توحید احمدی

قیمت زمین و مسکن در هفته‌های گذشته روند فزاینده‌ای به خود گرفته است. روندی که بیم آن می‌رود با ادامه اجرای «برخی» از سیاست‌های کنونی اقتصادی، شتاب بیشتری گرفته و از آنجایی که قیمت مسکن به شدت به بالا چسبنده است، در آینده‌ای نزدیک مسکن را از «هدف سخت» عامه مردم به «رویای دلپذیر» آنها تبدیل کند. گرچه سازوکار افزایش قیمت‌ها در این حوزه از الگویی بسیار ساده پیروی می‌کند، اما سردرگمی سیاست‌گذاران حوزه مسکن و پافشاری بر برخی سیاست‌های غلط اقتصادی، تشریح هر چه ساده‌تر دوباره و چندباره این مکانیسم را گریز‌ناپذیر می‌سازد، بلکه اثر کند.

۱ - مردم معمولا سبدی از دارایی‌ها را نگهداری می‌کنند. داخل این سبد انواع دارایی‌های مختلف از سهام، مسکن، طلا، ارز و پول وجود دارد.

این سبد قبل از آنکه برای هر فرد محقق شود، در ذهن او شکل می‌گیرد. به عبارت دیگر، افراد ابتدا به یک «تعادل ذهنی» از ترکیب دارایی‌های مختلف می‌رسند و سپس آن را به صورت پرتفولیوی واقعی خود شکل می‌دهند.

الف ) این سبد قبل از آنکه برای هر فرد محقق شود، در ذهن او شکل می‌گیرد.

۲ - هنگامی که دولت شروع به تزریق نقدینگی به اقتصاد می‌کند، این پول پس از مدتی، خواه جذب پروژه‌های عمرانی شود خواه نشود، به گردونه اقتصاد وارد می‌شود و به دست افرادی همچون من و شما می‌رسد. با افزایش سهم پول داخل سبد دارایی‌های مردم، این تعادل به هم می‌خورد. در این حالت افراد ناچارند تعادل ذهنی از دست داده خود را دوباره بازیابند. در نتیجه پول مازاد را به انواع دیگری از دارایی‌ها انتقال می‌دهند.

در اقتصادهای نرمال، معمولا حجم اعظم این قسمت ناتعادل ساز ذهنی به سمت اوراق بهادار و سهام منتقل می‌شود. در اقتصاد ایران، از آنجا که اولا، بورس از عمق و گستردگی کافی برخوردار نیست و ثانیا، اعتماد عمومی کافی به آن ایجاد نشده است، افراد این جزء ناتعادلی ساز را به سمت طلا، ارز و مسکن انتقال می‌دهند (شمای خواننده این مطلب، چند درصد را به بورس انتقال می‌دهید؟!).

۳ - به لطف دلارهای سرشار نفتی، اجازه نوسان در بازار طلا و ارز را نمی‌دهیم (البته فعلا و تا زمانیکه پول کافی در اختیار داشته باشیم). ولی از آنجایی که مسکن همانند دلارهای نفتی از زمین نمی‌جوشد و در فاصله زمانی کم قابل تزریق به اقتصاد و واردات نیست (در اصطلاح اقتصادی «غیرقابل تجارت» است)، قیمت آن شروع به بالا رفتن می‌کند؛ ۴=۲×۲

پمپاژ بیشتر پول، به مثابه پمپاژ بیشتر سوخت به موشک آماده پرتاب (قیمت) مسکن است.

به عبارت دیگر گرچه نقش سیاست‌های توسعه‌ای مسکن و شهرسازی «مهم» است، با این وجود، مطلقا دلیل افزایش قیمت مسکن در وضعیت فعلی نیست، همان‌طور که بهبود آن نمی‌تواند مانعی برای افزایش قیمت مسکن شود. چرا که اساسا افزایش قیمت مسکن در وضعیت فعلی، بیش از آنکه از کمبود عرضه ناشی شده باشد (۳۰۰ هزار خانه خالی در تهران را که فراموش نکرده‌اید)، ناشی از فشار تقاضای «سرمایه‌گذاری در مسکن» است.

به استدلال فوق، کم ریسک بودن سرمایه‌گذاری در مسکن در مقابل تورم مزمن اقتصاد و عوامل دیگر، در مقایسه با سایر بخش‌ها را که به تبدیل این بخش به ابزار هجینگ (پیش‌گیری از ضرر) عده زیادی از سرمایه‌گذاران بالقوه در بخش‌های تولیدی انجامیده را هم اضافه کنید.

حکایت افزایش قیمت مسکن حکایت ضرب دو در دو است. پمپاژ پول نفت به اقتصاد در وضعیت فعلی، به نتایجی خواهد انجامید که ممکن است با نیات خیر تصمیم‌گیران آن سازگاری چندانی نداشته باشد. آرزوی قلبی نگارنده است که ای‌کاش چنین نبود و می‌توانستیم بدون نگرانی از این خطر، آزادانه تر عمل کنیم، اما صد حیف که چنین نیست.

آرمانگرایی به معنای بی توجهی به حقایق و واقعیات نیست، همان‌گونه که اصولگرایی جز بر سبیل عقل از معنی ساقط است. نگران سرمایه گرانسنگ اعتماد مردم به دولت عدالت خواه باشیم، مبادا اشتیاق فراوان به خدمت و عدالت گستری، چشممان را بر واقعیات ببندد و نتیجه سوء به بار آورد.