صندلیفروشی؛ آفت مدیریت دولتی در پرسپولیس و استقلال
معامله پول و پست
حکم گرفت، پیامک واریز آمد!
عبدالرضا موسوی عضو تازه هیاتمدیره استقلال، مدیرعامل یک شرکت هواپیمایی مشهور است که موضعگیریهایش در همین چند روز اول خبرساز شده. نقلقولی از او منتشر کردهاند مبنی بر اینکه «حال و حوصله» حضور در فوتبال را نداشته، اما صرفا به دعوت وزیر آمده تا کمکی به استقلال کند. ماهیت اقتصادی حضور او در جمع آبیها عریانتر از آن است که نیازی به توضیح یا بررسی بیشتر داشته باشد. این نکته را، هم از شغل اصلی و اول موسوی در ایرلاین میشود فهمید و هم از مصاحبههای او؛ مثلا آنجا که از قولش نوشتهاند: «کمک اقتصادی به استقلال وظیفه ذاتی من است.» و حتی مدعی شده اگر پرسپولیس هم نیاز داشته باشد، دریغ نخواهد کرد. جالب است که درست مقارن با این انتصاب، پیامک واریز بخشی از رقم قرارداد بازیکنان استقلال هم روی گوشی آنها رفت؛ آنچه یکی از شروط اصلی استراماچونی برای ادامه همکاری با استقلال بود و البته فرهاد مجیدی هم در بدو ورود به آن اشاره و تاکید کرد.
دندانپزشک وزیر یا عابربانک باشگاه؟
انتصاب موازی در پرسپولیس اما کمی مبهمتر و عجیبتر است. میگویند مهدی رسولپناه که در هیاتمدیره سرخپوشان جانشین مرحوم جعفر کاشانی شده، قرار است همان نقش موسوی در استقلال را بازی کند. در مورد او از تیتر «دندانپزشک وزیر» هم زیاد استفاده شد و گفتهاند باب حضور رسولپناه در تیم مدیریتی قرمزها از طریق معالجه دندانهای سلطانیفر توسط او گشوده شد؛ چقدر هم مدرن و حرفهای! در هر صورت سوابق ورزش رسولپناه چندان روشن نیست و البته او هم در بدو ورود یک اظهارنظر خبرساز داشته؛ آنجا که گفت: «قولی برای بازگشت کالدرون به ایران نمیدهم» و بعد ناچار شد بگوید از حرفهایش سوءبرداشت شده است. در هر صورت شایعه شده باقیمانده قسط اول قرارداد گابریل کالدرون که ماهها پیش باید به حساب او واریز میشد، توسط همین عضو جدید تامین شده؛ خبری که منابع متشتت داخل باشگاه آن را تایید یا تکذیب نمیکنند.
سنت غلط، سیستم وارونه
اگر قرار باشد بدون تعارف سخن بگوییم، آنچه با این سبک و سیاق در پرسپولیس و استقلال رخ میدهد به نوعی معاوضه پول با پست یا «صندلیفروشی» است؛ به این معنا که یک سرمایهگذار علاقهمند به فوتبال قادر است صرفا با خرج کردن کمی از اموالش آن هم در بخش هزینههای جاری و زودگذر، در محبوبترین باشگاههای کشور سمت ارشد مدیریتی بگیرد و برای خودش شهرت و اعتبار مضاعف اجتماعی رقم بزند. این فرمول سالیان سال است که اجرا میشود و غیر از شکست و ناکامی، رهاورد دیگری نداشته. پرواضح است تیمهایی مثل پرسپولیس و استقلال آنقدر پتانسیل دارند که در صورت واگذاری به بخش خصوصی واقعی و با مدیریت صحیح، به خودکفایی مالی برسند. تنها اگر حق مشروع پخش تلویزیونی در اختیار سرخابیها قرار میگرفت، آنها آنقدر ثروتمند میشدند که میتوانستند به دیگران قرض هم بدهند، اما حتی بدون این حق پایمالشده هم ظرفیتهای اقتصادی دیگری در کشور وجود دارد که گردانندگان پرسپولیس و استقلال زحمت فکر کردن به آنها را به خودشان نمیدهند. ظاهرا سادهترین کار این است که یک نفر را عضو هیاتمدیره کنیم و از او برای باشگاه پول بگیریم! طنز ماجرا اینجاست که با رویه فعلی، بخش خصوصی کمکحال تداوم و طول عمر مدیریت غلط دولتی میشود، در حالی که این سیر دقیقا باید برعکس باشد و دولت بعد از واگذاری باشگاهها، تا مدتی در امر اداره آنها به بخش خصوصی یاری برساند و کمک کند که تیمها از آب و گل خارج شوند و به سوددهی برسند. وقتی مسیر را کاملا برعکس میرویم و فقط به فکر سر کردن امروز با این کلاه و آن کلاه هستیم، طبیعی است که نباید انتظار پیشرفت سیستماتیک داشت. به ورشکستگی این روزهای فوتبال ایران و فرار دستهجمعی مربیان خارجی نگاه کنید تا حال و روز این حوزه را بهتر بفهمید.