کار را به کاردان سپردن

نویسنده: اسکات برکان

مترجم: سیدحسین علوی لنگرودی

منبع: Strategic Management

مدیران تازه کار باید بیاموزند که باید بخش عمده‌ای از اختیارات و مسوولیت‌های خود را به زیردستان خود تفویض کنند و اینکه باید بدانند که تفویض اختیارات به معنای ضعیف شدن و کاهش قدرت مدیر نیست، بلکه یک نوع «کار را به کاردان سپردن» است. بنابراین مقاومت کردن یک مدیر در برابر تفویض اختیارات و مشارکت دادن دیگران در تصمیم‌گیری‌ها نه‌تنها نشانه قدرتمندی و اقتدار او نیست بلکه نشان‌دهنده خام و آماده نبودن او برای سمت مدیریت است. در واقع، مدیر موفق کسی است که کارها را به دیگران می‌سپارد و آنها را به سمت و سوی درست راهنمایی می‌کند و پس از آن، فقط به نظارت، کنترل و ارزیابی امور می‌پردازد و به این وسیله نقش رهبری و نه مجری را ایفا می‌کند و این همان چیزی است که از یک مدیر کارآمد و باتجربه سر می‌زند.

تفویض اختیارات

مدیران جوان باید بدانند که امکان ندارد یک مدیر همیشه درست فکر کند و همیشه بهترین راه را برای حل یک مشکل پیشنهاد کند به‌ویژه زمانی که اعضای گروه تحت رهبری او افرادی لایق و با هوش باشند. بنابراین، یک مدیر هوشمند و کارآمد باید دست به تفویض اختیارات تا بیشترین حد ممکن بزند تا به این وسیله هم از بار مسوولیت‌ها و دغدغه‌های فکری خود بکاهد و هم بستر مناسبی برای پیدا شدن راه‌های جدید برای انجام دادن کارها به وسیله دیگران فراهم آورد و از این طریق، از زیردستان خود چیزهای جدیدی بیاموزد. در واقع، بهترین مدیران کسانی هستند که یک نوع اعتماد دوجانبه بین آنها و اعضای گروه شان برقرار می‌کنند و آن را برای همیشه تداوم می‌بخشند و در نتیجه چنین مدیرانی قادر خواهند بود پیچیده‌ترین و مهم‌ترین وظایف خود را به اعضای گروه واگذار کرده و مطمئن باشند که آنها خود، بهترین و موثرترین اقدامات را در راستای تحقق اهداف گروه و کلیت سازمان انجام خواهند داد. در چنین گروهی، هم مدیر و رهبر گروه به هدفش که انجام آسان و درست کارها است می‌رسد و هم اعضای گروه به واسطه انجام دادن کارهای چالش‌برانگیز و اتخاذ تصمیمات درست و به موقع، کاملا آبدیده و با تجربه می‌شوند و چه بسا بتوانند در آینده به مدارج بالای اجرایی و مدیریتی ارتقا یابند.

مدیران کارآمد بر اساس تجربه غنی خود می‌دانند که افراد گروه و کارکنان سازمان‌ها به‌طور طبیعی به دنبال فرصتی برای اثبات خود و توانایی‌هایشان هستند و به همین دلیل از محول شدن کارها به خود استقبال می‌کنند و تنها کسی که می‌تواند این فرصت را به آنها بدهد، مدیر و رئیس آنها است. حتی اگر اعضای گروه نتوانند به‌خوبی از عهده مسوولیت‌های محوله خود برآیند و عملکرد ضعیفی داشته باشند، باز هم نه‌تنها زیانی متوجه سازمان نخواهد شد، بلکه علاوه‌بر مشخص شدن نقاط ضعف آنها برای خود آنها و مدیرانشان، زمینه بحث و گفت‌وگو و تبادل تجربیات بین مدیر و کارمند فراهم می‌آید و در نتیجه بستر مناسب تری برای اجرای بهتر پروژه‌های آینده فراهم می‌آید. چنین گفت‌وگوها و تبادل تجربیاتی موجب می‌شود تا تفاوت دیدگاه‌ها و خواسته‌های مدیران و کارکنان روشن شود و طرفین به درک شفاف تری از همدیگر و توقعات‌شان دست یابند. در چنین جوی است که اعتماد متقابل و میل به‌کار کردن و اثبات توانایی‌ها در سازمان تقویت خواهد شد و در نهایت هم مدیریت سازمان به اهداف و خواسته‌هایش خواهد رسید و هم کارکنان.

یک مشاور برای خود بیابید

هنگامی که یک نقش و وظیفه جدید به یک مدیر تازه کار محول می‌شود، چالش‌های متعددی را برای آن مدیر به دنبال دارد که شاید او که در ابتدای راه مدیریت است، برای رویارویی با آنها آمادگی چندانی نداشته باشد. در نتیجه هر مدیر تازه کاری حتما به یک مشاور با تجربه و کارکشته نیاز دارد تا در راه پر تلاطم مدیریت، همراه و همفکر او باشد. با کمک چنین مشاوری است که مدیران تازه کار می‌توانند با صرف انرژی و زمان کمتر و با کمترین ضریب اشتباه، به پیشرفت‌ها و موفقیت‌های شغلی دست یابند و سازمان‌شان را به بهترین شکل رهبری کنند. با این حال، باید دانست که منظور از مشاور در اینجا صرفا کسانی که سابقه کار مدیریتی دارند نیست، چرا که چه بسیار مدیران با سابقه‌ای که به هیچ عنوان مشاوران خوبی برای مدیران تازه کار نبوده و نیستند آن هم به این علت که بسیاری از آنها فقط به نتایج و دستاورد‌ها توجه دارند و در واقع به جای اینکه به تازه وارد‌های دنیای مدیریت، ماهیگیری را بیاموزند، برای آنها ماهی می‌گیرند.

در مقابل، اگر برای انتخاب مشاور، به نیروهای خارج از سازمان و شرکت توجه شود، نتایج به مراتب بهتری به بار خواهد آمد، چرا که آنها با دیدی بازتر و خلاقانه‌تر به مسائل می‌نگرند و به دور از روش‌های کلاسیک و سنتی مدیریتی به جست‌وجوی راه حل‌ها می‌روند و این همان چیزی است که مدیران جوان و کم تجربه به آن نیاز دارند. به‌طور کلی، ترکیب یک مدیر تازه کار و یک مشاور زیرک و باتجربه می‌تواند به مدیر در حل مشکلات و رویارویی با چالش‌های گوناگون کمک کند و او را از بسیاری از آسیب‌های تازه کار بودن در عرصه مدیریت مصون می‌دارد. در چنین شرایطی است که قرار داشتن یک مدیر تازه کار در راس یک سازمان یا شرکت، نه‌تنها یک چالش و مخاطره محسوب نمی‌شود بلکه یک فرصت ارزشمند محسوب می‌شود، آن هم به این دلیل که روحیه خلاقیت و نوآوری مضاعف در مدیران تازه کار موج می‌زند و آنها را از مدیران سنت گرا که به دنبال رسیدن به اهداف خود از طریق روش‌هایی که قبلا جواب داده است هستند، متمایز می‌سازد. چنین مدیرانی هم راحت‌تر دست به تفویض اختیارات می‌زنند و هم بهتر و بیشتر به توصیه‌های مشاوران خود گوش فرا می‌دهند و این همان چیزهای ضروری و کلیدی مهمی است که مدیران با سابقه و قدیمی کمتر به آنها تن در می‌دهند.