فرصت‌های پرسود در پارس‌جنوبی
دنیای اقتصاد: سال‌ها بعد از آنکه تحریم‌های غرب، چشم آبی‌ها را مجبور به ترک عسلویه کرد، این روزها با نزدیک شدن به زمان اجرای برجام و رفع تحریم‌ها، رفت و آمد شرکت‌های خارجی به منطقه عظیم گازی ایران بالا گرفته است. با مهندس مهدی یوسفی مدیرعامل منطقه ویژه پارس در پایان یک روز کاری در محل کارش در عسلویه به گفت‌وگو نشسته‌ایم، او برایمان از آماده بودن منطقه ویژه پارس برای ورود به مرحله پساتحریم و جذب سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی سخن گفت.

بنا به‌ گفته مدیرعامل منطقه ویژه پارس نقطه قوت پساتحریم برای میدان گازی پارس جنوبی مربوط به حوزه پتروشیمی و صنایع پایین‌دستی است؛ اما میادین توسعه نیافته و دست‌نخورده‌ای چون پارس شمالی، کنگان، فردوسی، گلشن و...در صنایع بالادستی و پایین دستی آماده حضور سرمایه‌گذاران خارجی و داخلی در دوران پسابرجام هستند. او برایمان از حاشیه امن و سوددهی بالای سرمایه‌گذاری در حوزه انرژی گفت و تاکید کرد: بانک‌ها باید به جای مشارکت در بخش‌هایی چون مسکن و بازرگانی، وارد حوزه انرژی شوند. صرفه اقتصادی ناشی از معافیت‌های مالیاتی و گمرکی، نزدیکی به خوراک اصلی پتروشیمی‌ها، قرار گرفتن در نزدیکی شاهراه وارداتی و صادراتی خلیج فارس از دیگر ظرفیت‌های منطقه ویژه پارس است که بنا به گفته یوسفی می‌تواند انگیزه بالایی برای جذب بخش خصوصی داخلی و خارجی را برای حضور و سرمایه‌گذاری در عسلویه فراهم کند. مشروح گفت‌وگوی «دنیای اقتصاد» با مدیرعامل منطقه ویژه پارس را در ادامه بخوانید.


اکنون که در یک قدمی رفع تحریم‌های ایران قرار داریم، بخش‌های مختلف اقتصاد کشور به حالت آماده باش درآمده و خود را برای مرحله پساتحریم آماده می‌کنند، منطقه ویژه پارس خصوصا میدان گازی پارس جنوبی چه برنامه و رویکردی برای مرحله پسابرجام دارد؟

قبل از ورود به این بحث لازم است تصویری از پارس جنوبی ارائه دهم تا مشخص شود کجاهای این پازل آماده سرمایه‌گذاری است. ما به‌عنوان منطقه ویژه اقتصادی پارس متولی توسعه اقتصادی با محوریت نفت و گاز در منطقه هستیم، این رویکرد کلی درباره همه میادین موجود در این منطقه صدق می‌کند. میدان گازی پارس جنوبی مهم‌ترین‌ و بزرگ‌ترین‌ میدان گازی منطقه است و از این جهت که با قطر مشترک است، اهمیت استراتژیک خاصی برای کشور دارد. برخی از میادین این منطقه مشترک نیستند بنابراین وزارت نفت به اندازه پارس جنوبی روی آنها حساسیت ندارد. به لحاظ سطح الارضی سهم قطر از میدان گازی پارس جنوبی بیشتر است و نزدیک به دو سوم میدان یعنی 6 هزار کیلومتر مربع را در اختیار دارد و ایران 3 هزار و 700 کیلومتر مربع. البته معیار سطح الارضی در جایی که میدان سیال است خیلی مفهومی ندارد و این نیست که کشوری که سهم بیشتری دارد بیشتر استخراج کند، بلکه هر کشوری که بتواند بیشتر و زودتر استخراج کند موفق تر خواهد بود. قطر هم از دهه 90 میلادی یعنی 10، 11 سال زودتر از ایران برداشت از پارس جنوبی را آغاز کرده است، مهم‌تر اینکه قطر درگیر تحریم‌های ظالمانه غرب نبود و شرکت‌هایی که گاهی با سختی و ایجاد مزاحمت با ایران کار می‌کردند به راحتی وارد روابط کاری با قطر می‌شدند. این عوامل باعث شده که آنها در پارس جنوبی موفق‌تر باشند. طی سال‌های اخیر ایران تلاش کرده این عقب‌ماندگی به هر شکل ممکن جبران شود. آنچه در منطقه ویژه پارس معادل 28 یا 29 فاز استاندارد گاز پیش‌بینی شده است که هرکدام ظرفیت تولید 25 میلیون مترمکعب گاز شیرین در روز دارند بنابراین اگر همه فازها به ظرفیت کامل برسد به این معنا است که 700 میلیون متر مکعب گاز در روز تولید خواهد شد.

کل برداشت ایران تا سال 92نزدیک 280 میلیون مترمکعب بوده است اما از سال 92 با مدیریت جدیدی که در وزارت نفت روی کار آمد اولویت‌بندی طرح‌ها و فازها صورت گرفت به نحوی که در دو سال گذشته متوسط هر سال تقریبا 100 میلیون متر مکعب به ظرفیت گاز افزوده شده است. یعنی در 10، 12 سال گذشته نزدیک به 300 میلیون مترمکعب گاز تولید شده ولی فقط در این دو سال روزانه 200 میلیون مترمکعب تولید گاز داشتیم این موضوع قطعا نتیجه اولویت بندی مدیریتی طرح‌ها است. قراردادهای فازهای پارس جنوبی هم عملا بسته شده است و به یک حدی از پیشرفت هم رسیده‌اند، یعنی فازهای باقیمانده در بدترین حالت از 50 درصد بالاتر هستند. بنابراین اگر پساتحریم را در نظر بگیریم در حوزه بالادستی در پارس جنوبی دیگر قرارداد جدیدی متصور نیست که کسی بیاید و قراردادی را ببندد. تنها نقطه قوتی که پساتحریم در پارس جنوبی ایجاد می‌کند، این است که پول‌ها آزاد می‌شود و کالاها و تجهیزات راحت‌تر وارد کشور می‌شود تا فازهای باقی‌مانده سریع‌تر به بهره‌برداری برسند؛ کاری که در این سال‌های تحریم خصوصا در دو سال اخیر بسیار سخت شده بود.

این را هم بگویم که حتی با فرض باقی ماندن تحریم‌ها هم با این اولویت‌بندی که در وزارت نفت شده بود سال 96 سال پایان پارس‌جنوبی است و این میدان توسعه پیدا می‌کند. انشاءالله با این توسعه از سال 96 به بعد تولید روزانه ایران در پارس جنوبی از قطر جلوتر است. اما نکته مهم درباره تولیدات گاز کشور این است که این میزان تولید گاز باید تبدیل به محصولات پتروشیمی شوند و نباید همه آن را مصرف کرد. در منطقه ویژه پارس 25 مجتمع پتروشیمی بزرگ و چند پتروشیمی کوچک‌تر داریم. نزدیک به نیمی از این مجتمع‌ها عملیاتی شده‌اند و در مرحله تولید هستند نیمی دیگر هم در حال ساخت یا منتظر فاینانس هستند ولی 12، 13 مجتمع پتروشیمی داریم که قابلیت جذب سرمایه و فاینانس را دارند تا گاز تولید شده را تبدیل به محصولات پتروشیمی کنند که هم ارزش افزوده ایجاد شود هم از این فشارهای بازار انرژی کمتر آسیب ببینیم. در واقع هرچه گاز خام تبدیل به محصولات میانی و پایین دستی شوند قدرت چانه زنی در بازار بیشتر می‌شود چون امکان صادرات به کشورها و بازارهای مختلف را پیدا می‌کنند. بنابراین بخش قابل توجهی از جذب سرمایه در دوران پساتحریم در پارس جنوبی در حوزه پتروشیمی و صنایع پایین دست پتروشیمی خواهد بود.


به جز میدان گازی پارس جنوبی، برنامه‌تان برای توسعه و جذب سرمایه در دیگر میادین منطقه ویژه پارس که تقریبا توسعه نیافته یا دست نخورده هستند، چیست؟ طرح و برنامه خاصی برای پسابرجام دارید؟

همانطور که اشاره کردید میادین توسعه نیافته یا دست نخورده‌ای در منطقه ویژه پارس وجود دارد که آماده جذب سرمایه در دوران پساتحریم هستند. در کنفرانس تهران هم برخی از این میادین از سوی وزارت نفت به شرکت‌ها و صاحبان سرمایه عرضه شده است. از جمله آنها میدان فرزادA، فرزاد B و میادین گلشن، فردوسی و پارس شمالی است که در نقاط شمالی‌تر استان به موازات ساحل قرار دارند. میدان نفت سنگین موند، میدان کوکاتی، میدان بوشگان و چند میدان نفتی دیگر در خشکی و در اطراف منطقه پارس هستند که عمده توسعه آنها را در دوران پساتحریم متصور هستیم و زمینه ورود سرمایه‌گذاران برای توسعه صنایع بالادستی وجود دارد. قاعدتا اگر این میادین توسعه پیدا کنند محصولی از آن بیرون خواهد آمد که یا ال‌ان‌جی می‌شود یا باید تبدیل به محصولات پتروشیمی شود که هرکدام از این دو مورد هم جای سرمایه‌گذاری جداگانه دارد. حتی زیرساخت‌هایی که برای رخ دادن این اتفاقات باید ایجاد شود هم می‌تواند انگیزه سرمایه‌گذاری باشد. مثلا باید یک بندر بزرگ در پارس ۳ داشته باشیم که در حال طراحی آن هستیم. برنامه منطقه ویژه این است که با گرفتن مشاور بین‌المللی طرح جامعی را برای پارس ۳ و دیگر میادین تهیه کند تا مشخص شود چه کاری کنیم بهتر است تا آن ناهماهنگی‌هایی که در پارس جنوبی داشتیم تکرار نشود.

در همین راستا هم اگر قرار باشد جذب سرمایه برای این تعداد از میادین و مجتمع‌های پتروشیمی که ذکر کردم رخ دهد نیازمند یکسری تسهیلات نرم افزاری و یکسری زیرساخت‌های فیزیکی هستیم؛ زیرساخت‌های فیزیکی مانند جاده، بندر، فرودگاه و... همان چیزهایی که در پارس جنوبی هم داریم و تقویتش کردیم. مهمتر از اینها زیرساخت‌های مقرراتی و نرم افزاری است تا وقتی سرمایه‌گذار قرار است وارد منطقه شود خیالش راحت باشد که اینجا گرفتار نمی‌شود. بحث امنیت فیزیکی، روانی و سرمایه‌ای سرمایه‌گذار موضوع بسیار مهمی است. تضمین‌های سرمایه‌ای باید به آنها داده شود که خوشبختانه قوانین خوبی در جمهوری اسلامی، خصوصا مناطق ویژه و آزاد داریم. به لحاظ دلاری، ریالی و هزینه‌ها هم اینجا مزیت رقابتی در حوزه گمرکی داریم. هر کسی که تجهیزات وارد می‌کند یا صادراتی دارد، عوارض نمی‌دهد. می‌تواند مواد را در اینجا تبدیل و بعد صادر کند و باز هم عوارضی نمی‌دهد. نمونه این معافیت عوارضی را در موارد غیرنفتی هم داشتیم که یک سرمایه‌گذار کره‌ای موادخام وارد کرده و بعد از اینکه سازه‌های فلزی را در منطقه تولید کرد، آن را صادر کرده و عوارضی هم پرداخت نکرده است. عوارض گمرکی، معافیت‌های مالیاتی، مالیات مناطق محروم و...ظرفیت‌هایی هستند که در منطقه وجود دارد و وقتی سرمایه‌گذار نگاه می‌کند متوجه می‌شود که سرمایه‌گذاری در این منطقه برایش از بُعد این عوارض و مالیات‌ها سود دارد. دسترسی به خوراک اصلی پتروشیمی‌ها هم مزیت مهمی برای سرمایه‌گذار است. مهم‌تر از همه اینکه نزدیک به خلیج فارس به‌عنوان شاهراه مهم صادرات و واردات تجهیزات و محصولات است. نیروی کار قابل اتکا و زیادی هم در منطقه داریم و برخلاف دوره قبلی پارس جنوبی که ابتدای توسعه بود و نیروی آماده‌ای نبود ولی الان چند هزار نیرو داریم که سال‌ها در این منطقه کار کرده‌اند، پروژه اجرا کردند و قوی شده‌اند و با هزینه معقولی آماده کار هستند. اینها ظرفیت‌ها و زیرساخت‌هایی است که در پارس جنوبی و دیگر میادین منطقه ویژه پارس برای سرمایه‌گذار داخلی و خارجی وجود دارد.


به رفت‌وآمد هیات‌های تجاری به ایران اشاره کردید، در همین راستا هم گاه نگرانی‌هایی از سوی مسوولان، اقتصاددانان و رسانه‌ها مطرح می‌شود که مبادا پساتحریم بیش از آنکه برای ایران فرصت باشد فرصتی برای سرمایه‌گذار خارجی باشد، تاکید زیادی می‌شود که ورود سرمایه‌گذار خارجی همراه با ورود تکنولوژی و دانش فنی به ایران باشد، این نگرانی را چقدر جدی می‌دانید؟

این نگرانی را محترم می‌دانم و دغدغه ارزشمندی است اما معتقدم در عمل خیلی زمینه این نگرانی وجود ندارد. در قراردادهای جدیدی که پیش‌بینی شده و در کنفرانس تهران هم به خارجی‌ها ارائه شد این ظرافت‌ها دیده شده و سرمایه‌گذاران خارجی موظف شدند حتما شریک ایرانی داشته باشند و انتقال تکنولوژی هم صورت گیرد. البته شریک ایرانی هم باید خودش را تقویت کند. باید شرکت‌های حوزه مهندسی، تامین کالا، اجرا، خدمات و راه‌اندازی که مرتبط با بخش صنعت هستند خودشان را تقویت کنند. به‌هرحال شرایط امروز متفاوت از 10 یا 20 سال پیش است، شرکت‌های ایرانی در دوران تحریم خودشان پالایشگاه ساختند و گاز تولید شد حتی در این دو سال گذشته که اوج تحریم‌ها بود، افت شدید قیمت نفت را داشتیم و درآمدها پایین بود، پول‌ها وارد کشور نمی‌شد باز هم با کمک همین متخصصان و نیروی کار ایرانی توانستیم 200 میلیون مترمکعب گاز تولید و محصولات پتروشیمی صادر کنیم. برای خارجی‌ها هم فرصتی است که اگر قرار است وارد این منطقه شوند از ظرفیت ایرانی‌ها استفاده کنند تا هزینه‌ها برای خودشان پایین بیاید. یک اروپایی وقتی قرار است در این منطقه کار کند اگر قرار باشد نیروی کار از آلمان و فرانسه بیاورد صرفه اقتصادی ندارد در حالی‌که می‌تواند همان کار را با شرکت ایرانی و نیروی کار ایرانی با هزینه مناسب‌‌تر انجام دهد. البته این نگرانی ارزشش به این است که همه هوشیار باشند. شرکت‌ها و بخش خصوصی باید خودشان را تقویت کنند و در کلاس بین‌المللی ظاهر شوند تا قدرت رقابت و همراهی با سرمایه‌گذار خارجی را داشته باشند.


فکر می‌کنم در قوانین هم داریم که باید 10 درصد نیروی خارجی باشند و بقیه نیروی داخلی باشند.

در قراردادهای جدید نفتی (IPC) این درصدها تعیین نشده و قابلیت بالا پایین شدن دارد، چون لزوما مربوط به منطقه ویژه نیست اما در منطقه ویژه قوانین اشتغال داریم که در آن اعدادی دراین خصوص مثل همین ۱۰ درصدی که ذکر کردید آورده شده است. بیشتر از این درصد هم نمی‌آیند، در همان زمانی‌که توتال فاز ۲ و ۳ را ایجاد می‌کرد هم سهم‌شان به این ۱۰ درصد نرسید. اصلا دلیلی ندارد که نیروی کار با خودشان به ایران بیاورند، تازه آن زمان نیروی کار ایرانی خیلی وجود نداشت ولی الان وجود دارد. بنابراین چه این درصد گذاشته شود چه نه، معتقدم حضور و سهم نیروی کار خارجی در منطقه ویژه به این درصد نخواهد رسید.


طی چندسال گذشته که اقتصاد کشور درگیر تحریم‌ها بود و امنیت اقتصادی و سرمایه‌گذاری پایین بود بخش خصوصی ریسک حضور و سرمایه‌گذاری در این منطقه را نمی‌پذیرفت، در حال حاضر وضعیت چطور است آیا سیگنال‌هایی از حضور و علاقه بخش خصوصی داخلی برای ورود و سرمایه‌گذاری در منطقه ویژه دریافت کرده‌اید؟

من ۱۸ سال است در منطقه هستم، حداقل ۸ سال آن را در بخش جذب سرمایه و توسعه اقتصادی فعال بودم. در این سال‌ها همیشه ما درخواست می‌کردیم و منتظر بودیم که یک سرمایه‌گذار بیاید، به او امکانات و زمین بدهیم که برود سرمایه‌گذاری کند؛ خیلی هم نگاه نمی‌شد که این سرمایه‌گذاری در چه حوزه‌ای است، در هر حوزه‌ای ابراز علاقه می‌کردند، به آنها امکانات داده می‌شد. اما شرایط امروز بسیار متفاوت است. امروز آنقدر مشتری زیاد شده و رقابت بالا گرفته که باید سختگیری صورت گیرد. مثلا درباره یک موضوع چهار نفر رقابت می‌کنند، طرح‌هایشان را می‌آورند، ما هزینه‌هایشان را بررسی می‌کنیم، اینکه چقدر زمین می‌خواهند، خوراک شان کجاست، بازارشان کجاست و.... این سختگیری‌ها به این دلیل است که مشتری‌هایمان از بخش خصوصی قابل توجه شدند. در همین پالایشگاه سیراف هم ۸ شرکت بخش خصوصی بزرگ حضور دارند. پتروپالایش کنگان و شرکتی که اتان پالایشگاه پارسیان را جدا می‌کند هم فعال هستند.رقابت بین پتروشیمی‌ها نیز به شدت زیاد شده است. حتی شرکت‌های پتروشیمی که خصوصی شدند امروز صاحب پول و سرمایه شده‌اند و دوست دارند زنجیره‌شان را کامل کنند. راضی نیستند که جنس شان را بفروشند و صادر کنند می‌گویند وقتی می‌توانیم آن را تبدیل به یک محصول نهایی کنیم، چرا صادر کنیم. مدیران پتروشیمی دنبال این هستند زمین بگیرند تا صنایع پایین دست ایجاد کنند.ما در چند ماه اخیر با یک هجمه‌ای از تقاضاهای بخش خصوصی برای سرمایه‌گذاری در حوزه صنایع پایین دست مواجه بودیم. طبیعی است که سرمایه شرکت‌های داخلی کشش ساختن و توسعه یک میدان یا یک مجتمع پتروشیمی را ندارد و بیشتر دنبال صنایع متوسط و کوچک هستند.


آماری از میزان صادراتی که منطقه ویژه پارس در دو سال اخیر داشت به ما می‌دهید؟ پیش بینی تان از میزان صادرات منطقه در دوران پساتحریم چیست؟

فارغ از صادرات گاز، سال گذشته ما بیست میلیون تن صادرات محصولات پتروشیمی از بندر منطقه ویژه داشتیم که ارزشی معادل ۲۱ میلیارد دلار داشت. جالب است بدانید که گمرک ما رتبه یک گمرک کشوری را به‌دست آورد، در واقع ۴۰ درصد از صادرات غیرنفتی کل کشور در این منطقه رخ داد. این نشان دهنده وزن منطقه است؛ آن هم در شرایطی که ما خوراک کافی برای پتروشیمی‌ها نداشتیم و زیر ظرفیت کار کردند خصوصا در زمستان که مصارف شهری زیاد می‌شد. امسال با آمدن کل فاز ۱۵ و ۱۶ و بخشی از ۱۷ و ۱۸ به مدار خوراک بیشتر شده و پتروشیمی‌ها با ظرفیت بیشتری فعال هستند. این نشان می‌دهد که منطقه ویژه پارس یک منطقه کم‌نظیر در اقتصاد است. اینکه ۴۰ درصد ارز کشور از بخش صادرات غیرنفتی آن‌هم از یک خروجی بندری به‌دست آمده باشد ارزش منطقه را نشان می‌دهد.به همین میزان هم در مرحله پساتحریم منطقه پارس نقش موثری را در عرصه اقتصادی بازی خواهد کرد. البته این مستلزم حمایت همه بخش‌ها است. اینکه پرسیدید چه علامتی از بخش خصوصی گرفتید و چه تضمینی برای حضور آنها در منطقه است همه به این برمی‌گردد که حمایت همه جانبه‌صورت گیرد.هیچ بخش خصوصی در خارج از کشور با پول نقد کار نمی‌کند بلکه اعتباری کار می‌کنند، بانک‌ها و موسسات مالی از آنها حمایت می‌کنند. اگر در ایران هم بانک‌ها حامی سرمایه‌گذاران نباشند خیلی نمی‌توان امیدوار بود. هرچقدر ما حمایت کنیم، اگر حمایت بانک‌ها نباشد سرمایه‌گذار برای ورود به فضای سرمایه‌گذاری لنگ خواهد زد لذا تقاضای ما این است برای اینکه بخش خصوصی داخلی بتواند در این منطقه حضور یابد و موفق عمل کند بانک‌ها، موسسات و مراجع مالی کشور واقعا در سیاست‌ها و بوروکراسی‌شان برای سرمایه‌گذاری در حوزه‌های این‌چنینی تجدید‌نظر کنند و حمایت خیلی خوبی از سرمایه‌گذاران کنند تا این مثلث ما به‌عنوان میزبان و زیرساخت، سرمایه‌گذار به‌عنوان عامل و بانک و موسسات مالی به‌عنوان پشتیبان بتواند توسعه را به نفع بخش خصوصی داخلی هم رقم بزند.


به عنوان مثال رقم تسهیلات را پایین بیاورند؟

بله. ضمن اینکه بانک‌ها باید به وثیقه‌هایی که سرمایه‌گذار می‌گذارد اعتماد کرده و کار را سخت نکنند. همین که یک سرمایه‌گذار در منطقه‌ای با این عظمت کار می‌کند خودش تضمین است. امروز می‌بینیم که بانک‌ها و موسسات مالی چون آشنا به بخش ساختمان هستند، در بخش ساختمان مشارکت می‌کنند یا چون بخش بازرگانی را می‌شناسند، در آن بخش مشارکت می‌کنند اما چون با حاشیه سود حوزه انرژی، صنعت پتروشیمی و صنایع پایین‌دست آشنا نیستند، جلو نمی‌آیند و با سرمایه‌گذار راه نمی‌آیند، در حالی‌که هر سرمایه‌گذاری که بتواند در این منطقه مجوزی را به‌عنوان نفت بگیرد این مجوز کافی است که بانک یا موسسه مالی از او حمایت کند. فکر نمی‌کنم حوزه‌ای آنقدر حاشیه سود داشته باشد، البته این سود بستگی به این دارد که سرمایه‌گذار در چه بخشی وارد شود. اگر وارد صنایعی شود که از تکنولوژی جدید استفاده می‌کنند یا صنایع پایین‌دست محصولات پتروشیمی، گاهی وقت‌ها تا ۷۰ برابر هم ارزش‌افزوده ایجاد می‌شود. اما اگر فقط به محصولات میانی اکتفا کند مثلا اتان را به اتیلن یا متان را به متانول تبدیل کند، این فقط یک پله جلو رفتن است و ممکن است سوددهی یک عدد معمولی باشد هرچند باز‌هم نسبت به عددی که در دنیا وجود دارد خیلی جلوتر است. پول و سرمایه در این چنین صنایعی سه ساله برگردانده می‌شود که باز در دنیا عرفش بین ۸ تا ۱۰ سال است.به همین علت تاکید می‌شود که از خام‌فروشی فاصله بگیریم، خود گاز قیمت زیادی ندارد و تقریبا گاز مجانی به صنایع پتروشیمی داده می‌شود. حتی الان نفت هم دیگر قیمت ندارد، اما محصول پتروشیمی رابطه خطی ندارد. ببینید الان نفت ارزان شده ولی قیمت این ماده‌ای که با آن لیوان یکبار مصرف درست می‌شود یک چهارم نشده، ممکن است ۵ درصد جابه‌جا شده باشد.متاسفانه امروز ادارات و ابزارهایی که از تولید باید حمایت کنند آنقدر دیر یا ضعیف عمل می‌کنند که سرمایه‌گذار ریسکش را نمی‌پذیرد. ساختارها باید حامی سرمایه‌گذار باشند. وقتی ساختارها حامی باشند هیچ کس پولش را در بانک نمی‌گذارد.

شخصا اگر جای مسوولان بانکی بودم یک بخش انرژی قوی می‌گذاشتم، چند نفر مسلط به حوزه نفت و پتروشیمی را مسوول می‌کردم و به این سمت سوق می‌دادم که ظرفیت‌های سرمایه‌گذاری را بررسی کنند. الان می‌بینید که در سایر بخش‌ها چون خودرو و مسکن خیلی سوددهی وجود ندارد.البته بانک‌هایی بودند که خیلی خوب وارد شدند، با کمترین هزینه بیشترین سوددهی را داشتند اما درگیر بوروکراسی نیمه دولتی خودشان شدند و عملا نتوانستند ادامه دهند و رها کردند. این نقص اساسی است. چرا باید نگاه دولتی روی بانک‌های ما باشد، بانک بنگاهی است که باید خودش محاسبه کند و درگیر بوروکراسی دولتی نباشد. اگر قرار باشد دولت، بانک و پیمانکار هرکدام درگیر بوروکراسی باشند که اقتصاد شکل نمی‌گیرد. یکی از ایرادات اساسی که به تدریج قابل رفع شدن است نگاه نیمه دولتی حاکم بر بانک‌هایی است که ظاهرا خصوصی هستند اما صاحبان‌شان وابستگی به سیستم‌های دولتی دارند و این باعث شده نتوانند تصمیمات مهم بگیرند. وقتی بخش خصوصی خالص باشد برای کسب سود هرکاری می‌کند، هزینه را پایین می‌آورد و ریسک می‌کند اما وقتی یک فرد نیمه دولتی جایی نشسته و مسوول یک بانک یا صندوق شده چون خودش مستقیما آن سود را حس نخواهد کرد انگیزه هم پایین می‌آید.شاید یکی از دلایلی که رهبر انقلاب تاکید داشتند که دولت باید خودش را از اقتصاد جدا کند همین موضوع باشد. آقای روحانی هم روی این مساله تاکید دارند، آقای جهانگیری معاون اول رئیس‌جمهوری هم خیلی تلاش دارند و تاکید می‌کنند که دولت از اقتصاد فاصله بگیرد.

باید امیدوار بود این اتفاق مبارک به معنای واقعی بیفتد نه اینکه اقتصاد نیمه خصوصی نیمه دولتی باشد. البته این دوران گذار است من خیلی بدبین نیستم. نمی‌شود یک شبه از یک فضای دولتی به فضای خصوصی رفت، حداقل 10 سال زمان می‌خواهد تا از آن زمان عبور کرد. ما از نقطه عطفش عبور کرده‌ایم و در مرحله دوم یعنی نیمه دولتی هستیم، این فضای نیمه دولتی هم به مرور کمرنگ‌تر می‌شود. در همین منطقه پارس، شرکت پتروشیمی کاملا خصوصی و موفق را داریم که بسیار موفق‌تر از فلان شرکت وابسته به فلان صندوق بازنشستگی است و حاشیه سود بیشتری دارد.


میزان سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در این منطقه چقدر است؟

حدود ۶ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری تعهد شده داریم که عملیات خاکبرداری آن شروع شده و می‌توان روی آن حساب کرد. اما ممکن است این ۶ میلیارد دلار طی سه سال خرج و هزینه شود. البته این سرجمع طرح‌ها و قراردادهایی است که امسال بستیم، منهای پتروشیمی‌هایی که قبلا شروع شده و فاینانس‌شان به تدریج می‌آید.در حال حاضر بحث تنش‌های سیاسی و بین‌المللی به حوزه انرژی کشیده شده، درگیری‌های گازی روسیه و ترکیه، تنش گازی روسیه و اوکراین یا توطئه عربی کاهش شدید قیمت نفت را داریم، فکر می‌کنید در چنین شرایطی، گاز ایران چقدر می‌تواند در معادلات بین‌المللی برای ایران کسب قدرت کند، مثلا تمایل اروپا به گاز ایران، رقابت گازی ایران و روسیه و...

گاز امروز در حال تبدیل شدن به ابزار قدرت است، یکی از دلایلش الزامات زیست محیطی است که در دنیا اعمال می‌شود، تنبیهاتی که از سال ۲۰۲۰ بر کشورها به‌خاطر افزایش گازهای گلخانه‌ای اعمال خواهد شد و کشورها باید به سمت سوخت‌های پاک‌تر بروند.گاز هم جایگزین بسیار مناسبی برای این هدف است.با افزایش جمعیت بازار مصرف بزرگی شکل گرفته است که گاز می‌تواند منبع خوبی برای تامین نیازهای این جمعیت باشد، شیفت کردن مصرف‌کنندگان از کالاهای فلزی به کالاهایی با استقامت و دوام بیشتر و سبک‌تر که همان محصولات پتروشیمی هستند و نیاز به گاز و خوراک گازی دارند در همین راستا ارزیابی می‌شوند.همین امسال در اجلاس سران کشورهای صادرکننده گاز شخصا فکر نمی‌کردم روسا در این سطح بیایند، بنشینند و در حوزه گاز مذاکره کنند. پیام این حضور همین بود که در دنیای امروز کسانی که گاز دارند دست بالایی را در معادلات خواهند داشت. به عقیده من داشتن گاز خود به خود یک امنیت هم ایجاد می‌کند. وقتی دنیا به این محصول نیاز دارد طبیعتا باید به جایگاه کشور دارنده گاز بیشتر توجه کند. شخصا خوش‌بین هستم با ظرفیتی که ایران در حوزه گاز دارد قطعا در اقتدار کشور تاثیر مثبت داشته باشد.