مثل لرزیدن دست فرگوسن
این فوتبال سنگدل!
شاید تقارن حمله عصبی او با چهارمین قهرمانی پیاپی پرسپولیس، معنادار باشد؛ اتفاقی که خیلی از منتقدان و مخصوصا رسانههای بومی اصفهان نقش امیر را در رقم خوردنش پررنگ میبینند. سپاهان در دو سال گذشته هزینههای زیادی انجام داده و شاید مردم از قلعهنویی انتظار داشتند به انحصار پرسپولیس بر جامهای قهرمانی خاتمه بدهد، اما این اتفاق رخ نداد و هر دو سال تیم اصفهانی از قافله جا ماند. این ناکامیها به کنار، نقطه عطف لیگ امسال روزی بود که سپاهان تصمیم گرفت مقابل پرسپولیس در زمین حاضر نشود. این تصمیم که یک پیروزی سه بر صفر کاملا بیدردسر را تقدیم پرسپولیس کرد، آغاز شکاف در صدر جدول بود. پیش از این، سرخپوشان فقط پنج امتیاز با سایر رقبا فاصله داشتند، اما بعد از آن اختلاف به هشت امتیاز افزایش یافت. پرسپولیس که از پیروزی بادآورده مسرور بود، همینطور به بردن ادامه داد و سپاهان در شوک اتفاقی که رخ داده، مدام امتیاز از دست داد. امروز فاصله دو تیم به ۱۷ امتیاز افزایش یافته و این چیز غریبی است. بعد از غائله انصراف، سپاهانیها تغییرات وسیعی در کادر مدیریتی باشگاه ایجاد کردند، اما تصمیمگیری در مورد کادرفنی به پایان فصل موکول شد. همزمان مطبوعات و سایتهای محلی در کنار مجریان و کارشناسان شبکه اصفهان بیوقفه به قلعهنویی یورش میبردند؛ آنقدر که او از بازی پنجشنبه شب گذشته برابر نفت آبادان به عنوان سختترین مسابقه دوران مربیگریاش یاد کرد. ۲۴ ساعت بعد هم حمله عصبی و بستری پنج روزه در بیمارستان، گواهی تلخ بر ادعای امیر بود.
هدف این مطلب دلسوزی اغراق آمیز برای سرمربی سپاهان نیست؛ چه اینکه همیشه انتقادات زیادی از او داشتهایم و هنوز هم داریم. در عین حال اما، در امتداد داستان این روزهای قلعهنویی، یک واقعیت بار دیگر آشکار میشود و آن بیرحمی و قساوت حیرتانگیز فوتبال است. فوتبال به هیچ بالانشینی برای حفظ جایگاهش گارانتی نمیدهد. این امیر قلعهنویی که حالا بعد از هفت سال جام نگرفتن مسیرش به بیمارستان افتاده، با پنج قهرمانی لیگ برتر هنوز پرافتخارترین مربی تاریخ این مسابقات است؛ اما خب فوتبال این حرفها سرش نمیشود. مگر نه اینکه کلودیو رانیری تنها چند ماه بعد از قهرمانی تاریخی لسترسیتی از همین تیم اخراج شد؟ مگر یادتان نیست دستهای فرگوسن که آن همه جام را بالا برده بود، روزهای آخر چطور در فینال لیگ قهرمانان برابر بارسلونا میلرزید؟ قلعهنویی روزی در مورد حرفه خودش میگفت: «هر کسی را مادرش میخواهد نفرین کند، باید بگوید الهی مربی شوی!»؛ حتما جمله اغراقآمیزی است، اما جنبههای صادقانهای هم دارد. نه؟