مایکل بونهام، مدیر شرکت مشاوره بونهام (Boneham)
پیش از هر چیز هدف کار باید تصریح شود. یک تیم نوآوری باید تعهد و اختیار خود را تصریح کند: آیا قرار است با نوآوری خود کار ویژهای انجام دهیم؟ یا باید به دنبال یک نوآوری تکمیلی برای بازار خود باشیم؟ هدف باید برای همه واضح و مشخص باشد. در مورد تیم نوآوری سامسونگ یا PIT در اروپا، به نظر میرسد آنها با نوآوریهای تکمیلی موفقتر بودند که این امر نیازی نداشت دفاتر مرکزی فرآیندهای تولید موجود را تغییر دهند. شاید ناامیدی تیم از اینکه مثلا ایده تولید یخچال جدید مجوز نگرفت، ناشی از سوءتفاهم از خواسته واقعی دفتر مرکزی شرکت باشد.
پیش از هر چیز هدف کار باید تصریح شود. یک تیم نوآوری باید تعهد و اختیار خود را تصریح کند: آیا قرار است با نوآوری خود کار ویژهای انجام دهیم؟ یا باید به دنبال یک نوآوری تکمیلی برای بازار خود باشیم؟ هدف باید برای همه واضح و مشخص باشد. در مورد تیم نوآوری سامسونگ یا PIT در اروپا، به نظر میرسد آنها با نوآوریهای تکمیلی موفقتر بودند که این امر نیازی نداشت دفاتر مرکزی فرآیندهای تولید موجود را تغییر دهند. شاید ناامیدی تیم از اینکه مثلا ایده تولید یخچال جدید مجوز نگرفت، ناشی از سوءتفاهم از خواسته واقعی دفتر مرکزی شرکت باشد.
من بهعنوان مدیر اجرایی برای شرکتهای چندملیتی در هند، تایلند، آمریکا، بریتانیا و کشور خودم استرالیا کار کردهام. وقتی در هند در شرکت فورد کار میکردم، وظیفه نوآوری در ساختار خردهفروشی به تیم من واگذار شد. ما از تخصص محلی برای تولید محصول جدید استفاده کردیم، اما در ضمن پایگاه فورد در اروپا را نیز تقویت کرده و از طراحان استرالیایی کمک گرفتیم. ریسکها و مزایای کار ما بسیار بالا بود.
با این حال، چون هدفمان مشخص بود و همه افراد نقش و وظیفه خود را میدانستند، موفق شدیم نوآوریمان را در بازار پیاده کنیم و ظرف مدت ۱۸ ماه درآمدمان را سه برابر کردیم. این موفقیت باعث شد دفتر مرکزی شرکت فورد یک میلیارد دلار دیگر در واحد هند سرمایهگذاری کند.
همانطور که همواره به متقاضیان رشد در هند و دیگر بازارهای آسیایی مشاوره میدهم، مشخصکردن هدف برای تیمهای کاری بسیار حیاتی است. چیزی که در مورد شرکت سامسونگ مشاهده میکنم این است که به PITها آزادی زیادی داده شده بود. از یک طرف، این گونه آزادیها خوب است، چون نوآوری را محدود نمیکند. از طرف دیگر، آزادی بیش از حد میتواند ناامیدکننده باشد و اثرمعکوسی داشته باشد، چون باعث میشود ایدههای تصادفی فراوانی داشته باشید و نمیفهمید آیا مسیر درستی را طی میکنید یا نه. آن گونه که تحقیقات و تجربه نشان داده، تیمهای نوآوری نتایج بهتری ایجاد میکنند، اگر آزادی خلاقانه آنها بر مسیر مشخصی متمرکز باشد.
در این صورت، دوست دارم برای گرفتن ایدههای جدید از طریق دروازههای دفتر مرکزی شرکت، فرآیند «برنامه، اجرا، کنترل، عمل» را ببینم. در مورد ایده یخچال، به نظر میرسد تیم نوآوری کاری بسیار عالی انجام داد و با استفاده دقیق از آمار و ارقام میخواست محصولی نوآورانه ارائه دهد. اما آنها فراموش کردند که اگر میخواهند واقعا نوآور باشند، باید طرحشان را از کانالهای مورد نیاز توسط دفتر مرکزی عبور دهند و این همان نقطهای است که طرح در آن متوقف شد.
آیا مشکل ناشی از یک دوره بیپولی موقت بوده است؟ آیا دفتر مرکزی شرکت تنها به دنبال محصولات نوآورانهای بوده که فقط با فرآیندهای تولید موجود متناسب هستند؟ دفتر مرکزی چگونه نسبت به نوع تغییراتی که PIT حس میکرده در دنبال کردن آن آزاد بوده، متعهد بوده است؟ تیمهای نوآوری اگر میخواهند برای کارشان مجوز بگیرند و با ایدههای جدید خود پیش بروند، به فرامین و ساختارهای واضح و مشخص نیاز دارند.
تشکیل تیمهای نوآوری محلی که به مشتریان نزدیک باشند، در اصل ایده خوبی است. مهمتر از آن این است که یک مربی یا حامی در مدیریت ارشد وجود داشته باشد تا نماینده تیم محلی در دفتر مرکزی باشد. چنین فردی باید در ردههای بالا نفوذ داشته باشد، نه اینکه صرفا یک مدیر منطقهای باشد. چنین فرد قهرمانی میتواند کمک کند که نوآوری درون سازمان جریان داشته باشد و سریعتر از کانالهای مورد نیاز عبور کند و با استقبال بیشتری از سوی دفتر مرکزی مواجه شود.
ارسال نظر