در ساختار جدید صنعت برق، برخلاف ساختار قدیم آن که مدیریت تولید، توزیع و انتقال، مدیریتی واحد بود، سیستم‌های نامبرده به صورت مستقل عمل می‌کنند. در این میان بازار برق به عنوان واسطی بین سیستم‌های مذکور عمل خواهد کرد و ساختار اقتصادی صنعت برق را به چهار بخش عمده‌‌‌فروش، ترانزیت، خرید عمده و خرده‌‌‌فروش تقسیم می‌کند. بسیاری از ما نمی‌توانیم بازار آزاد برق را تصور کنیم، زیرا قوانین حاکم بر این صنعت برای مدت طولانی مداخله‌‌‌گرانه بوده است. مقررات «انحصار طبیعی» امروزی به اواخر قرن نوزدهم بازمی‌گردد و در دهه ۱۹۳۰ گسترش یافت. سیاستگذاران متقاعد شدند (در برخی موارد، توسط خود شرکت‌های برق) که با اعطای امتیاز انحصار قانونی به شرکت‌های برق و همچنین اضافه کردن نظارت قابل‌توجه مانند مقررات «نرخ بازده» برای کاهش رفتار انحصاری، جلوی رفتار ضدرقابتی انحصارهای برق را بگیرند.

اولا، به‌ویژه در میان آزادیخواهان بازار، باید به مشکل قدرت انحصاری پاسخ بهتری نسبت به تضمین و تنظیم آن داشته باشد. دوم، بسیاری از اصلاحاتی که از دهه ۱۹۹۰ در ایالات متحده به اجرا درآمده‌اند، بیشتر جنبه مقررات‌‌‌گذاری مجدد داشتند تا مقررات‌زدایی. در حقیقت اصلاحات واقعی بازار آزاد در مقررات برق هرگز انجام نشده است. اگرچه حامیان این مقررات استدلال می‌کنند که تاسیسات برقی ناگزیر به «انحصارهای طبیعی» هستند، این فرض ممکن است معتبر نباشد و هیچ‌گاه مورد آزمایش قرار نگیرد و قطعا در ۱۰۰ سال گذشته صورت نپذیرفته است.

یکی از راه‌‌‌حل‌‌‌های مشکل انحصار این است که به شرکت‌های خدماتی جدید و خصوصی اجازه داده شود تا در هر کجا که منطقی به نظر می‌‌‌رسد، توسعه‌ یافته و رقابت کنند. اما برای جدا کردن این ابزارهای جدید از تشریفات گسترده نظارتی که چند دهه است که تاسیسات موجود را در بر گرفته است، آنها باید از نظر فیزیکی به شبکه‌های موجود متصل نباشند. چنین شبکه‌هایی احتمالا از نظر ردپای جغرافیایی کوچک اما از نظر قدرت الکتریکی بزرگ خواهند بود، به عنوان مثال به یک پردیس بزرگ صنعتی با یک ژنراتور مشترک فکر کنید.

با این حال، توجه داشته باشید که تلاش‌‌‌های متصل به شبکه در امتداد این خطوط با موانع نظارتی قابل‌توجهی مواجه شده است. اجتناب از تاخیرهای نظارتی و دور شدن از دردسرهای اداری مزیت کلیدی یک شبکه جدید و غیر‌متصل است. از طرف دیگر هزینه امروز مانع اصلی است. قرارداد شبکه‌‌‌های خصوصی احتمالا گران‌‌‌تر از قرارداد با شرکت‌های برق فعلی خواهند بود، اگرچه نوآوری‌‌‌ها در فناوری تولید برق می‌تواند این روند را تغییر دهد. این در حالی است که برخی از خریداران حتی ممکن است مایل به پرداخت بیشتر برای دریافت خدمات برق باشند تا کنترل کاملی بر منابعی که استفاده می‌کنند داشته باشند. برق شبکه موجود ترکیبی از منابع مختلف است و مشخص کردن ویژگی‌‌‌های محیطی آن را دشوار می‌کند.

در سطح اجتماعی، مزیت آشکار اجازه رقابت در بخش برق این است که ما در نهایت می‌توانیم یک فرآیند بازار پویا را به صنعت برق بیاوریم. چه کسی می‌‌‌داند که اگر کارآفرینان مجبور نباشند از قانون‌گذاران اجازه بگیرند، چه نوآوری‌‌‌هایی می‌توانند به صنعت بیاورند؟ اجازه دادن به یک گروه کاملا جدید از تامین‌کنندگان برق، همچنین چالش پیش روی رشد شدید تقاضا در حرکت آهسته صنعت برق را برطرف می‌کند. برای سیاستگذاران دولتی، شبکه‌های خصوصی یک برنامه توسعه اقتصادی بدون هزینه هستند. به‌‌‌جای تشویق صنایع جدید برای استقرار در هر منطقه از طریق اعطای اعتبارات مالیاتی یا سایر یارانه‌‌‌ها، تنها راه خروج از مسیر تحولات جدید، یک سیاست حامی ‌‌‌رشد خواهد بود و اگر روند توسعه جدید شکست بخورد، برخلاف پروژه‌‌‌هایی که توسط شرکت‌های آب و برق دولتی بهره‌‌‌برداری می‌‌‌شوند، هیچ خطری برای مالیات‌دهندگان یا نرخ‌‌‌دهندگان وجود ندارد.

در حقیقت با تحقق یافتن این مهم برندگان واقعی مصرف‌کنندگان خواهند بود. این در حالی است که ایده راه‌اندازی تاسیسات خصوصی که در شبکه‌‌‌های جزیره‌‌‌ای کار می‌کنند تا همین اواخر، زمانی که مشتریان بزرگ جدید (بارهای بزرگ در اصطلاح برق) در معرض تاخیرهای طولانی اتصال و هزینه‌‌‌های بالای اتصال داخلی قرار گرفتند، منطقی نبود. برخی از مشتریان برق مانند مراکز داده یا تاسیسات تولیدی که می‌‌‌خواهند با سرعت حرکت کنند، در حال حاضر تمایل آنها به پرداخت هزینه برای سرعت خدمات یا افزایش قابلیت اطمینان بیشتر احتمالا در حال حاضر بیشتر از چیزی است که در مدت زمان طولانی در بخش برق دیده‌‌‌ایم.

هرچند اگر در قوانین ایالات متحده و سایر کشورها رقابت در بازار آزاد گنجانده شود، اتفاقی فوق‌العاده خواهد بود، اما چشم‌انداز اصلاحات بازار‌محور در سطح دولت‌های فدرال تاریک به نظر می‌‌‌رسد. به نظر می‌رسد که هر دو حزب اصلی ایالات متحده با دخالت دولت مشکلی ندارند و تضاد بین بلیت‌‌‌های ریاست جمهوری آمریکا اغلب به سلیقه‌‌‌های مختلف سیاست صنعتی خلاصه می‌شود. به عنوان مثال، حمایت از انرژی‌‌‌های تجدیدپذیر در مقابل سوخت‌‌‌های فسیلی، یارانه دادن به خودروهای برقی در مقابل تمام خودروهای ساخت ایالات متحده، برای اعمال تعرفه بر کالاها یا کشورهای خاص در مقابل همه واردات و...

گاهی اوقات اقتضای سطح مکانی و شرایط جغرافیایی یک ایالت، جست‌وجوی پاسخ‌های جدید است و زمانی که به ایده اعمال اصلاحات رقابتی واقعی در بخش برق می‌‌‌رسد، بازهم در کنترل دولت‌‌‌ها هستند. تنها چیزی که در این راستا لازم است اصلاحات اساسنامه‌ای است که در وهله اول مقررات خدمات عمومی ‌‌‌هر ایالت را ایجاد کرده است و اعلام روشن این مهم مبنی بر اینکه تاسیسات خصوصی جدید، اگر به زیرساخت‌های موجود متصل نباشند، مشمول مقررات انحصاری نخواهند شد. در بدترین حالت، هیچ کس از این گزینه جدید استفاده نخواهد کرد و در بهترین حالت، نوع جدیدی از توسعه در صنعت برق پدیدار می‌شود که سریع‌‌‌تر، مشتری‌‌‌مدارتر و نوآورانه‌‌‌تر از هر جای دیگری در جهان باشد.