طبق اعلام، این پروژه به ۴ واحد توربین بخار مجهز خواهد شد و راندمان ناخالص حدود ۴۶درصدی خواهد داشت. از دیدگاه کارشناسی، فناوری مورد استفاده در این نیروگاه، در اغلب کشورهای توسعه‌یافته به‌دلایل متعدد منسوخ‌شده و استفاده از این فناوری در ایران نیز ظرف دو دهه گذشته، به‌دلیل امکان بهره‌گیری از فناوری‌های پیشرفته‌تر جایگزین، چندان مورد استفاده نبوده است.  صنعت برق ایران طی بیش از یک قرن سابقه فعالیت خود، روش‌های مختلف تبدیل انرژی از جمله نیروگاه‌های دیزلی، بخاری، آبی، گازی، سیکل ترکیبی، بادی و خورشیدی و... را به کار گرفته است. نیروگاه‌های بخار در دهه‌های ۴۰، ۵۰ و ۶۰ خورشیدی، سهم قابل‌توجهی در تامین انرژی برق کشور به عهده داشتند؛ اما با احداث کارخانه‌های ساخت تجهیزات اصلی نیروگاهی در ایران و دستیابی به فناوری روز دنیا در سه دهه اخیر، ورق به نفع نیروگاه‌های حرارتی سیکل ساده و سیکل ترکیبی برگشت.

شکی نیست که همکاری‌های بین‌المللی را باید توسعه و گسترش دهیم؛ اما درحالی‌که کلیه تجهیزات اصلی نیروگاهی در داخل کشورمان تولید می‌شوند و نیروهای متخصص داخلی تجربه کافی در زمینه احداث و بهره‌برداری انواع نیروگاه به ویژه نیروگاه‌های سیکل ترکیبی دارند، باید از خودمان بپرسیم چرا باید ۴/ ۱میلیارد یورو از منابع مالی کشور را به شکل بهینه استفاده نکنیم؛ وقتی بدنه کارشناسی صنعت برق می‌داند که نیروگاه بخار به‌دلیل قیمت گران‌تر (هزار یورو به ازای هر کیلووات)، دوره احداث طولانی و راندمان پایین، مدت‌ها است از چرخه تولید کشورهای صاحب گاز خارج شده‌اند. ما امروز در جایی ایستاده‌ایم که روس‌ها، خود مشتری تجهیزات نیروگاه سیکل ترکیبی و توربین‌های پیشرفته تولید ایران هستند! پس چگونه است که خریدار فناوری قدیمی آنها می‌شویم؟ چرا به تبعات منفی زیست محیطی از یکسو و ظرفیت‌های بزرگ داخلی از سوی دیگر توجه نمی‌کنیم؟

  محیط‌زیست کجای این معادله است؟

اخیرا در خبرها از قول رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست خواندیم که ایران جزو ۱۰ کشور اول تولیدکننده گازهای گلخانه‌ای است و با عنایت به وضع مقررات سخت‌گیرانه بین‌المللی برای الزام به کاهش آن طی سال‌های پیش‌رو، آیا عدم توجه به تحولات انرژی در عرصه جهانی، نسل‌های آینده را با خسارت‌های مضاعفی (علاوه بر هزینه‌های بازپرداخت وام روسیه) روبه‌رو نخواهد کرد؟ اگر چه نیروگاه‌های بخاری نقش مهمی در تامین بار پایه شبکه دارند، اما نمی‌توان گفت که نیروگاه‌های سیکل ترکیبی فاقد این ویژگی هستند. واحدهای بزرگ نیروگاه‌های سیکل ترکیبی می‌توانند با کاهش چشم‌گیر مصرف سوخت و راندمان بالاتر، نقش مهمی در رفع نیاز کشور به برق ایفا کنند و این حرف، متکی به‌دلایل کارشناسی است.

  یک نیروگاه در برابر سه نیروگاه

احداث نیروگاه بخاری سیریک بیش از ۱۴۰۰ میلیون یورو، نزدیک به چهل‌هزار میلیارد تومان به قیمت امروز هزینه در بر دارد. ۱۱۹۷ میلیون یورو از این رقم توسط دولت روسیه به صورت وام با بهره تامین شده و حدود ۲۱۱ میلیون یورو توسط ایران تامین می‌شود؛ آن هم در شرایطی که وضعیت ارزی کشور را می‌دانیم. حال تصور کنیم که با همان مبلغ ۱۴۰۰ میلیون یورو، می‌توان حداقل پنج بلوک نیروگاه سیکل ترکیبی کلاس F با مجموع ظرفیت ۲۳۰۰ مگاوات (۹۰۰ مگاوات ظرفیت بیشتر) و با راندمان حداقل ۵۸ درصد (حداقل ۱۲ درصد راندمان بالاتر)، همراه با آب شیرین به ظرفیت ۲۰۰هزار مترمکعب در روز را (بیش از ۱۹۰هزار متر مکعب در روز تولید آب بیشتر) که همگی با کار نیروی متخصص ایرانی و در کارخانجات داخلی انجام می‌شود، اجرا کرد! در شکلی دیگر، امروز می‌توان ۸۰۰۰ مگاوات واحد نیروگاهی جدید را با افزودن واحدهای بخار به واحدهای گازی موجود با هزینه‌ای کمتر از ۸۰۰ یورو بر کیلووات، آن هم بدون نیاز به تزریق سوخت اضافی به شبکه وارد کرد و این در شرایطی است ‌که برای واحدهای گازی آن قبلا سرمایه‌گذاری انجام شده است. همچنین مازوت موردنیاز برای نیروگاه بخار، قابلیت فرآوری و صادرات و کسب درآمدهای ارزی برای کشور را نیز دارد. حال نباید از خود بپرسیم در شرایط اقتصادی و کسری عظیم منابع لازم برای پرداخت دیون پیمانکاران صنعت برق، آیا توسعه بخش بخار نیروگاه‌های سیکل ترکیبی یا احداث نیروگاه‌های سیکل ترکیبی مخصوصا در کلاس F یا طرح‌های افزایش راندمان، پاسخ مناسب‌تری به رفع نیاز برق کشور نیست؟ آن هم در کشوری که خود صاحب فناوری است؟ بی‌توجهی به توان تولید داخل و اشتغال ده‌ها هزار نفر نیروی کار و کم‌کاری در پرداخت مطالبات شرکت‌های فعال در عرصه صنعت برق باعث تضعیف اشتغال نیروی جوان تحصیلکرده است و این موضوع در کنار عدم‌النفعی که ذکر آن رفت، خود خسارتی پنهان ولی عظیم‌تر است. وقتی هر بار به روشی از مسیر واردات، سهم بازار داخلی شرکت‌های ایرانی به شرکت‌های خارجی واگذار می‌شود، آیا نباید پرسید که استقلال و اشتغال ایرانی در معادله اقتصاد کشور کجاست؟