ایرانی باید باشد

در سالیان اخیر سرمربیان نامدار زیادی وارد فوتبال ایران شده‌اند. پس از تجربه حضور امثال رایکوف، راجرز و اوفارل، تا مدت‌ها خبری از مربیان درجه یک در فوتبال ایران نبود. تا اینکه دوباره این روند از تیم ملی شروع شد که بیش از ۲ دهه قبل، ورود مرحوم چیرو بلاژوویچ نشان داد که هنوز هم می‌توان چهره‌های مشهور دنیا را استخدام کرد. سپس نوبت به برانکو ایوانکوویچ رسید و نفراتی مثل آری هان، مصطفی دنیزلی، کارلوس کی روش، زلاتکو کرانچار، وینفرد شفر، آندره‌آ استراماچونی، گابریل کالدرون و این روزها هم ریکاردو ساپینتو و ژوزه مورایس نفراتی بودند که یا جزو چهره‌های نسبتا مطرح فوتبال دنیا محسوب می‌شوند یا حداقل کارنامه خوبی در فوتبال ایران از خود به جا‌ گذاشتند.

در اکثر موارد مدیران باشگاه‌ها یا روسای فدراسیون‌ها به جدیت برای به‌کار‌گیری حداقل یک دستیار ایرانی که ترجیحا پیشکسوت هم باشد، در دوره‌های مختلف تلاش کردند، اما خروجی این تصمیمات تقریبا صفر بوده است. به عنوان مثال در پرسپولیس سالیان سال است که کریم باقری به عنوان مربی ایرانی در کادرفنی سرخ‌پوشان حضور دارد، اما حتی در موقعی که برانکو با کلی حاشیه از این تیم جدا شد و هواداران با مطرح شدن نام آقا کریم کمی آرام شده بودند، خود او اظهار کرد که نمی‌خواهد و نمی‌تواند که هدایت پرسپولیس را بپذیرد. این روحیه باقری برای نپذیرفتن مسوولیتی که به نظر خودش برای آن آماده نبود، ستودنی است. ‌ای کاش همه مدیران و افراد صاحب‌منصب در این کشور چنین اخلاقی را داشتند، اما آیا واقعا پس از بیشتر از یک دهه خداحافظی از مستطیل سبز و کار با مربیان مختلف ایرانی و وطنی، آقا کریم همچنان می‌خواهد مبصر بماند؟

از دستیاران ایرانی کی‌روش اما غافل نشوید؛ سرمربی‌ای که حقوق بالایی دریافت می‌کرد و همواره مدیران وقت فدراسیون از ساختن یک جانشین ایرانی برای او سخن می‌گفتند، اما از میان مجید صالح، امید نمازی و مارکار آقاجانیان تنها نفر آخر توانست حضور در کنار مرد پرتغالی را دوام بیاورد که خب الان هم معلوم نیست کجاست! یعنی کاربرد مارکار تنها زمانی شکوفا می‌شود که کی‌روش باشد در غیر این صورت حتی تیم‌های لیگ یکی هم بابت سپردن سکان هدایت‌شان به وی تردید دارند. از این دست بازیکنان باسابقه که این‌گونه وارد کارزار مربیگری شدند، کم نیستند. در گذشته نه چندان دور، حمید استیلی کار مربیگری را با دستیاری راینر زوبل و آری هان آغاز کرد، اما چندین سال گذشت و نتایج پرسپولیس، راه‌آهن و تیم ملی امید عیار ناکامی آقا حمید را به خوبی نشان دادند.

همین الان خسرو حیدری به عنوان دستیار در کنار ریکاردو ساپینتو فعالیت می‌کند، اما هیچ‌کس نمی‌داند نقش این ستاره سابق استقلال و تیم ملی در کادرفنی آبی‌پوشان چیست. تنها کار خسرو که به چشم می‌آمد، تهییج بازیکنان برای گرم کردن پیش از بازی بود که حالا به همان هم احتیاج نیست، چراکه پائولو میگل مربی بدن‌ساز آبی‌ها به خوبی از واژه‌هایی نظیر «یالا و ماشاءالله» استفاده می‌کند! در همین کادر، بیژن طاهری سرپرست فعلی استقلال را داریم که در زمان وینفرد شفر دستیار سرمربی آلمانی بود و حالا فهمیده که استعدادش در زمینه دیگری شکوفا می‌شود. این همه مثال ناموفق و خروجی متمایل به هیچ در به‌کارگیری پیشکسوتان ایرانی در کنار سرمربیان خارجی، نه تنها درس عبرت نمی‌شود که باید آن را در آینده هم تحمل کرد. شاید در پس این استراتژی شکست خورده، یک نیمچه مربی برای آینده فوتبال کشور تربیت شود.