نگاهی متفاوت به حوادث تلخ اهواز
من دشمن تو نیستم برادر!
دنیای اقتصاد- رسول بهروش: وقایع غمانگیز ورزشگاه غدیر اهواز یک بار دیگر کام فوتبال ایران را تلخ کرد. قهرمان و نایبقهرمان فصل قبل به مصاف هم رفته بودند تا یک بازی مهیج و دیدنی را به نمایش بگذارند. مردم هم استقبال خوبی از بازی به عمل آورده بودند تا همه چیز آماده رقم خوردن یک روز باشکوه باشد، اما آنچه در نهایت باقی ماند، مشتی سر و صورت خونین و تصاویری تکاندهنده و عذابآور بود. حالا جدیتر و محکمتر از هر زمان دیگری باید پرسید آیا ما اصلا با فلسفه فوتبال آشنایی داریم؟ آیا میدانیم از این حوزه چه میخواهیم و آیا هنوز یادمان مانده که فوتبال قرار بود پدیدهای برای افزایش وحدت و همدلی باشد و بساط لذت بردن مخاطبانش را فراهم کند؟ اینکه چرا اهواز در این فصل هم مثل فصل گذشته به صحنه درگیریهای خونین و تاسفبار تبدیل شد، قطعا دلایل زیادی دارد.
دنیای اقتصاد- رسول بهروش: وقایع غمانگیز ورزشگاه غدیر اهواز یک بار دیگر کام فوتبال ایران را تلخ کرد. قهرمان و نایبقهرمان فصل قبل به مصاف هم رفته بودند تا یک بازی مهیج و دیدنی را به نمایش بگذارند. مردم هم استقبال خوبی از بازی به عمل آورده بودند تا همه چیز آماده رقم خوردن یک روز باشکوه باشد، اما آنچه در نهایت باقی ماند، مشتی سر و صورت خونین و تصاویری تکاندهنده و عذابآور بود. حالا جدیتر و محکمتر از هر زمان دیگری باید پرسید آیا ما اصلا با فلسفه فوتبال آشنایی داریم؟ آیا میدانیم از این حوزه چه میخواهیم و آیا هنوز یادمان مانده که فوتبال قرار بود پدیدهای برای افزایش وحدت و همدلی باشد و بساط لذت بردن مخاطبانش را فراهم کند؟ اینکه چرا اهواز در این فصل هم مثل فصل گذشته به صحنه درگیریهای خونین و تاسفبار تبدیل شد، قطعا دلایل زیادی دارد. مسلما شورای تامین استان و نیز مسوولان برگزاری بازی باید دلایل قانعکنندهای داشته باشند، اما همه چیز به همین اندازه محدود نمیشود. در بسیاری از مواقع به نظر میرسد خود اهالی فوتبال هم با اظهارنظرهای نسنجیده و موضعگیریهای مخرب، خواسته یا ناخواسته آتش اختلاف در فوتبال ایران را شعلهور میکنند؛ آنجا که جوسازی برای کسب یک امتیاز بیشتر، گاهی به ثبت کینههای عمیق و رخنههای جدی در روابط بین ایرانیان منجر میشود.
امان از دستهای پشت پرده
شاید بیراه نباشد اگر بگوییم جرقه اتفاقات اخیر اهواز را اظهارنظر ناشیانه، خامدستانه و شهرتطلبانه سیروس پورموسوی زد؛ جایی که سرمربی استقلال خوزستان بدون هیچ سند و مدرکی مدعی شد همه ایران بسیج شدهاند تا پرسپولیس قهرمان شود. این به شدت شبیه موضعگیریهای عجیب و غریب سیاوش بختیاریزاده، قبل از بازی فصل گذشته پرسپولیس و استقلال اهواز بود. هر دو ماجرا هم عاقبت مشابهی داشت و باعث شد سکوهای استادیوم به حمام خون تبدیل شود. بسیاری از مربیان ایرانی بر این باورند که با جوسازی قبل از مسابقه، میتوانند روی تصمیمات موثر داوری در طول بازی تاثیر بگذارند، اما آیا آنها میدانند مطالبی که به ویژه پیش از مسابقات مهم و بزرگ به زبان میآورند چه تاثیر عمیقی روی ذهن هواداران جوان و نوجوان دارد؟
این سوگیریهای کور و منفعتطلبانه باعث میشود خیلی از هواداران به شدت تحریک شوند و به نقطه اوج هیجان برسند؛ در این شرایط تنها یک جرقه کافی است که همه چیز را به آتش بکشد و ضایعهای جبرانناپذیر رقم بزند. کاش مسوولان باشگاهها، مربیان، مدیران و بازیکنان کمی سنجیدهتر عمل کنند. ناسلامتی ۱۶سال است که این لیگ عنوان پرطمطراق «حرفهای» را یدک میکشد. این همه بیانیه دادن، فرافکنی کردن و جنگ روانی راه انداختن چه حاصلی دارد غیر از اینکه خون هوادار آماتور را به جوش بیاورد و باعث شود او سر بزنگاه، همنوعش را هدف قرار بدهد؟ خیلیها دارند به خاطر آسانتر جمع کردن چند امتیاز و کسب منافع آنی و زودگذر جو را ملتهب میکنند، غافل از اینکه این ادامه رویکرد آتش به خرمن جامعه ایرانی میاندازد. خشونتهای فیزیکی فزاینده در فوتبال ایران تا به حال به مجروح شدن صدها نفر انجامیده، اما شکر خدا فعلا جسم بیجان هیچ کشتهای روی سکوها به جا نمانده؛ سوال این است که آیا خدای ناکرده یک روز باید شاهد مرگ گروهی از هموطنانمان در ورزشگاهها باشیم تا بعد از آن یاد بگیریم مثل حرفهایها حرف بزنیم؟
از گزارشگر استانی تا بوقچی خود سر
به هر گوشه این فوتبال که نگاه میکنیم سهلانگاریهایی میبینیم که حاصلی جز آسیب رساندن به وحدت و یکپارچگی جامعه ایرانی به همراه ندارد. در یک مثال مهم، میتوان به نحوه کار گزارشگران رادیویی و تلویزیونی در مراکز استانها اشاره کرد که خیلیهایشان هنوز فرق خودشان را با یک «هوادار» نفهمیدهاند و با عملکرد یکجانبه و جهتدار، اعصاب فوتبالدوستان بیرون از استان را به هم میریزند. این جماعت اصلا نمیفهمند ممکن است میلیونها نفر خارج از استان و با احساسات کاملا متفاوت مخاطب این گزارش باشند و شنیدن جملات یکطرفه، فقط سوءظن آنها به شهر و تیم آقای گزارشگر را تحریک کند و بکوشند تا در مجالهای بعدی این داستان را جبران کنند.
باعث تاسف است که نظارت چندانی هم روی کار این افراد وجود ندارد، آن هم در حالی که شنیده میشود برخی از آنها در ازای گزارشهای جهتدارشان امتیازات جانبی مهمی را از قبال باشگاههای داخل استان به دست میآورند. از سوی دیگر عملکرد کانونهای هواداری باشگاهها هم به شدت زیر سوال است. بوقچیهای روی سکو بهعنوان بازوهای اجرایی کانون هواداران، خیلی از اوقات شعارهای تفرقهآمیز سر میدهند که هر کدامش میتواند بخشی از جامعه ایران را به جان بخشی دیگر بیندازد. شعارهای سرخابیها علیه هم در تهران و شعارهای نسنجیده خیلی از بوقچیها در شهرستانها علیه هم، تابه حال اختلافها و اصطکاکهای پرشماری را به وجود آورده، آن هم در حالی که فوتبال قرار بود مایه وحدت و یکدلی مردم باشد. آیا حواسمان هست چه کار میکنیم؟ هرچند وقتی خیلی از باشگاههای ما به شکل دولتی و در بدترین وضع ممکن اداره میشوند و تمام هدف مدیران آنها فقط حفظ جایگاهشان و در برخی موارد حتی سوءاستفاده از این منصب موقتی است، نمیتوان انتظار داشت آنها به کار بلندمدت فرهنگی فکر کنند و دلشان به حال یکپارچگی مردم و مملکت بسوزد!
فضای دوقطبی
تا به حال فراوان دیده شده که مسوولان باشگاههای شهرستانی پیش از مسابقه با پرسپولیس، استقلال یا دیگر تیمهای متمول از تعابیری مثل «جنگ دارا و ندار» استفاده میکنند و میکوشند تا با دم زدن از محرومیت استان محل اقامتشان، جو عمومی را تحت تاثیر قرار بدهند. واضح است که تکرار این اتفاقات، تشدید فضای دوقطبی در جامعه ایرانی را به دنبال میآورد و باعث میشود اهالی اقلیمهای متفاوت به هم سوءظن بیشتری داشته باشند. اینکه همه جا باید امکانات کافی وجود داشته باشد، حق طبیعی مردمان ایران به شمار میآید و قطعا هر نوع بیعدالتی شایسته مذمت و برخورد است، اما وارد کردن این داستانها به قصه یک بازی فوتبال، چه نتیجهای غیر از افزایش عصبیت و خشم و تنش دارد؟ خوزستان پاره تن ایران است و خاکی که به ریه اهالی این استان میرود، روح و روان همه مردمان کشور را به هم میریزد. با این همه قرار نیست با وام گرفتن از چنین مسائلی، به خاطر یک بازی فوتبال مردم را به هم بدبین کنیم و آنها را به خون هم تشنه نگه داریم. ما همه هموطنیم، با شادیهای مشترک و غمهایی که خیلیهایشان مشابه و همریشه هستند. خیلی از مواقع با هم خندیدهایم و با هم گریستهایم. کاش باور میکردیم ما دشمن هم نیستیم و هر آتشی که بر پا شود، دودش دیده همه ما را یکسان آزار خواهد داد.
ارسال نظر