مدیرعامل اسبق شرکت ملی صادرات گاز ایران در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» مطرح کرد
واردات گاز ایران بیشتر از صادرات آن است
گروه بنگاهها- ملیحه ابراهیمی: «ایران نه تنها در مقطع کنونی صادرکننده گاز نیست، بلکه هیچگاه صادرکننده نبوده است»، این را نصرتاله سیفی، مدیرعامل اسبق شرکت ملی صادرات گاز کشور در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» میگوید. او معتقد است وقتی مقدار گاز صادراتی ایران به ترکیه تقریبا برابر گاز وارداتی از ترکمنستان است و حتی واردات ما مقداری بیشتر است، ما نه تنها صادرکننده گاز نیستیم بلکه واردکنندهایم، در حالی که تراز گاز کشورهای همسایه هم تراز ایران، همچون روسیه و قطر، با مازاد صادرات مواجه است. سیفی که اکنون مشاور کمیسیون انرژی اتاق ایران و یک فعال اقتصادی است، میگوید: ایران حتی در تعیین قیمت جهانی گاز نیز نقشی ندارد، چون سهم ما از تجارت جهانی ناچیز است.
گروه بنگاهها- ملیحه ابراهیمی: «ایران نه تنها در مقطع کنونی صادرکننده گاز نیست، بلکه هیچگاه صادرکننده نبوده است»، این را نصرتاله سیفی، مدیرعامل اسبق شرکت ملی صادرات گاز کشور در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» میگوید. او معتقد است وقتی مقدار گاز صادراتی ایران به ترکیه تقریبا برابر گاز وارداتی از ترکمنستان است و حتی واردات ما مقداری بیشتر است، ما نه تنها صادرکننده گاز نیستیم بلکه واردکنندهایم، در حالی که تراز گاز کشورهای همسایه هم تراز ایران، همچون روسیه و قطر، با مازاد صادرات مواجه است. سیفی که اکنون مشاور کمیسیون انرژی اتاق ایران و یک فعال اقتصادی است، میگوید: ایران حتی در تعیین قیمت جهانی گاز نیز نقشی ندارد، چون سهم ما از تجارت جهانی ناچیز است. به اعتقاد مدیرعامل اسبق شرکت ملی صادرات گاز، ایران به عنوان کشوری که ذخایر گاز بالایی دارد و بالای ۳۰ هزار کیلومتر خط لوله پرفشار و با سایز بالا در سراسر کشور و نیروی انسانی کارآمد دارد، ظرفیت کافی برای تبدیل شدن به هاب منطقه را دارد. سیفی مشکل اصلی کشور در صادرات گاز را نبود مدیریت یکپارچه و تصمیم گیری واحد میداند و میگوید: دستگاهها و نهادهای زیادی در کشور در امور صادرات گاز دخالت میکنند. او معتقد است در سالهای گذشته نهادهای نظارتی مجلس و قوه قضائیه خیمه سنگینی بر صادرات گاز داشتهاند. در ادامه گفتوگوی وی با «دنیای اقتصاد» آمده است:
ارزیابی شما از وضعیت صادرات گاز ایران چیست؟
در مورد صادرات گاز طبیعی لازم است تاریخچه مختصری را مرور کنیم. طبق اسنادی که در شرکت ملی نفت وجود دارند تا قبل از انقلاب اسلامی تنها یک تجارت عمده گاز وجود داشت و آن واردات گاز از اتحاد جماهیر شوروی سابق از مرزهای آذربایجان روسیه و توسط خط لوله سراسری اول (IGTA-۱) آن هم عمدتا برای سوخت ذوبآهن اصفهان بوده است. قبل از انقلاب عمده فعالیتها برای اکتشاف و استخراج نفت بوده و گاز از اهمیت چندانی برخوردار نبود. اما پس از انقلاب تحرکات و تمرکز روی گاز بیشتر شد و کار به امروز کشید که اگر گاز نبود سالها پیش ایران از جرگه صادرکنندگان نفت خارج شده بود. براساس ترازنامههای انرژی منتشره، هماکنون ۹/۵۲ درصد از سبد انرژی تولیدی کشور گاز طبیعی است یا به عبارتی روزانه معادل ۶/۲ میلیون بشکه معادل نفت، گاز طبیعی تولید میشود. همچنین در نظر داشته باشید در حال حاضر ایران دارای ۱/۳۳ TCM (تریلیون مترمکعب) ذخایر گازی متداول (مخازن گازی یا گازهای همراه مخازن نفتی) است و بر این اساس دارای رتبه دوم در جهان است و اگر منابع گازی (SHALE) را منظور کنیم رتبه ایران در داشتن ذخایر سوم است.
رتبه ایران در تجارت گاز را چگونه ارزیابی میکنید؟
رتبه ایران در تجارت گاز بسیار پایین و در صادرات با فرض قدر مطلق ورود و خروج گاز از مرزهای کشور، عملا ما صادرکننده نیستیم زیرا مقدار گاز صادراتی به ترکیه تقریبا برابر گاز وارداتی از ترکمنستان است.
طبق آمارBP میزان تجارت جهانی گاز در سال ۲۰۱۱، ۴/۱۰۲۵ BCM (میلیارد مترمکعب) بوده؛ در حالی که میزان تجارت گاز در ایران در همان سال ۱/۱۹ BCM یعنی ۸۶/۱ درصد است که اصلا با جایگاه داراییهای گازی ایران همخوانی ندارد. مثل تاجری میمانیم که انبارهایی مملو از کالا دارد ولی سهم او از تجارت بازار بسیار ناچیز است.
وضعیت ما در این حوزه در مقایسه با کشورهای همسایه چگونه است؟ آیا آنها هم شرایطی همچون ما دارند؟
باید بگویم، سه دسته همسایه داریم: همسایهای که صرفا صادرکننده است، همسایهای که صرفا واردکننده است و همسایهای خنثی. جالب است بدانیم ایران جزو معدود کشورهای پرهمسایه است، فقط شاید چین و روسیه به تعدادی که ما همسایه داریم، همسایه دارند. ایران ۱۶ همسایه با مرز خاکی یا آبی دارد که کشورهای پاکستان، بحرین، ترکیه، ارمنستان، گرجستان و کویت واردکننده بوده و کشورهای افغانستان، عراق و عربستان سعودی خنثی هستند.
البته این به معنای آن نیست که هیچ کدام از کشورهای سه دسته فوق واردات و صادرات ندارند، بلکه برآیند کل تجارت، آنها را در یکی از این سه دسته قرار میدهد. ایران از کشورهای تقریبا خنثی است زیرا میزان واردات و صادرات ما تقریبا برابر است بنابراین در مقایسه با کشورهای همسایه هم تراز خودمان مثل روسیه و قطر که تراز صادرات گاز آنها مثبت است، ما عملا صادرکننده نیستیم.
با توجه به وجود تحریمها، فرصتها و تهدیدهای موجود، تجارت گاز را چگونه میبینید؟
این موضوع خیلی علمی است و نمی توان آن را در قالب یک سوال و یک جواب تشریح کرد و نیاز به تحلیل از طریق مدلهای علمی SWOT دارد. بدیهی است با داشتن ۱۶ همسایه از طیف صادرکننده تراز اول تا واردکننده، نقش ایران در منطقه میتواند مانند یک جعبه تقسیم بزرگ باشد. در اروپا چند نقطه تقسیم یا اصطلاحا هاب وجود دارد؛ مثل بومگاردن در اتریش. قیمت گاز در هاب بومگاردن یا هنری هاب (درآمریکا) الان به صورت قیمت پایه گاز مورد استفاده جهانی قرار میگیرد و یک شاخص است، مانند قیمت نفت برنت انگلستان یا JCC ژاپن. چرا نباید قیمت هاب خلیج فارس یا هاب ساوه یا چنین چیزی داشته باشیم، در حالیکه کشور ما درست در مرکز چنین تجارتی است.
پس از نظر فرصت، همین مساله نمایانگر فرصتهای بسیاری است که داریم و یادتان نرود در این منطقه، پیمانهای منطقهای مختلف مثل اکو وجود دارد که باید از ظرفیتهای آن استفاده کرد. از نظر تهدید، من تحریم خارجی را چندان تحریم بزرگی نمیبینم، تجربه اصلی در داخل و در اذهان ما است. خودمان دودل هستیم، تفکری در صنعت نفت هست که ما نباید گاز را صادر کنیم بلکه باید به چاههای نفت تزریق کنیم، اینکه تا چه حد عملی است و آیا جایگزین دیگری (مانند آب یا دی اکسید کربن) داریم یا خیر، معلوم نیست و فقط اصرار است. تفکر دیگر عدم خام فروشی است که البته بسیار مبارک و صحیح است ولی حالا که فناوری نداریم که گاز را به ماده با ارزشتری تبدیل کنیم، و از طرفی نیاز به درآمد در حال حاضر (و نه فردا که دیر است) داریم چه باید کرد؟ اینها بحثهای زیربنایی است، زیرا بین سلیقههای مختلف در کشور تقابل ایجاد میکند کما اینکه دیدیم در رابطه با قرارداد کرسنت چه شد، گروهی آن را بهترین عمل میدانند و گروهی آن را یک قرارداد ننگین میشمارند. این دو دستگی و کلا تشتت آرا باعث جلوگیری از صادرات گاز میشود.
نحوه قیمتگذاری گاز در دنیا چگونه است؟ آیا قیمت جهانی مشخصی وجود دارد؟ سهم ایران در این قیمتگذاری چه میزان است؟
قیمتگذاری در گذشته براساس حجم بود، ولی الان با توجه به اهمیت جنس و ترکیب شیمیایی گاز طبیعی، قیمتگذاری بر اساس ارزش حرارتی مثلا میلیون بیتییو است. در ضمن در گذشته قیمتها یک عدد ثابت بود ولی الان قیمت گاز طبیعی دیگر ثابت نبوده و متغیر است و عمدتا هم تابعی از تغییرات قیمت نفت خامهای شاخص مانند برنت یا JCC است. البته بازهم نباید توجه کرد که تغییر قیمت نفت خام در بازارهای بینالملل دقیقهای است، ولی ممکن است در قراردادهای فروش گاز طبیعی، محاسبات براساس میانگین روزانه، هفتگی، ماهانه و سالانه یک شاخص باشد. کلا بند مربوط به محاسبه قیمت در قراردادهای گازی از پیچیده ترین مواد در مقایسه با قراردادهای خرید و فروش مواد و کالا است. علاوه بر پیچیدگیهای محاسبه قیمت گاز طبیعی، به یک عامل دیگر هم باید توجه داشت و آن اینکه هنوز قیمت گاز طبیعی به صورت منطقهای تعیین میشود؛ به عنوان مثال منطقه اروپا، آمریکا و خاور دور رفتارهای متفاوت قیمتی از خود نشان میدهند. برای درک بهتر هابهای هر سه منطقه را مدنظر قرار دهید، در ژاپن JLNG، در آمریکا هنری هاب و در اروپا ICE سه شاخص بازار گاز هستند.
رفتار فصلی هرکدام از این سه بازار مستقل بوده و در فصل زمستان قیمت بازار آمریکا رشد چشمگیری پیدا میکند و فروشندگانی که توان عرضه نقدی دارند متمایل به این بازار میشوند یا در همین حالت بازار خاور دور که شاخص آن ژاپن است در طول سال تغییر چندانی نمیکند، زیرا اکثر قراردادها بلندمدت بوده و حجم بازار هم به قدری بزرگ است که قیمت محمولههای کوتاهمدت آن را متاثر نمی کند.
واقعیت این است که قیمت قرارداد میتواند مورد به مورد فرق کند. مثلا در کشور ما قراردادی داریم با همسایه شمال غربی (ترکیه) و قراردادی داریم با پاکستان یعنی جنوب شرقی، قراردادی هم داریم برای خرید از ترکمنستان و اصولا مقایسه اینها با هم غلط است؛ مگر اینکه شرایط را همگن کنیم. این شرایط شامل حجم، طول لولهکشی از منبع تا نقطه تحویل، اقتصاد کشور مقابل، نحوه و شرایط پرداخت، مشخصات فیزیکی و شیمیایی گاز است و عوامل دیگری مانند قانون جرایم عدم برداشت یا عدم تامین را هم باید مدنظر قرار داد. اساسا تعیین قیمت گاز طبیعی یک دستگاه چند معادله چند مجهولی است و به سادگی نفت خام یا مثلا برخی فرآورده نفتی یا ماده پتروشیمی نیست.
آنچه اهمیت دارد رصد بازار و شرایط قرارداد قبل و بعد از عقد قرارداد از سوی طرفین و بهطور دائمی است و دیگر اینکه در قراردادهای بلند مدت حقوق تغییر قیمت را محترم بشمارند.
آیا ایران سهمی در تعیین قیمت جهانی گاز دارد؟
خیر چون سهم ما از تجارت جهانی ناچیز است. صرف اینکه ما دارای ذخایر بزرگی از گاز هستیم دلیل نمی شود که بتوانیم نقشی ایفا کنیم. وقتی میتوانیم ادعای تعیین قیمت بکنیم که به همان اندازه هم سهم بازار داشته باشیم. الان سهم ذخایر ایران از ذخایر جهانی بالغ بر ۱۶درصد است ولی سهم ما از تجارت جهانی زیر ۲ درصد است. به عنوان مثال ژاپن هیچ ذخیره انرژی ندارد اما مصرفکننده بزرگی است؛ سالانه حدود ۷۰ میلیون تن LNG وارد بنادر ژاپن میشود. همین موضوع، توان مصرف را به فرصت تبدیل کرده و بازار LNG ژاپن در جهان تعیینکننده قیمت است.
البته فناوری نیز در تعیین قیمت نقش مهمی دارد، چراکه ما در دوران توسعه فناوریهای جدید هستیم. مثلا شاهد بروز فناوری حفاری افقی و در نتیجه اقتصادی شدن تولید گاز از منابع shale هستیم. همین موضوع باعث شد قیمت گاز در جهان سقوط کند، آمریکا دیگر به فکر واردات نباشد و حتی به دنبال صادرات LNG برود و در نتیجه هر چه قطر برنامهریزی کرده بود تا به بازار آمریکا LNG صادر کند به هم خورد و حالا باید تولید کارخانهها را به دیگر بازارها ارزانتر بدهند تا چرخ کارخانههای تولید LNG بچرخد. مطالبی از این قبیل زیاد است در اینجا فقط یک نمونه بیان شد.
وضعیت شاخصهای توسعه تجاری گازی ایران چطور است و با توجه به اینکه ما ظرفیت این را داریم که به هاب منطقه تبدیل شویم این موضوع را چگونه ارزیابی میکنید؟
شاخصهای تجارت گاز عمدتا در مناطق خاصی مثل بورس کالای لندن تبدیل به شاخص میشود، در شرق دور JLNG را داریم و در اروپا و آمریکا هم چند هاب داریم. وجود این هابها بهآن معنا است که این محلها میتواند یا نقطه تحویل باشد یا مجازی از نقطه تحویل. بر این اساس ایران میتواند هاب منطقه باشد، به عبارتی هابهایی همچون عسلویه و یا ساوه و تعیین قیمت منطقهای گاز را ما انجام دهیم و مثلا کویت اگر میخواهد گاز از قطر بخرد براساس قرارداد قیمت هاب عسلویه بخرد، کما اینکه شما در منطقه، قیمت نفت خام را با عنوان قیمت نفت سبک عمان یا دبی میشناسید.
محاسن این کار برای ما چیست؟
هر کشوری این هاب را راه بیندازد یک محاسنی برای آن دارد، اول اینکه یک بورسی راه میافتد، فرض کنید ما در قشم یک بورس انرژی داشته باشیم، دوم اینکه ما یک دارایی داریم که در عمق زمین است که میتواند پشتوانه چنین بازاری باشد. الان ذخایر گاز ایران نزدیک به TCM ۳۳ است یعنی(۳۳ هزار میلیارد مترمکعب) که اینها ذخایر اثبات شده گاز ماست و ما بیشتر از این گاز داریم و این ذخیره میتواند پشتوانه این هاب باشد. ژاپن هیچ منابع گازی ندارد اما یک هاب است، اتریش اصلا گازی ندارد که هاب بوم گاردن نزدیک وین، هاب منطقه شده است.
البته یک حرکتهایی در کشور شده است تا این موضوع عملیاتی شود و به نظر میرسد مراکز مختلف به دنبال آن هستند تا این موضوع انجام شود. زیرساختها نیز تقریبا برای محقق شدن این موضوع فراهم است. ما بالای ۳۰ هزار کیلومتر خط لوله اصلی در کشور داریم یعنی یک رینگ کامل و از هر محلی میتوانیم گاز وارد کنیم و به هر مکانی میتوانیم گاز صادر کنیم. در مرحله بعد اینکه ما بیش از ۴۰ سال است که نیروی مجرب و پشتوانه نیروی انسانی داریم و دانش لازم برای راهاندازی این موضوع را داریم تنها نیاز به یک استارت دارد تا این موضوع راه بیفتد.
پس چرا تا حالا راهاندازی نشده است؟
سوال پیچیدهای است و جواب آن نیاز به بررسی زیادی دارد، سعی میکنم به برخی از علل اشاره کنم. یکی از دلایل، عدم اجرای برنامههای از پیش تعیین شده برای تولید و مصرف گاز است که خود عوامل زیادی را شامل میگردد. از دیگر دلایل مهم، عدم اجرای صحیح قوانین از جمله قانون هدفمندی یارانهها و اصلاح الگوی مصرف است که سیاستهای قیمتی و غیرقیمتی را شامل میشوند. یک علت، عقب افتادگی تکنولوژیکی است و یک علت البته تحریمها است. دلیل دیگر ضعف مدیریتی و عدم وجود برنامه منسجم و قدرت متمرکز در برنامه صادرات گاز است.
لازم است در اینجا به برخی پروژههای صادرات گاز اشاره کنم که اجرای آنها خودبهخود ایران را به هاب گازی منطقه تبدیل میکرد. پروژههای افزایش صادرات گاز به ترکیه، صادرات گاز به سوئیس، صادرات گاز به اروپا از طریق خط لوله نابوکو و غیر از آن، صادرات به هند و پاکستان از طریق خط لوله صلح، صادرات به کویت، عمان، بحرین و امارات متحده عربی و پروژههای LNG شامل پرشین الانجی و پارس ال ان جی و ایران ال ان جی و پارس شمالی و قشم و افزایش واردات از ترکمنستان.
برخی از این پروژهها هنوز روی میز مذاکره هستند و با بهبود شرایط فنی و بهره برداری و سیاسی در داخل و خارج کشور مجددا قابل احیا خواهند بود. پروژههای جدید مانند صادرات گاز به عراق را هم باید به این سبد صادراتی اضافه کرد. در عین حال میتوان به پروژه سوآپ شرق به غرب و شمال به جنوب هم پرداخت که سرفصل جدیدی از مذاکرات را میطلبد.
ارزیابیتان از مقایسه وضعیت گازی ایران و ترکمنستان چیست؟
میزان ذخایر اثبات شده در کشور ما حدود ۳۳ TCM و کل دنیا ۲۰۸ TCM است، یعنی حدود ۱۶ درصد ذخایر کل جهان برای ایران است، ترکمنستان نیز الان ۲۴ TCM گاز دارد و این حدود ۱۲ درصد از کل دنیاست، پس میبینیم که فاصله ایران و ترکمنستان در این حوزه زیاد نیست، اما نکتهای در این ماجرا وجود دارد و آن این است که ۶ سال پیش ذخایر ترکمنستان حدود ۲ TTCM بود، یعنی سرمایهگذاری ترکمنستان روی اکتشاف باعث شد که آنها از رتبه ناچیزی که داشتند به رتبه قابل ملاحظهای برسند و در همان سالها ایران تعلل کرد و در میدانهای گازی این کشور شرکت نکرد، در حالی که این فرصت برای ما وجود داشت. اما کشورهایی همچون چین و روسیه در توسعه پروژه میدانهای گازی شرکت کردند و در حال حاضر قراردادهای بزرگ گازی با ترکمنستان برای تجارت گاز و انتقال آن دارند، حالا این گاز را یا در کشور خود مصرف میکنند یا ممکن است مثل روسیه از طریق خط لوله به اروپا بفروشند یا به LNG تبدیل کرده و به کشورهای دیگر صادر کنند.
این موضوع نشان میدهد که ما چه فرصتهایی را در تجارت گاز از دست دادهایم، ترکمنستان یک کشوری بود که اساسا به هیچ وجه ۶ سال پیش قابل مقایسه با ایران نبود. نه از نظر جغرافیایی و نه از نظر موقعیت ذخایر گازی. این کشور از نظر موقعیت جغرافیایی در یک جغرافیای بن بست قرار داشت، اما با این شاهلولههای گازی از بنبست هم درآمد، حالا هم آمریکا به شدت به دنبال این است که یک خط لوله از دریای خزر به آذربایجان منتقل کرده و بعد گاز را به اروپا انتقال دهد؛ که اگر این اتفاق بیفتد دیگر فضای جدید و کاملا نامطلوبی برای ایران به وجود میآید. بر این اساس این وضعیت ترکمنستان است که توانسته در ۱۰ سال گذشته در صادرات گاز از ایران جلو بزند که البته به شدت هم جلو زده است.
میزان صادرات گاز ما در سال حدود ۹ میلیارد مترمکعب است؛ در حالی که صادرات گاز ترکمنستان ۳۵ میلیارد مترمکعب است، یعنی تقریبی ۵/۳ برابر ما. از سوی دیگر واردات گاز ایران حدود ۱۰ میلیارد مترمکعب در سال است، ولی ترکمنستان اصلا واردات گاز ندارد، ما در واقع قدر مطلقمان صادرکننده گاز نیست، ما واردکننده و مصرفکننده گاز هستیم. ما حدود ۱۵۲ میلیارد مترمکعب در سال گاز تولید میکنیم در حالی که ترکمنستان ۶۰ میلیارد مترمکعب تولید میکند، یعنی ما از این جهت ۵/۲ برابر آنها هستیم.
در ازای آن، میزان مصرف ما سالانه ۱۵۳ میلیارد مترمکعب است، یعنی هر چه تولید میکنیم مصرف میکنیم و یک مقدار اضافهتر هم وارد میکنیم، ولی ترکمنستان بهدلایل جمعیتی و صنعتی ۲۵ میلیارد مترمکعب در سال مصرف میکند.
گرههای کار در این موضوع چیست و چه راهکاری وجود دارد تا ایران از این وضعیت خارج شود؟
این مساله به دو موضوع بستگی دارد، یک مقدار برمیگردد به موضوع داخلی خودمان، از نظر هماهنگی بین دستگاهی و سرعت عمل و تعیین تکلیف وظایف هر دستگاه، بخشی از مساله هم خارجی است، یعنی ما در چند سال گذشته موضعمان به گونهای بود که خریدارها به بهانه تحریم هم که شده از لحاظ مذاکره دست بالا را داشتند.
اما راهکار اصلی این است که یک سازمان باید مسوول صادرات گاز باشد، مثلا شرکت ملی صادرات گاز، اگر این مسوول شد دیگر نباید دستگاههای دیگر دخالت بکنند. دستگاههای دیگر باید جوابگو باشند اما دخالت در این حوزه بیمعنی است. متاسفانه در آن مدتی هم که من مسوولیت صادرات گاز را به عهده داشتم، دستگاههای زیادی دخالت میکردند و این دخالتها کار را کند میکرد، حتی دستگاههای خارج از دولت مثل مجلس و قوهقضائیه، خیمه سنگینی روی گاز داشتند.
چرا؟ این دخالت از بعد نظارتی بود یا از بعد نظارت خارج شده بود؟
من با یک مثال ساده این موضوع را تشریح میکنم و خیلی وارد ماجرا نمیشوم، به عنوان نمونه یک مصاحبه ساده رییس کمیسیون انرژی مجلس یا رییس دیوان محاسبات باعث میشود اساسا کل معاملات از بین برود، مثلا کل قضیه کرسنت بعد از اینکه رییس وقت دیوان محاسبات در یک مصاحبه تلویزیونی اعلام کرد که اختلاس شده است و قرارداد مناسب نیست، همه چیز به هم ریخت.در نظر داشته باشید که بهطور عام طرف خریدار گاز به دنبال کارهای عجیب و غریب و زیرمیزی نیست و اعتباری برای خودش دارد و هیچ وقت وارد یک کار سیاه نمیشود. انتشار اینگونه خبرها باعث میشود که خریداران دیگر هم شک کنند و گاز ما را نخرند. البته اگر تخلفی رخ داده باشد حتما باید در مقابل آن اقدامی کرد، ولی متاسفانه حرف زدن در کشور ما ساده است، اما کسی به نتایج و عواقب آن فکر نمیکند. این در حالی است که در ترکمنستان در معاملات و قراردادهای گازی من شاهد بودم که واقعا تصمیم واحد و از سوی یک نفر (که حالا آنجا رییس جمهور بود) اتخاذ میشود.
یک زمانی موضوع اوپک گازی مطرح شد که بعدها به دست فراموشی سپرده شد یا با یک مجمع گازی همه چیز تمام شد، چه شد این اوپک گازی؟
ما هیچگاه اوپک گازی نداشتیم و در آن زمان هم که این موضوع مطرح شد در رسانهها به اشتباه از سوی برخی مسوولان اوپک گازی عنوان شد. این در حالی است که این مجمع صادرکنندگان گاز است چرا که هم روسیه، هم قطر و هم ایران آن زمان اعلام کردند که ما نمیخواهیم یک کارتل جدید ایجاد کنیم، چون ایجاد کارتل جدید با پیمانهای بینالمللی مثلا WTO کمی منافات دارد. این ایده نخستین بار از سوی ایران در سال۱۳۷۹ مطرح شد و مجمع در سال ۱۳۸۸ رسما شروع به کار کرد و الان هم مرکز این مجمع در دوحه قطر است و جلسات آن مرتب برگزار میشود. الان هم بیشتر روسیه و قطر ایفای نقش میکنند. اما ایران میتواند نقش پررنگتری در این مجمع ایفا کند که این موضوع با افزایش قدرت داخلی در تولید و افزایش قدرت در مذاکره و چانهزنی میتواند به قویشدن ما کمک کند. وقتی یکپارچگی در داخل ایجاد شود آنجا هم ما قوی میشویم.
ارسال نظر