تابعیت دوگانه، قضاوت دوگانه

رسول بهروش: تیم ملی فوتبال کشورمان قرار است در اولین گام از مسابقات مقدماتی جام‌جهانی روسیه، روز پنج‌شنبه در ورزشگاه آزادی به مصاف قطر برود. به‌ویژه از دوشنبه‌شب و بررسی شرایط این بازی در برنامه نود، تب این مسابقه بیش از پیش داغ شده. آنچه عادل فردوسی‌پور حسابی رویش مانور داد، مربوط به استفاده قطری‌ها از بازیکنان پرشمار خارجی بود؛ ستاره‌هایی که در سال‌های اخیر به‌خاطر دلار و درهم عربی تغییر تابعیت داده‌اند و حالا زیر پرچم قطر توپ می‌زنند. عادل در بخشی از حرف‌هایش به مردم توصیه کرد ورزشگاه را پر کنند و در ادامه با تاکید خاصی گفت: «اصلا به خاطر همین بازیکنان دو تابعیتی است که پیروزی بر قطر حسابی کیف می‌دهد.» از قضا خیلی از هواداران فوتبال هم با مجری نود هم‌عقیده هستند و حس می‌کنند عبور از قطر به‌عنوان یک تیم چندملیتی، لذت خارق‌العاده‌ای دارد.

با این اوصاف اما گل طلایی را علیرضا مرزبان زد؛ سرمربی موفق فوتبال ایران که در این سال‌ها چند تیم را از دسته یک به لیگ برتر آورده و حالا هدایت تیم ثروتمند «خونه‌به‌خونه» بابل را بر عهده دارد،‌ دیروز در مورد بازیکنان خارجی تبعه قطر به خبرگزاری تسنیم گفت: «موضوع مهم احساسی است که بازیکنان یک تیم فوتبال به پرچم کشورشان دارند. بازیکنان ایران برای موفقیت تیم کشورشان از جان مایه می‌گذارند، ولی اکثر بازیکنان قطر که ملیت این کشور را ندارند، احساس خاصی درمورد منافع ملی ندارند. در واقع آنها مزدوران مدرن هستند که ممکن است برای به‌دست آوردن پول هر کاری انجام دهند. آنها ممکن است خیلی از اصول خودشان را زیرپا بگذارند.»

یک بام و دو هوا

عیلرضا مرزبان در توصیف بازیکنان چندملیتی قطر، از کلمه‌ای استفاده می‌کند که در دو هفته گذشته جنجال‌های بسیار زیادی را در فضای ورزش کشور به وجود آورده است. او به آنها گفته «مزدور» و این همان اصطلاحی است که چندی پیش بر زبان رئیس فدراسیون تکواندو جاری شد و همه چیز را به هم ریخت. در جریان مسابقات تکواندوی المپیک، میلاد بیگی که یک ورزشکار ایرانی تبعه آذربایجان است و در آن تیم زیر نظر رضا مهماندوست کار می‌کند، توانست ملی‌پوش کشورمان یعنی مهدی خدابخشی را شکست بدهد و یک مدال را از ایران بگیرد. بعد از این مسابقه، پولادگر از او با عنوان «مزدور» نام برد که این مصاحبه، جنجالی کم‌سابقه در ایران به وجود آورد. البته در آن مقطع از قول رئیس فدراسیون تکواندو نوشتند: «مهماندوست و بیگی مزدور هستند» که این مساله در بالا گرفتن تنش‌ها بی‌تاثیر نبود. مسلم است که هیچ‌کس نمی‌تواند به مهماندوست انگ مزدور بودن بزند. اینکه یک مربی از ایران هدایت تیم‌های ملی سایر کشورهای جهان را بر عهده بگیرد نه‌تنها موجب خجالت نیست، بلکه باید باعث غرور، افتخار و خوشحالی هم باشد. صادرات مربی در ورزش، نشان از پویایی آن رشته در کشور مبدأ دارد و اعتبار و عظمت وطن را افزایش می‌دهد. بنابراین اگر پولادگر چنین نسبتی را شامل حال مهماندوست هم کرده باشد، اشتباه بزرگی مرتکب شده که جای دفاع ندارد؛ اما سوال اینجا است که تکلیف میلاد بیگی چه می‌شود؟ او که پرچم ایران را با پرچم جمهوری آذربایجان تاخت زده و برای آنها مبارزه می‌کند چه حکمی دارد؟ آیا به او هم نمی‌توان گفت مزدور؟ اگر این‌طور است، پس چرا ما امروز به بازیکنان دوتابعیتی قطر یورش می‌بریم و سعی می‌کنیم آنها را با استفاده از عبارات تند و کنایه‌آمیز، به باد ملامت و استهزا بگیریم؟ به راستی این یک بام و دو هوا از کجا می‌آید و چطور می‌توانیم تحملش کنیم؟ کافی است فقط یک بار فضای بعد از مصاحبه پولادگر را در ذهن‌مان مرور کنیم و واکنش‌های مردمی را به یاد بیاوریم. همان زمان خیلی‌ها از میلاد بیگی دفاع کردند و گفتند وقتی در ایران امکانات کافی برای او فراهم نیست، پس باید پیشنهادهایش را بررسی کند و سراغ جایی برود که قدرش را بدانند و فرصت را برای شکوفایی استعدادها، در اختیارش قرار بدهند. جالب اینجاست که میلاد بیگی حتی در میان چهره‌های مطرح و منتقدان سرشناس هم حامیانی داشت. مثل محمد مایلی‌کهن که به‌صورت کلی و بدون ذکر نام گفت: «ورزشکاران، بی‌وفایی و بی‌توجهی می‌بینند که مهاجرت می‌کنند. آنها هم طبعا به دنبال این هستند که زندگی‌شان را بهتر کنند و شرایط مناسب‌تری را برای خود رقم بزنند. اگر به آنها توجه بیشتری شود قطعا از ایران نمی‌روند.» حالا سوال این است که اگر آن زمان به‌خاطر مزدور خوانده شدن بیگی، این همه به رئیس فدراسیون تکواندو حمله شد، چرا همین امروز خیلی از ما در حال انتقاد از بازیکنان خارجی قطر هستیم؟ حالا هم می‌توانیم فرض کنیم فوتبالیست‌های اهل کنگو، مصر یا سنگال در کشور زادگاه‌شان با شرایط خوبی مواجه نبوده‌اند و به‌دنبال موقعیت بهتر، تابعیت قطر را پذیرفته‌اند. نمونه بارزتر در این مورد لیلا رجبی است؛ ورزشکاری که اصلیت بلاروسی دارد و سال‌ها برای آن کشور در مسابقات مختلف شرکت کرده. او بعد از ازدواجش با یک ورزشکار ایرانی، تابعیت کشور ما را پذیرفته و از آن زمان برای ایران وزنه پرتاب می‌کند. بعد از ناکامی رجبی در المپیک، یک کارشناس تلویزیونی در یک بی‌احتیاطی آشکار روی «غیرت» این ورزشکار دست گذاشت که این ماجرا با موجی از اعتراضات شدید مردمی همراه شد. مخاطبان در واکنش به اتفاقی که در این برنامه رخ داده بود، رجبی را نماد غیرت و تعصب قلمداد کردند و گفتند قدر زحمات او برای کشورمان را می‌دانند. به درست یا غلط بودن هیچ‌کدام از این رفتارهای دوگانه کاری نداریم؛ سوال مهم فقط این است که چرا وقتی پای ایران در یکی از دو سر انتخاب در میان باشد، رفتار و موضع‌گیری ما تغییر می‌کند؟ چطور می‌شود ورزشکار ایرانی که تبعه کشور خارجی شده یا ورزشکار خارجی که به هر دلیلی زیر پرچم ایران آمده، مورد تایید عمومی قرار بگیرد و از شماتت معاف شود، اما کشورهای بیگانه که از همین ترفند استفاده می‌کنند و بعضا مقابل تیم‌های ما می‌ایستند، مجرم و مزدور لقب بگیرند؟ آیا بهتر نیست دست از این قضاوت‌های نسبی و شلخته برداریم و اگر قرار به «داوری» کردن است، این کار را با ملاک‌های مشترک و یکسان انجام بدهیم؟ آیا سزاوار نیست چیزی را که برای خودمان خوب یا بد می‌دانیم، برای دیگران هم شایسته یا ناشایست قلمداد کنیم؟ تا کی باید عنان کار را به دست احساسات و هیجانات آنی و کم‌عمق بسپاریم و بنده لحظه‌های زودگذر باشیم؟