نفت ۴۰ دلاری چه تاثیری بر کشورهای جهان میگذارد؟
سیاستمداران جهانی در گرداب نفت
گروه اقتصاد بینالملل: قیمت پایین نفت که به حدود بشکهای ۴۰ دلار رسیده است، کشورها را به دو گروه کشورهای دارای نفت و کشورهای بدون نفت تقسیم کرده است. تولیدکنندگان نفت، سالها بر موج قیمتهای بالای نفت سوار بودند و با استفاده از آن هزینههای دولتی خود را افزایش میدادند و محبوبیت میخریدند و از تحمل دشواریهای اصلاحات اقتصادی ضروری سر باز میزدند.
اکنون خریداران نفت همچون هندوستان و مصر از قیمتهای پایینی که در سطح یک سوم قیمتهای دو سال پیش هستند بهرهمند شدهاند و میتوانند یارانه سوخت را حذف کنند و به این ترتیب از هزینههایشان بکاهند یا پول آن را صرف هزینههای اجتماعی کنند.
گروه اقتصاد بینالملل: قیمت پایین نفت که به حدود بشکهای ۴۰ دلار رسیده است، کشورها را به دو گروه کشورهای دارای نفت و کشورهای بدون نفت تقسیم کرده است. تولیدکنندگان نفت، سالها بر موج قیمتهای بالای نفت سوار بودند و با استفاده از آن هزینههای دولتی خود را افزایش میدادند و محبوبیت میخریدند و از تحمل دشواریهای اصلاحات اقتصادی ضروری سر باز میزدند.
اکنون خریداران نفت همچون هندوستان و مصر از قیمتهای پایینی که در سطح یک سوم قیمتهای دو سال پیش هستند بهرهمند شدهاند و میتوانند یارانه سوخت را حذف کنند و به این ترتیب از هزینههایشان بکاهند یا پول آن را صرف هزینههای اجتماعی کنند. در نتیجه، بیشتر کشورهای تولیدکننده اکنون به دردسر افتادهاند. نیکلاس مادورو، رئیسجمهوری ونزوئلا در حالی انتخابات پارلمانی را پیش رو دارد که از محبوبیتش کاسته شده است و نظرسنجیها نشان میدهد مردم ونزوئلا به جای حزب حاکم سوسیالیست به حزب مخالف او رای خواهند داد. مادورو محبوبیت کاریزماتیک رئیسجمهوری قبل از خود، هوگو چاوز را ندارد. محبوبیت چاوز بهخاطر تلاش و پافشاری او بر اینکه فقرا باید از درآمدهای نفتی منتفع و به ملت بزرگی تبدیل شوند به دست آمده بود.
در کانادا که تولیدکننده بزرگ نفت غیرمتعارف (نفت تولیدشده از ماسههای نفتی) است نتایج نظرسنجیها متغیر است، بهطوریکه نخستوزیر محافظهکار استفان هارپر در ماه آوریل حامیان زیادی داشت ولی در ماه ژانویه دیگر از محبوبیت سابق برخوردار نبود. هارپر از سال ۲۰۰۶ به بعد در قدرت بوده است، بنابراین آنچه «درماندگی رژیم» خوانده میشود، بهعنوان عامل مهمی در تردید اذهان عمومی نسبت به او تعبیر میشود. درست است که مقصر افت قیمت کالاها که یک چهارم درآمدهای صادراتی کشور و نزدیک به ۱۰ درصد تولید ناخالص داخلی آن را تشکیل میدهد، هارپر نیست ولی این رویداد در دوره او اتفاق افتاده است. این موضوع بر درماندگی رژیم خواهد افزود.
در انتخاباتی که در ماه اکتبر برگزار میشود، انتقادات درست از سیاست اقتصادی هارپر در زمان کاهش درآمدها میتواند به نفع جناح مخالف تمام شود.محمد بوهاری، رئیسجمهوری نیجریه در آینده نزدیک انتخاباتی پیش رو ندارد. او بهتازگی پیروز شده است. اما مانند دیگر رهبران کشورهای تولیدکننده نفت، باید بتواند بر چالش سقوط قیمت در بازارهای کالا فائق آید، چراکه ۸۰ درصد درآمدهای دولت او از صدور نفت تامین میشود. این رویداد به این معنا است که این آشفتگی در سراسر خاورمیانه احساس شد، هم در کشورهای دارای وابستگی شدید به درآمدهای نفتی مانندعراق، سوریه، لیبی و هم در کشورهای دارای ثروتهای عظیم مانند عربستان سعودی. اما هنوز فدراسیون روسیه و اسکاتلند برخلاف این جریان هستند.
رهبران این کشورها از کاهش قیمتها ضربه دیدهاند اما از تحقیرعمومی نه. حزب ملی اسکاتلند، حزب حاکم بر پارلمان منطقهای دولت، یک برنامه اقتصادی را قبل از برگزاری رفراندوم استقلال سال گذشته به مردم ارائه کرد (۵۵ درصد از مردم اسکاتلند به این حزب رای منفی دادند). این حزب در این برنامه اقتصادی، وعده افزایش اعتبارات آموزشی، زیرساختی و اجتماعی را به مردم داده بود. شاید آنچه بیش از هر چیزی موجب انتقاد میشود وعده بهبود زیرساختها براساس افزایش قیمت نفت، در ازای هر بشکه صد دلاراست. این موضوع آنها را در قضاوت افکار عمومی و با توجه به چشمانداز نفت ارزان، تیرهوتار کرد.
با این وجود افت قیمت نفت، نتایج انتخابات پارلمانی انگلستان و اسکاتلند را یک ذره هم تحت تاثیر قرار نداده است. اسکاتلند مستقل ممکن است که تحت تاثیر بحران اقتصادی قرار بگیرد. اما کاهش قیمت نفت تاثیر کمتری روی اقتصاد انگلستان دارد با این همه از زمان انتخابات به بعد و با وجود اینکه قیمتها افت بیشتری داشته، محبوبیت حزب ملی اسکاتلند و رهبرش نیکولا استورجن بیشتر شده است. پدیده مشابهی در روسیه اتفاق افتاده است. البته نمیتوان انکار کرد که روسیه شرایط به دور از فاجعه امروز خود را مدیون ذخایر ارزی است که از سالها پیش برای خود شکل داده است. دولت روسیه این عاقبتاندیشی را داشت که در زمان نفت گران به فکر امروز خود باشد و همه درآمدهای نفتی خود را هزینه نکرد، بلکه بخشی از آن درآمدها را برای روزهای نفت ارزان پسانداز کرده بود.
اما چه چیز استورجن و پوتین را به هم شبیه کرده است؟ چه چیزی باعث شده که این دو رهبر با وجود نوسانات قیمت نفت از تحقیر عمومی دور بمانند.
علت این است که هردو ناسیونالیست دو آتشه هستند و هیچ فرصتی را برای ستایش و تکریم کشورشان از دست نمیدهند. پوتین در استان بالتیسک، بار دیگر کشورش را در معرض دشمنی از جانب غرب نشان داد و دوباره بر حفظ نیروهای کار داخلی و اخراج خارجیها از کشورش تاکید کرد. استورجن نسبت به پوتین سرسختی کمتری دارد، اما جشن پارسال حزبش درنمایش مجدد پیروزی سال۱۳۱۴ ارتش اسکاتلند در برابر انگلیس در نبرد بانوک بورن نشان داد که از صمیم قلب ضد انگلیسی باقی میماند. درطول کمپین رفراندوم، ادوارد میلیبند، رهبر حزب کارگر مجبور بود سخنرانیها و تجمعات خیابانی را در شهر ادینبرگ ممنوع اعلام کند و رهبر حزب کارگر اسکاتلند جیم مورفی محکوم به سکوت در گلاسکو بود. حزب ملی اسکاتلند این اقدامات را محکوم کرد، اما ملیگرایی بهمحض تجلی شکلهای تهاجمی به خود میگیرد. محبوبیت پوتین و استورجن حداقل تا امروز با نیرویی مهمتر از آرزوی دستیابی به استانداردهای زندگی بهتر به پیش رفته است.
مخصوصا در روسیه، غرور و مباهاتی در ابراز شجاعت و میهنپرستی در مقابله با ستیزهگری و تحریمهای گسترده آمریکا علیه این کشور وجود دارد. در اسکاتلند، تبلیغات خاموشتر است و دشمنی با انگلیس بهصورت مشخص دیده نمیشود، اما ناسیونالیسم به دشمن نیاز دارد و دشمن آن انگلیس است. از سوی دیگر ناسیونالیسم روسی یک تهدید و شاید فاجعه در مقیاس جهانی است، از آنجاییکه موفقیتهای سیاسی روسیه سبب شده مقلدان زیادی داشته باشد. برای مثال رهبر چین که در تب وتاب بنا نهادن «رویای چینی» و تمایل به ناسیونالیسم قدرتمندتر است به سوی دوران سختتری پیش میرود و جامعه جهانی را هم با خود میبرد.
ارسال نظر