مقایسهجمعیتی بین شهر و استان تهران
در سال ۱۳۵۵ رشد جمعیت شهر تهران ۳/۴درصد بوده، در حالی که در همان زمان رشد جمعیت کشور تنها ۷/۲درصد بوده است. به تدریج با هجوم جمعیت به سمت شهر تهران و پر شدن ظرفیتهای آن، روند گسترش فیزیکی این شهر کند شد و بهرغم اینکه جمعیت کشور در سال ۱۳۶۵، ۹/۳درصد افزایش یافت، رشد جمعیت شهر تهران از ۳/۴درصد سال ۱۳۵۵ به ۹/۲ در سال ۱۳۶۵ کاهش یافت و اینک در سال ۱۳۸۵ به ۴۴/۱درصد رسیده است.
این کاهش شدید در سرعت رشد جمعیت شهر تهران، نتیجه کاهش جاذبههای جمعیتی آن نبود، بلکه مهاجران به این شهر، به خاطر انباشت جمعیت در تهران و مشکلات مربوط به مسکن و موانع دیگر، تنها برای سکونت خود نقاط جمعیتی اطراف آن را برگزیدند یا نقاط جمعیتی جدیدی ایجاد کردند وگرنه این مهاجران همچنان به انگیزه قابلیتهای شهر تهران به این استان مهاجرت کرده بودند. مقایسه «سهم شهر تهران از جمعیت استان تهران» و «سهم استان تهران از جمعیت کشور» به خوبی گویای این مطلب است. همانگونه که در جدول ملاحظه میشود در حالی که طی دوره 1385-1355، سهم جمعیتی شهر تهران به صورت پیوسته از استان تهران کاهش یافته و از 3/85درصد در سال 1355 به 1/58درصد در سال 1385 رسیده اما سهم جمعیتی استان تهران از کشور به صورت مداوم افزایش داشته و از 8/15درصد در سال 1355به 19درصد در سال 1385 رسیده است (به عنوان مثال در حالی که در 30 سال گذشته جمعیت شهر تهران 6/2 برابر شده، جمعیت شهر کرج 6برابر شده است.)
روند یادشده، به خوبی گویای آن است که شهر تهران موتور محرکه رشد و توسعه فیزیکی استان تهران است و نقاط غولپیکر جمعیتی نظیر کرج با ۷/۱میلیون نفر جمعیت، شهریار با بیش از یکمیلیون نفر جمعیت، رباط کریم با ۶۱۵هزار نفر جمعیت، اسلامشهر با نزدیک به ۴۵۰هزار نفر جمعیت و ورامین و پاکدشت با مجموع جمعیت حدود ۷۸۵هزار نفر، در غرب، جنوب غرب و جنوب شرق این استان، با مغناطیس شهر تهران ایجاد شده یا گسترش پیدا کردهاند و میکنند.
بنابراین ارتباط اقتصادی - اجتماعی میان شهر تهران و کانونهای جمعیتی یادشده فراتر از ارتباط یک نقطه جغرافیایی با یک نقطه جغرافیایی دیگر در حالت عادی است. این نقاط تنها روی کاغذ از هم تفکیک و به عنوان شهرها و شهرستانهای جداگانه سازماندهی شدهاند وگرنه همانگونه که مطالعات مربوط به «طرح مجموعه شهری تهران» نیز بر آن صحه گذاشته است، ما در استان تهران نه با تعدادی شهر و شهرستان که با یک مجموعه شهری مواجه هستیم که فقط فیروزکوه و طالقان را میتوان مستقل از آن در نظر گرفت. در این شرایط، تعدد در مدیریت راهبردی چنین مجموعهای به ناهماهنگیها و مشکلات گستردهای منجر خواهد شد و کارآمدی سیاستگذاریها بر آن را به شدت مخدوش خواهد کرد. بسیاری از مطالعات از جمله «مطالعات طرح مجموعه شهری تهران» و «مطالعات طرح جامع جدید تهران» با عنایت به این موضوع، حتی پیشنهاد میدهند که مدیریت راهبردی در این مجموعه شهری از آنچه درحالحاضر هست نیز یکپارچهتر شود که این موضوع، در قالب بند ۷ مصوبه دولت در مورد شروط تحقق طرح مجموعه شهری تهران، تجلی یافته و مدیریت این مجموعه را با اختیارات ویژه به استاندار تهران سپرده است.
اما از طرف دیگر، باید اذعان داشت که وحدت و یکپارچگی در مدیریت راهبردی در مجموعه شهری تهران، بدون داشتن مدیریتهای سیاستگذاری و اجرایی قدرتمند میانی به مقصد نخواهد رسید. متغیرهای خدمترسانی و سیاستگذاری در کانونهای جمعیتی کلانشهری مثل تهران که به تنهایی معادل یک یا تعدادی از استانهای کشور جمعیت دارد، متفاوت از کانونهای جمعیتی عادی کشور است. در این کانونها مدیران و دستاندرکاران اجرایی امور همانند همه شهرها و روستاهای کشور روزانه با موانعی به لحاظ مالی و اجرایی مواجه هستند که مرتفع ساختن آن، نیازمند هماهنگی با مقامهای بالاتر است اما گستردگی کمی و پیچیدگی کیفی آن موانع چنان بالا است که در عمل تمام وقت آنها را به خود اختصاص میدهد.
از این رو، چنین به نظر میآید که در استان تهران در عین حفظ وحدت و یکپارچگی مدیریت راهبردی آن در قالب شورای برنامهریزی و توسعه استان و حتی تقویت آن، مناسب است برای یک یا مجموعهای از شهرستانهای آن، سطوح مدیریتی ویژهای تعریف شود و اختیارات، نیروی انسانی و تشکیلات اداری متناسبی برای آن مجموعهها یا شهرستانها برای هدایت و پیشبرد توسعه و پیشرفت در آن مناطق در نظر گرفته شود. بنابراین گزینه بهینه برای ارتقای کارآمدی در مدیریت اموراقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در استان تهران، تشکیل مجموعهها یا مناطق اداری با سطح تشکیلاتی بالاتر از سطوح فعلی شهرستانی است تا مدیریت واحد و یکپارچه استان تهران (شورای برنامهریزی و توسعه استان)، به خدمترسانی بهتر و کارآمدتر به مردم بپردازند.
منبع: نشریه برنامه
ارسال نظر