کاپیتان، آخ کاپیتان!

قصد جسارت و اسائه ادب به هیچ‌یک از بازیکنان فعلی تیم ملی را هم نداریم، اما کلمه «کاپیتان» وزن بسیار زیادی دارد و تکالیف او سنگین‌تر از سایرین است. افکار عمومی انتظار دارند کسی کاپیتان تیم ملی باشد که منافع عمومی را به مصالح فردی ترجیح بدهد و همه وجودش را ذوب در تیم کند. کسی باید این بازوبند را ببندد که چه فیکس بود و چه ذخیره، دلش برای تیم بتپد و نظم مجموعه را به هم نریزد. مردم دوست دارند کسی را طلایه‌دار سایر بازیکنان ببینند که اگر مجال اعتراض و امتیازگیری داشته باشد، برای تیم ملی بازی تدارکاتی بیشتر و اردوهای بهتر بخواهد، نه اینکه با مقامات سیاسی نشست و برخاست کند و رانت واردات خودروی خارجی بخواهد. کاپیتان شایسته، مخصوصا برای تیم‌های ملی باید کسی باشد که اگر اسم وطنش آمد، تمام قلبش به لرزه در بیاید و هر اختلافی وجود داشت کنار بگذارد.

الیور کان قبل از جام‌جهانی ۲۰۰۶ کاپیتان تیم ملی آلمان بود. کلینزمن که آمد، بازوبند را به بالاک داد و این یک ضربه به کان محسوب می‌شد. در ادامه او در جام‌جهانی نیمکت‌نشین شد و ینس لمن به جایش بازی کرد. این دو نفر از قبل اختلافات بسیار شدیدی با هم داشتند و علیه یکدیگر موضع گرفته بودند. با این وجود زمانی که بازی با آرژانتین به پنالتی کشید، در کمال تعجب کان به زمین آمد به لمن روحیه داد. به این ترتیب یکی از ماندگارترین قاب‌های تاریخ جام‌جهانی خلق شد. لمن هم دو پنالتی گرفت و تیمش را به نیمه‌نهایی برد. این روحیه‌ای است که هر کشوری لازم دارد؛ که اگر بازوبند را از تو گرفتند و حتی تو را روی نیمکت نشاندند، باز فداکاری‌ات را به رخ بکشی و سرباز میهن‌ات باشی. می‌دانیم که بیشتر بازیکنان تیم ملی ایران همین‌طور هستند. در نتیجه امیدواریم این بساط دودستگی در آستانه جام‌جهانی جمع شود و هر که سرمربی بود، تیمی یکدست و مبارز را در زمین ببینیم. امیدواریم آن بازوبند روی دست هر کسی بود، همه جان و جنمش را برای تیم بگذارد و مجموعه را زیر پرچم ایران جمع کند.