آیا بار تیم ملی با «کیروش» به مقصد رسید؟
موسم حسرت
چرا آمد؟
دلیل اصلی برای استخدام دوباره کارلوس کیروش از سوی فدراسیون فوتبال ایران، حساسیتهای سیاسی گروه دوم جامجهانی بود. ایران کنار دو رقیب حیثیتی یعنی انگلستان و آمریکا قرار گرفته بود و بیم زیادی وجود داشت که مبادا شکست برابر این تیمها، معنایی بیش از برد و باختهای مرسوم در دنیای ورزش پیدا کند. در نتیجه یک گروه به سردستگی مهدی تاج به این نتیجه رسیدند که کیروش را برگرداندند. او کسی بود که به ارائه نمایشهای تدافعی شهرت داشت و انتظار میرفت مسابقات مهم را دربیاورد.
بالاخره تیم تحت هدایت این مربی توانسته بود از پرتغال مساوی بگیرد و برابر آرژانتین و اسپانیا تنها با یک گل بازنده باشد. بنابراین تصور آقایان این بود که کیروش در این گروه هم میتواند «آبروداری» کند. حقیقت هم آن است که مقدمات بازگشت کارلوس به فوتبال ایران از خیلی وقت پیش آغاز شده بود. سایه او، روی سر دراگان اسکوچیچ سنگینی میکرد که این مساله خودش را به وضوح در بینظمیهای اردوی قطر نشان داد. در حقیقت تیم مربی کروات را به هم ریختند تا آن را تحویل کیروش بدهند.
چه نتیجهای گرفت؟
اگرچه ممکن است طبق همان کلیشههای مرسوم در فوتبال ایران گفته شود چیزی از ارزشهای تیم ملی کم نشد؛ اما واقعیت چیز دیگری است. تیم ملی ایران با شکست ۶ بر ۲برابر انگلستان، بدترین باختش در تاریخ مسابقات جامجهانی را رقم زد و نهایتا هم با شکست مقابل آمریکا از دور مسابقات کنار رفت. ایران در دو بازی قبلی خود برابر آمریکا بازنده نشده بود. پیروزی سال۹۸ برابر این تیم، برای سالهای طولانی یکی از خاطرات خوش فوتبال کشور به شمار میرفت. سال بعد از آن هم دو تیم در یک دیدار دوستانه به مصاف هم رفتند که آنجا هم ایران نباخت و بازی مساوی شد. در نتیجه آنچه در قطر رقم خورد، اولین شکست ایران برابر آمریکا بود که داستان را تلختر میکند.
در این میان البته تیم ایران دو بر صفر ولز را برد؛ اما این پیروزی برابر یکی از ضعیفترین تیمهای حاضر در جامجهانی رقم خورد؛ مقابل تیمی که در ۱۰ بازی آخرش موفق به شکست هیچ حریفی نشده و پیش از دریافت گل از ایران هم یکی از بازیکنانش را با کارت قرمز از دست داد. در نتیجه حتی همین برد هم «خارقالعاده» نیست. پرسش اینجاست که اگر دراگان اسکوچیچ همچنان سرمربی ایران بود و تیمش را به هم نمیریختند، نتایجی بدتر از این کسب میکرد؟
چرا نباید تعجب کنیم؟
ممکن است اینطور به نظر برسد که دو شکست ایران در جامجهانی و مخصوصا باخت سنگین مقابل انگلستان دور از انتظار بود؛ اما اهل فن میدانند که اتفاقا رقم خوردن چنین نتایجی در تیم کیروش نمیتوانست دور از ذهن باشد. بر خلاف باور قالبی درباره اینکه تیمهای کیروش «بد» نمیبازند، سنگینترین شکست ۸۰سال اخیر کلمبیا با هدایت او در مقابل پرو رقم خورد؛ با ۶ گل. کیروش سابقه باخت ۶گله در پرتغال را هم دارد و در ایران نیز در حالی با ۳گل مغلوب ژاپن شد که این نتیجه، همچنان سنگینترین باخت تاریخ کشور در جام ملتهای آسیا به شمار میآید. از سوی دیگر باخت به آمریکا هم چندان مایه تعجب نبود. تیمهای کیروش همیشه در گام آخر کم میآورند و قربانی اشتباهات محاسباتی او میشوند. بیایید به دوران حضور او در مصر برگردیم؛ جایی که شاگردان کارلوس دو بازی بسیار مهم را در پلیآف صعود به جامجهانی و نیز فینال جام ملتهای آفریقا به سنگال باختند.
در هر دو بازی سیاستهای کیروش غلط بود و به دفاع محض رو آورد. ستارهای مثل محمد صلاح در تیم او اصلا دیده نشد و مفت و مسلم جامجهانی را از دست داد. در بازی اخیر ایران و آمریکا هم همان داستان تکرار شد و استراتژی غلط مربی پرتغالی، فرصت صعود را به باد داد. او در حالی به دفاع محض و همهجانبه رو آورده بود که نقشهای برای دقایق بعد از دریافت گل احتمالی نداشت. یک فکت آماری میگوید کیروش هرگز در فوتبال ایران از شکست پیروزی نساخته و موفق به ثبت کامبک نشده است. این مساله، به وضوح فقر تاکتیکی مربی پرتغالی را نشان میدهد؛ مردی که در نیمی از مسابقات تاریخ ایران در جامهای جهانی هدایت تیم کشورمان را بر عهده داشته و هیچ موفقیت چشمگیری بهدست نیاورده است.