اقدامات سرمایهگذاران خصوصی برای شرکتهای خریداری شده
در ۲۰ سال اخیر شاهد رشد سرمایهگذاری سرمایهگذاران خصوصی(private Equity) در جهان بودهایم و امروز بیشتر در مورد اثرات آن بر اقتصاد آگاه هستیم. بهعلاوه میدانیم که در سه دهه اخیر صندوقهای سرمایهگذاری خصوصی از بازارهای سهام عمومی هم حتی پس از دریافت حقالزحمه صندوق بهتر عمل کردهاند. مسالهای که کمتر به آن پرداخته شده، اقدامات خاصی است که مدیران صندوق این شرکتها انجام میدهند. شرکتهای سرمایهگذاری خصوصی سهامهای مدیریتی شرکتهای خصوصی یا عمومی را اغلب از طریق وام، با امید فروختن سهام شرکت در بازار سهام یا به یک شرکت دیگر برای کسب سود، خریداری میکنند.
در 20 سال اخیر شاهد رشد سرمایهگذاری سرمایهگذاران خصوصی(private Equity) در جهان بودهایم و امروز بیشتر در مورد اثرات آن بر اقتصاد آگاه هستیم. بهعلاوه میدانیم که در سه دهه اخیر صندوقهای سرمایهگذاری خصوصی از بازارهای سهام عمومی هم حتی پس از دریافت حقالزحمه صندوق بهتر عمل کردهاند. مسالهای که کمتر به آن پرداخته شده، اقدامات خاصی است که مدیران صندوق این شرکتها انجام میدهند. شرکتهای سرمایهگذاری خصوصی سهامهای مدیریتی شرکتهای خصوصی یا عمومی را اغلب از طریق وام، با امید فروختن سهام شرکت در بازار سهام یا به یک شرکت دیگر برای کسب سود، خریداری میکنند.
اما چگونه شرکتهای سرمایهگذاران خصوصی درمورد خرید شرکتها تصمیم میگیرند؟ و آنها چه کارهایی را در زمان خرید انجام میدهند؟ شرکتهای سرمایهگذاری خصوصی معمولا سه اقدام را در قبال شرکتهای خریداری شده در راستای افزایش ارزش انجام میدهند. مهندسی مالی- مهندسی حاکمیت سازمانی- مهندسی عملیاتی. این اقدامات که منجر به افزایش ارزش میشوند لزوما بهطور همزمان امکانپذیر نیستند، ولی امکان دارد که شرکتهای خاصی بر بعضی از این اقدامات تاکید داشته باشند. شرکت سرمایهگذاری خصوصی در این تحقیق شامل سرمایهگذاران مخاطرهپذیر (Venture Capital) نیست. در مهندسی مالی، سرمایهگذار خصوصی مشوقهای قوی به مدیران شرکتهای پرتفوی خود ارائه میکنند. در عین حال، بدهیها به مدیران در مورد صرفهجویی در هزینهها نیز فشار میآورد.
در مهندسی حاکمیت سازمانی، سرمایهگذار خصوصی، هیاتمدیره شرکتهای پرتفوی خود را کنترل میکنند و بهجای آنکه بخواهند مدیران شرکتها یا سهامداران عمومی آن را کنترل کنند بهصورت فعالانهتری در حاکمیت سازمان، شرکت میکنند. در مهندسی عملیاتی، شرکت خصوصی تخصص عملیاتی و لازمه صنعت را توسعه میدهند تا بتوانند بهواسطه آن به شرکتهای پرتفوی خود ارزشی بیفزایند.گزارش نتیجه بررسی ما در مورد عملیات سرمایهگذاری شرکتهای سرمایهگذاری خصوصی نمونه، تمرکز برطیف گستردهای از انواع شرکتهای سرمایهگذاری خصوصی از منظر استراتژیهای سرمایهگذاری، اندازه، صنعت و جغرافیا دارد. از سرمایهگذاران خصوصی در مورد مهندسی مالی (اینکه چگونه شرکتها را ارزشگذاری میکنند، در مورد ساختار مالی پرتفوی شرکت و مشوقهای مدیریتی میاندیشند) مهندسی حاکمیت سازمانی(اینکه چگونه درباره حاکمیت و نظارت سازمانی میاندیشند) و مهندسی عملیاتی(اینکه چگونه درباره خلق ارزش هم قبل و هم بعد از خرید شرکت میاندیشند) پرسشهایی کردیم.
چگونه شرکتهای سرمایهگذاران خصوصی تصمیم به سرمایهگذاری میگیرند
تحقیق ما نشان میدهد که سرمایهگذاران خصوصی به نظر نمیرسد که به ابزارهای مالی که در مدارس کسبوکار تدریس میشود تکیه کنند. بهطور مثال با وجود نقش برجستهای که روش ارزیابی تنزیل جریان نقدی در دروس مالی بازی میکند، تعداد کمی از اینگونه سرمایهگذاران از این تکنیک یا تکنیک ارزش خالص فعلی برای ارزیابی سرمایهگذاری استفاده میکنند. درعوض، آنها بر نرخ بازگشت داخلی(IRR) و نسبتهای سرمایهگذاری انجام شده تمرکز میکنند. بهعلاوه، تعداد کمی از سرمایهگذاران خصوصی صریحا از مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای(CAPM) برای تعیین هزینه سرمایه استفاده میکنند. به جای آن، سرمایهگذاران خصوصی بهطور معمول یک نرخ بازگشت داخلی ۲۲ درصد را بهصورت میانگین روی سرمایهشان (اکثریت قریب به اتفاق بین ۲۰ تا ۲۵درصد) هدف میگذارند که این نرخ بالاتر از نرخ پایه مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای است. تحلیلهای ما روی آنکه چگونه شرکتهای سرمایهگذاری خصوصی حداقل نرخ قابل پذیرش برای نرخ بازگشت داخلی(Hurdle rate) محاسبه میکنند که یک انحراف از آنچه را که معمولا در تحقیقات و دروس مالی پیشنهاد میشود، نشان میدهد.
دلیل دیگری که سرمایهگذاران خصوصی به روش مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای برای ارزیابی شرکتها مشکوک هستند این واقعیت است که آنها بر ضرایب خروج بهعنوان روش میانبر برای ارزیابیشان از سرمایهگذاریشان تکیه میکنند. ما همچنین از سرمایهگذاران خصوصی پرسیدیم که چگونه صندوقهایی که سرمایه را برای آنها فراهم میکنند (شرکای محدود)عملکرد آنها را ارزیابی میکنند. شگفتآور اینکه، سرمایهگذاران خصوصی بر این باورند که شرکای محدود آنها بیشتر بر عملکرد مطلق آنها تمرکز دارند تا روی عملکرد نسبی یا عملکرد تعدیل شده با ریسک. همچنین در جاهایی مطرح شده که سرمایهگذاران خصوصی همان سرمایهگذاران سهام هستند که بعضی از آن سهامها قبل از آنکه با وام خریداری شوند بهصورت عمومی مورد خرید وفروش قرار گرفته بودند. چنین سرمایهگذاریهایی، ریسک قابلتوجه حقوق صاحبان سهام را به همراه دارد که پیشنهاد میشود اگر از معیارهای ارزیابی بر مبنای حقوق صاحبان سهام مثل معادل بازار عمومی (PMEs) استفاده شود، مناسب است. نتایج ما درمورد ساختار سرمایه با آموزهها و تئوریهای علمی بیشتر سازگار بودند. در انتخاب ساختار سرمایه برای پرتفوی شرکتها، سرمایهگذاران خصوصی بر تئوریهای توازن پایدار ساختار سرمایه (Trade-off) و آنهایی که با زمانبندی بازار سازگار هستند، تکیه میکنند. این نتایج تا حدودی با شرکتهای بزرگ که مدیران مالی روی انعطافپذیری مالی تمرکز میکنند، متفاوت است.
سرمایهگذاران خصوصی بعد از سرمایهگذاری چه میکنند؟
در اینجا ما شواهدی هم از مهندسی مالی و هم مهندسی حاکمیت سازمانی یافتیم. سرمایهگذاران خصوصی عنوان میکنند که آنها مشوقهای قوی حقوق صاحبان سهام را برای تیم مدیرانشان، فراهم میکنند و معتقدند که این مشوقها بسیار با اهمیت هستند. آنها معمولا مدیران ارشد شرکت را قبل و بعد از سرمایهگذاری تغییر میدهند و هیاتمدیره کوچکتری از ترکیب افراد داخل شرکت، خودشان و افرادی خارج از شرکت تشکیل میدهند. این نتایج با یافتههای تحقیقات روی ساختارهای افزایش ارزش حاکمیت سازمانی که در محیطهای دیگر شناسایی شده، سازگار است. در نهایت، سرمایهگذاران خصوصی تاکید زیادی بر افزودن ارزش به سبد شرکتهای خود قبل و بعد از سرمایهگذاری دارند. منابعی که ارزش را افزایش میدهند، به ترتیب اهمیت، افزایش درآمد، بهبود مشوقها و حاکمیت سازمانی، تسهیل فروش یا خروج با ارزش، انجام اکتساب و تملیک اضافی، کاهش هزینه و تغییر مدیران است. بهطور میانگین این سرمایهگذاران متعهد به فراهم کردن منابع معنادار برای افزایش ارزش در شرکتهای سبدشان هستند؛ اگرچه اختلافات زیادی در روشی که این کار را انجام میدهند، وجود دارد.
اما چگونه شرکتهای سرمایهگذاران خصوصی درمورد خرید شرکتها تصمیم میگیرند؟ و آنها چه کارهایی را در زمان خرید انجام میدهند؟ شرکتهای سرمایهگذاری خصوصی معمولا سه اقدام را در قبال شرکتهای خریداری شده در راستای افزایش ارزش انجام میدهند. مهندسی مالی- مهندسی حاکمیت سازمانی- مهندسی عملیاتی. این اقدامات که منجر به افزایش ارزش میشوند لزوما بهطور همزمان امکانپذیر نیستند، ولی امکان دارد که شرکتهای خاصی بر بعضی از این اقدامات تاکید داشته باشند. شرکت سرمایهگذاری خصوصی در این تحقیق شامل سرمایهگذاران مخاطرهپذیر (Venture Capital) نیست. در مهندسی مالی، سرمایهگذار خصوصی مشوقهای قوی به مدیران شرکتهای پرتفوی خود ارائه میکنند. در عین حال، بدهیها به مدیران در مورد صرفهجویی در هزینهها نیز فشار میآورد.
در مهندسی حاکمیت سازمانی، سرمایهگذار خصوصی، هیاتمدیره شرکتهای پرتفوی خود را کنترل میکنند و بهجای آنکه بخواهند مدیران شرکتها یا سهامداران عمومی آن را کنترل کنند بهصورت فعالانهتری در حاکمیت سازمان، شرکت میکنند. در مهندسی عملیاتی، شرکت خصوصی تخصص عملیاتی و لازمه صنعت را توسعه میدهند تا بتوانند بهواسطه آن به شرکتهای پرتفوی خود ارزشی بیفزایند.گزارش نتیجه بررسی ما در مورد عملیات سرمایهگذاری شرکتهای سرمایهگذاری خصوصی نمونه، تمرکز برطیف گستردهای از انواع شرکتهای سرمایهگذاری خصوصی از منظر استراتژیهای سرمایهگذاری، اندازه، صنعت و جغرافیا دارد. از سرمایهگذاران خصوصی در مورد مهندسی مالی (اینکه چگونه شرکتها را ارزشگذاری میکنند، در مورد ساختار مالی پرتفوی شرکت و مشوقهای مدیریتی میاندیشند) مهندسی حاکمیت سازمانی(اینکه چگونه درباره حاکمیت و نظارت سازمانی میاندیشند) و مهندسی عملیاتی(اینکه چگونه درباره خلق ارزش هم قبل و هم بعد از خرید شرکت میاندیشند) پرسشهایی کردیم.
چگونه شرکتهای سرمایهگذاران خصوصی تصمیم به سرمایهگذاری میگیرند
تحقیق ما نشان میدهد که سرمایهگذاران خصوصی به نظر نمیرسد که به ابزارهای مالی که در مدارس کسبوکار تدریس میشود تکیه کنند. بهطور مثال با وجود نقش برجستهای که روش ارزیابی تنزیل جریان نقدی در دروس مالی بازی میکند، تعداد کمی از اینگونه سرمایهگذاران از این تکنیک یا تکنیک ارزش خالص فعلی برای ارزیابی سرمایهگذاری استفاده میکنند. درعوض، آنها بر نرخ بازگشت داخلی(IRR) و نسبتهای سرمایهگذاری انجام شده تمرکز میکنند. بهعلاوه، تعداد کمی از سرمایهگذاران خصوصی صریحا از مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای(CAPM) برای تعیین هزینه سرمایه استفاده میکنند. به جای آن، سرمایهگذاران خصوصی بهطور معمول یک نرخ بازگشت داخلی ۲۲ درصد را بهصورت میانگین روی سرمایهشان (اکثریت قریب به اتفاق بین ۲۰ تا ۲۵درصد) هدف میگذارند که این نرخ بالاتر از نرخ پایه مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای است. تحلیلهای ما روی آنکه چگونه شرکتهای سرمایهگذاری خصوصی حداقل نرخ قابل پذیرش برای نرخ بازگشت داخلی(Hurdle rate) محاسبه میکنند که یک انحراف از آنچه را که معمولا در تحقیقات و دروس مالی پیشنهاد میشود، نشان میدهد.
دلیل دیگری که سرمایهگذاران خصوصی به روش مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای برای ارزیابی شرکتها مشکوک هستند این واقعیت است که آنها بر ضرایب خروج بهعنوان روش میانبر برای ارزیابیشان از سرمایهگذاریشان تکیه میکنند. ما همچنین از سرمایهگذاران خصوصی پرسیدیم که چگونه صندوقهایی که سرمایه را برای آنها فراهم میکنند (شرکای محدود)عملکرد آنها را ارزیابی میکنند. شگفتآور اینکه، سرمایهگذاران خصوصی بر این باورند که شرکای محدود آنها بیشتر بر عملکرد مطلق آنها تمرکز دارند تا روی عملکرد نسبی یا عملکرد تعدیل شده با ریسک. همچنین در جاهایی مطرح شده که سرمایهگذاران خصوصی همان سرمایهگذاران سهام هستند که بعضی از آن سهامها قبل از آنکه با وام خریداری شوند بهصورت عمومی مورد خرید وفروش قرار گرفته بودند. چنین سرمایهگذاریهایی، ریسک قابلتوجه حقوق صاحبان سهام را به همراه دارد که پیشنهاد میشود اگر از معیارهای ارزیابی بر مبنای حقوق صاحبان سهام مثل معادل بازار عمومی (PMEs) استفاده شود، مناسب است. نتایج ما درمورد ساختار سرمایه با آموزهها و تئوریهای علمی بیشتر سازگار بودند. در انتخاب ساختار سرمایه برای پرتفوی شرکتها، سرمایهگذاران خصوصی بر تئوریهای توازن پایدار ساختار سرمایه (Trade-off) و آنهایی که با زمانبندی بازار سازگار هستند، تکیه میکنند. این نتایج تا حدودی با شرکتهای بزرگ که مدیران مالی روی انعطافپذیری مالی تمرکز میکنند، متفاوت است.
سرمایهگذاران خصوصی بعد از سرمایهگذاری چه میکنند؟
در اینجا ما شواهدی هم از مهندسی مالی و هم مهندسی حاکمیت سازمانی یافتیم. سرمایهگذاران خصوصی عنوان میکنند که آنها مشوقهای قوی حقوق صاحبان سهام را برای تیم مدیرانشان، فراهم میکنند و معتقدند که این مشوقها بسیار با اهمیت هستند. آنها معمولا مدیران ارشد شرکت را قبل و بعد از سرمایهگذاری تغییر میدهند و هیاتمدیره کوچکتری از ترکیب افراد داخل شرکت، خودشان و افرادی خارج از شرکت تشکیل میدهند. این نتایج با یافتههای تحقیقات روی ساختارهای افزایش ارزش حاکمیت سازمانی که در محیطهای دیگر شناسایی شده، سازگار است. در نهایت، سرمایهگذاران خصوصی تاکید زیادی بر افزودن ارزش به سبد شرکتهای خود قبل و بعد از سرمایهگذاری دارند. منابعی که ارزش را افزایش میدهند، به ترتیب اهمیت، افزایش درآمد، بهبود مشوقها و حاکمیت سازمانی، تسهیل فروش یا خروج با ارزش، انجام اکتساب و تملیک اضافی، کاهش هزینه و تغییر مدیران است. بهطور میانگین این سرمایهگذاران متعهد به فراهم کردن منابع معنادار برای افزایش ارزش در شرکتهای سبدشان هستند؛ اگرچه اختلافات زیادی در روشی که این کار را انجام میدهند، وجود دارد.
مترجم: دانیال دانا
منبع: HBR
ارسال نظر