و گروهی از باشگاه را برای دیدن ونگر فرستاد. خوش شانس بودم که در آن گروه کوچک جای گرفتم!
دیدن ونگر بیبدیل بود. مردی مغرور که حتی شکل نگاه کردنش هم با تمام همتایانش فرق داشت. وقتی شنیدهان دعوت او را نپذیرفته کمی ناراحت شد. سعی میکرد خودش را آرام نشان دهد، اما احساس عصبیاش را نمیتوانست در چشمهایش پنهان کند. بعد از گپی کوتاه با تئودور یونگ (دستیارهان) به او گفت: «هان دیوانه شده! پیر شده! به کارهایش نگاه کن ... عین بچهها!»
باید میفهمیدم نمیآید. وقتی میرود ایران میشود مربی یک تیم بی هوادار معلوم است که جواب دعوت را هم نمیدهد... ببینم اسم این تیمیکه رفته چی بود؟!» یونگ واکنش سریعی نشان داد: « پرسپولیس ! تیم بی هواداری هم نیست. یک بار سرشماری کردند دیدند حداقل ۳۰میلیون هوادار دارد!» ونگر خودش را روی مبل راحتی اش جمع کرد. کمیجلوتر آمد و پرسید: «داری با من شوخی میکنی؟» یونگ دوباره تاکید کرد که عین حقیقت را گفته و روی جمعیت سی میلیونی هواداران پرسپولیس اصرار کرد.
ونگر دوباره روی صندلیاش ولو شد و به یونگ با حالتی افتخارآمیز گفت: «بدون شک ثروتمندترین باشگاه آسیا هستید. تعجب میکنم چرا تا امروز اسمیاز شما نشنیده بودم.
سی میلیون هوادار ... نفری یک یورو در سال هم به باشگاه بدهند میشود سی میلیون یورو ... فوقالعاده است! چند زمین تمرین دارید؟ اینجا پایگاه ساختهاید؟» میخواست به سوالاتش ادامه دهد که یونگ وسط حرفهایش پرید: «بس کن! هنوز بازیکنان سه سال قبل پولشان را نگرفتهاند! مقروض تر از پرسپولیس در آسیا نداریم...» و بحث بالا گرفت!
ونگر باور نداشت باشگاهی که حتی ۱۰۰هزار هوادار داشته باشد در آسیا طعم مقروض بودن را بچشد و یونگ از نقصهای سیستم مدیریتی در فوتبال ایران برایش گفت. باز هم برای ونگر قابل باور به نظر نمیرسید که یک هوادار نمیتواند در تصمیم گیریهای باشگاهش نقشی داشته باشد. میپرسید پول بلیت فروشیهایتان کجا میرود؟ یونگ میخندید! میگفت این سی میلیون نفری که بازی را میبینند حق پخش تلویزیونی میدهند. پولش کجا میرود؟ یونگ میخندید! میپرسید پول فروش شال و پیراهن و پرچمتان چه میشود؟ مگر فروشگاههای زنجیرهای ندارید؟ یونگ باز هم میخندید!
حق هم داشت... آن روزها کدام حق پخش ... همین امروز کدام حق بلیت فروشی؟ کدام حق رای برای یک هوادار که بگوید کدام مدیر برایش مدیریت کند، کدام رییس ریاست کند، کدام مربی مربیگری کند، کدام بازیکن خریده شود و در یک کلام با پولی که از جیب خود هوادار وارد باشگاه میشود دردی از دردهای پرسپولیس حل شود. این روزها گاهی که لیگ جزیره را میبینم، به یاد آن دیدار کوتاه میافتم و چهره بهت زده آرسن ونگر ... شاید روزی در یکی از دست نوشتههایش خواندیم که در ملاقات با گروهی از باشگاهی از ایران، تیمیرا شناخته که با هوادارانی به تعداد هواداران آرسنال، بدهکار است! مقروض است و زندگی را به سختی طی میکند.
شاید اگر میشد به سوالات ونگر جواب داد یا لااقل تلاش میشد برای سوالات او در آیندهای نزدیک (الان ۵سال گذشته) جوابی یافت، امروز تمام تقصیرات ریز و درشت شکستهای تکراری پرسپولیس به گردن علی دایی و استیلی نمیافتاد. هر روز یکی را بیرون میکنیم و یکی دیگر را میآوریم. چه سود؟ به جایش یک جواب برای آن همه سوال ونگر پیدا کنیم...
ارسال نظر