گروه نفت و پتروشیمی- بهاره رادمنش: این روزها سرعت تغییرات قیمت نفت خام بر روی تابلوهای بورس نیویورک از سرعت موشک‌های کروز مستقر بر روی ناوهای آمریکا در دریای مدیترانه که خاک سوریه را هدف گرفته‌اند، پیشی گرفته است؛ هرچند نوسانات کاهشی موقتی را هم تجربه می‌کند. طی هفته گذشته قیمت نفت برنت دریای شمال و نفت دبلیو تی‌ای آمریکا افزایش بی‌سایقه‌ای را تجربه کرده است، به نحوی که نفت برنت در ساعات اولیه صبح روز چهارشنبه تا ۱۱۷ دلار هم رسید، ولی به تدریج روند کاهشی به خود گرفت و دیروز به مرز ۱۶/۱۱۵ دلار در هربشکه رسید. نفت آمریکا که در ابتدای هفته گذشته ۹۲/۱۰۵ دلار در هر بشکه معامله شده بود در اواسط هفته به ۱۱۱ دلار هم رسید، ولی با کاهش تب جنگ در بین سیاستمداران روز گذشته به ۱۷/۱۰۸ دلار بازگشت. هرچند در روزهای اول هفته گذشته با اعلام حمله قریب‌الوقوع آمریکا و متحدانش به سوریه بازارهای نفت و طلا با افزایش بی‌سابقه‌ای مواجه شدند ولی روز پنج شنبه با انتشار اخباری مبنی بر تامل ایالات متحده نسبت به زمان شروع حمله، تغییر لحن دولتمردان کاخ سفید، رای منفی پارلمان انگلیس برای هرگونه مشارکت نظامی این کشور و همچنین انتظار هم‌پیمانان این کشور برای گزارش شورای امنیت سازمان ملل متحد که قرار است توسط بازرسان این سازمان امروز اعلام شود، سبب شد قیمت‌ها با روند کاهشی روبه‌رو شوند. با این حال خروج زودهنگام بازرسان از سوریه خود می‌تواند گواه این مدعا باشد که کشورهای غربی به دنبال کشف حقیقت در سوریه نیستند و در انتظار گزارشی چند پهلو از سوی سازمان ملل متحد هستند تا بتوانند با آماده ساختن افکار عمومی جهان، مجوز حمله به سوریه را به دست آورند، به همین منظور احتمال ادامه روند کاهش قیمت جهانی نفت طی روزهای آینده اندک به نظر می‌رسد.

در اینجا چند سوال مطرح می‌شود؛ نخست آنکه شروع یک جنگ تازه با توجه به هزینه‌های سرسام آور دو جنگ گذشته برای آمریکا چه نتایجی در بر خواهد داشت و در ادامه این پرسش مطرح می‌شود که آیا آمریکا به دنبال پیاده کردن سناریوی تجزیه کشورها به مستعمره‌های کوچک و به دست آوردن امنیت انرژی در منطقه است؟ به همین منظور در این مقال سعی بر این شده که با نگاهی به وضعیت منابع انرژی جهان و اقتصاد کشورها و همچنین مسائل سیاسی دنیا به ویژه در منطقه خاورمیانه به بررسی عوامل دخیل در نوسانات قیمت در روزهای گذشته بپردازیم:

طی سال‌های اخیر رشد اقتصادی بی‌سابقه چین و برخی دیگر از اقتصادهای نوظهور و نفوذ این کشورها در بازارهای کالایی مختلف سبب از دست رفتن سهم صنایع آمریکا از این بازارها شده است، به همین دلیل در شرایط کنونی و با وجود اقتصادهای مذکور در آسیا و خاور دور صنایع تسلیحات نظامی به‌عنوان صنایع غالب آمریکا در جهان شناخته می‌شوند که رشد این صنایع در گرو آتش افروزی در مناطق مختلف جهان و به راه انداختن ماشین تبلیغاتی برای نشان دادن غیرصلح آمیز بودن فعالیت هسته‌ای ایران است تا کشورهای حاشیه خلیج‌فارس را ترغیب به خرید ابزارهای نظامی کند.

از طرف دیگر، عواملی همچون عدم دستیابی به انرژی‌های نو حداقل در دو دهه آینده، اقتصاد شکننده آمریکا و ناامیدی مردم آن کشور از بهبودی اوضاع اقتصادی، همچنین افزایش بدهی‌های این کشور که به گفته ژاکوب لو، وزیر خزانه‌داری آمریکا سقف بدهی‌های این کشور از یک تریلیون دلار گذشته است، باعث شده تا آمریکا به دنبال شروع جنگی تازه برای افزایش قیمت انرژی در جهان باشد تا بتواند کشورهایی نظیر نوظهورها را که تولیدی وابسته به نفت را تجربه می‌کنند با خطر افزایش قیمت مواجه کرده و در عوض با اتکا به ساختارهای جدیدی که در دهه گذشته برای کاهش وابستگی به طلای سیاه - نظیر انرژی‌های نو و منابع جدید نفتی - ابداع کرده، ابرقدرت بودن خود را در صحنه جهان حفظ کند.

در این میان اما به گزارش «دنیای اقتصاد»، با اینکه بیش از یک سال از هیاهوی رسانه‌های آمریکا پیرامون کشف راه‌های جدید استخراج نفت از جمله استخراج نفت از شن‌های نفتی گذشته و این تبلیغات نتوانست باعث افزایش قیمت نفت به میزان مورد‌نظر آمریکا شود، اینک ظرف چند روز گذشته با اعلام آماده باش نیروهای آمریکا و هم‌پیمانانش برای حمله به سوریه، طلای سیاه صعود بی سابقه‌ای را در بازارهای جهانی تجربه کرده است. زیرا کارشناسان بازار انرژی به نیکی می‌دانند که حمله به سوریه با توجه به حضور موافقان و مخالفان این کشور در منطقه آتش جنگ را به خارج از مرزهای این کشور خواهد کشید؛ به گونه‌ای که کل منطفه را در گردابی از نا آرامی و بی ثباتی فرو خواهد برد. نتیجه این ناآرامی‌ها چیزی جز از بین رفتن امنیت شریان‌های انتقال نفت کشورهای عضو اوپک در منطقه و کاهش وابستگی کشورهای اروپایی به نفت این منطقه نیست.

در عین حال به نظر می‌رسد دو ابرقدرت دوران جنگ سرد این روزها به جای رویارویی مستقیم با یکدیگر به صف آرایی در یک کشور سوم پرداخته‌اند و سردی روابط سیاسی دو کشور بر مناسبات نظامی و اقتصادی آنها سایه افکنده است، به نحوی که قراردادهای کاهش تسلیحات نظامی هسته‌ای بی‌اعتبار شده و این بار روسیه برای جلوگیری از گسترش نفوذ آمریکا به سمت مناطق آسیای مرکزی یا به عبارتی حیاط خلوت این کشور سوریه را آخرین سنگر خود می‌داند. در این راستا نقش روسیه بسیار مهم است، زیرا دولتمردان کرملین به‌خوبی می‌دانند که بعد از سقوط دیکتاتور لیبی، سوریه آخرین پایگاه برای مانوور استراتژیک آنها در خاورمیانه است و در صورت از دست رفتن این پایگاه باید سنگر بعدی را در قفقاز بنا نهند.

دولت کنونی ترکیه نیز که با شعار تنش صفر با همسایگان روی کار آمد با سیاست‌های پیش گرفته شده توسط رجب طیب اردوغان نخست وزیر این کشور در قبال همسایگان و همراهی آنها با دولت‌های قطر و عربستان برای حمایت از مخالفان سوریه، همچنین خرید نفت از دولت کردستان عراق به منظور تبدیل ترکیه به شاهراه انتقال انرژی در جهان، سبب بروز نارضایتی در همسایگان این کشور شده است، به نحوی که اقتصاد این کشور را در معرض تزلزل قرار داده است.

از سوی دیگر، با نگاهی به وضعیت سیاسی عراق و غیبت طولانی جلال طالبانی، رییس‌جمهور این کشور معروف به مام جلال (عمو جلال) در عرصه سیاسی که به عنوان هسته وحدت بخش احزاب و گروه‌های مختلف عراق به ویژه منطقه کردستان با دولت مرکزی بود، سبب شده است حزب دموکرات کردستان عراق با بهره‌گیری از عدم حضور طالبانی به رهبری مسعود‌بارزانی سعی کند با استفاده از نابسامانی اوضاع منطقه و اتحاد با کردهای ترکیه و سوریه هویت تازه‌ای به منطقه کردستان ببخشد و چه بسا با تکیه بر منابع نفتی این منطقه که در حال حاضر نیز بدون توجه به اخطارهای دولت مرکزی عراق اقدام به فروش آنها می‌کند، در پی تشکیل کشوری مستقل باشد که نتیجه این امر تجزیه ترکیه و سوریه و پیوستن بخش‌های کردنشین آنها به کردستان عراق باشد.

به هر حال آغاز حمله آمریکا به سوریه نه به طور قطع و یقین بلکه به عنوان یک احتمال می‌تواند منافع خیلی از کشورهای منطقه را تحت تأثیر قرار دهد یا آغازگر منفعت طلبی‌های گسترده‌ای در این آب گل‌آلود شود. فارغ از اینکه ایالات متحده و اروپایی‌ها به سوریه حمله می‌کنند یا خیر، باید گفت منطقه خاورمیانه به دلایلی که گفتیم پتانسیل بالایی برای بروز این جنگ دارد، همانطور که همواره شاهد بروز جنگ‌های متعددی در دهه‌های اخیر بوده است.