مرگ تدریجی یک رویا

صدای خداحافظی او زمانی بلند شد که بازیکنان تیم ملی بدترین نمایش ممکن را در بازی با الجزایر ارائه دادند و بعد از آن به تندی علیه کادرفنی و مدیران فدراسیون موضع گرفتند، همان زمانی که دو نفر از ملی‌پوشان به یک نهاد دولتی رده بالا رفتند و هر آنچه دل‌شان خواست علیه کادرفنی به زبان آوردند، همان زمانی که کمیته فنی فدراسیون فوتبال او را رد صلاحیت کرد، همان زمانی که مهدی طارمی با عادل فردوسی‌پور گفت‌وگو کرد و با مذمت شرایط موجود، به ستایش از نظم و دیسیپلین دوران کارلوس کی‌روش پرداخت، همان زمانی که بازیکنان تیم ملی حتی جرات نکردند تولد اسکوچیچ را تبریک بگویند، همان زمانی که دراگان دست به هر کاری زد، از زمین و زمان روی سرش ریختند و او را به باد تحقیر و تمسخر گرفتند، همان زمانی که کارلوس کی‌روش به عنوان یک مربی «غریبه» از رختکن تیم ملی ایران ویدئو منتشر کرد و برای تغییر سرمربی چراغ سبز نشان داد...

از مدت‌ها قبل روشن بود که اسکوچیچ به جام‌جهانی نخواهد رسید، اما حالا روال اداری داستان هم طی شده و رسما به او اعلام کردند که دیگر سمتی در تیم ملی ایران ندارد. اسکو که تا روزهای آخر سعی می‌کرد خودش را به آن راه بزند و با حضور در ورزشگاه‌های مختلف به تماشای مسابقات لیگی بنشیند، نهایتا روز سه‌شنبه کار را تعطیل نکرد و به تماشای مسابقه استقلال و پیکان رفت؛ دیداری که گروهی از تماشاگران علیه این مربی شعار دادند و به کی‌روش خوشامد گفتند. گویا حتی برای این قطع همکاری مشکل چندانی هم نیست، چرا که در قرارداد ارزان و آسان اسکوچیچ قید شده بود فدراسیون می‌تواند با پرداخت سه ماه از دستمزد او، قراردادش را به‌طور یکطرفه فسخ کند!

به این ترتیب دوران پرفراز و فرود حضور اسکوچیچ روی نیمکت تیم ملی به پایان رسید؛ مردی که تیم کشورمان را در اوج ناامیدی تحویل گرفت و سریع‌ترین صعود تاریخ ایران به مرحله نهایی جام‌جهانی را رقم زد. او با آماری اخراج می‌شود که برای همه جهان فوتبال اعجاب‌آور است. البته که «اعداد» همه واقعیت را منعکس نمی‌کند. شاید خرد و اندیشه‌ای به این نتیجه رسیده که با اسکوچیچ نمی‌شد در جام‌جهانی موفق بود. به درست و غلط این نتیجه‌گیری کاری نداریم، اما همه می‌دانند که دست‌کم نوع قطع همکاری با اسکوچیچ باید بسیار محترمانه‌تر از این می‌بود. او شایسته احترام بالاتری بود که هرگز با آن مواجه نشد. آنچه از دوران حضور مربی کروات روی نیمکت تیم ملی به یاد خواهیم آورد، فوج بزرگی از توهین و تهمت بود، موجی از دست‌کم گرفتن و تحقیر آدمی که به زور سرمربی تیم ملی نشده بود. او را خواستند، بهترین نتایج تاریخ را گرفت و به بدترین شکل ممکن ردش کردند رفت. این، نقطه پایان آدمی است که انگار هرگز «آغاز» نشد، کسی که هر چه کرد، او را ندیدند و به شمار نیاوردند. این جدایی لااقل برای اسکوچیچ یک مزیت بزرگ دارد؛ اینکه بیش از این شخصیتش به بهانه‌های واهی لگدمال نمی‌شود و از حالا به بعد می‌تواند به زندگی عادی و روتین خود برگردد.