تعامل صنعت و دانشگاه برای ایجاد یک تغییر

مترجم: فریبا ولیزاده منبع:Economist به باور بسیاری از کارفرمایان اکثر قریب به اتفاق فارغ‌التحصیلان، امروزه فاقد مهارت‌های تفکر انتقادی و برقراری ارتباطات موثر و حل خلاقانه مشکلات فعالیت گروهی و انطباق با اولویت‌های در حال تغییر هستند. کارفرمایان علاوه‌بر فقدان چنین مهارت‌هایی، به نبود مهارت‌های فنی مرتبط با مشاغل خاص اشاره می‌کنند. تعداد چشمگیری از بنگاه‌های اقتصادی آغازگر این مسیر بوده و سعی دارند در مشارکت با موسسات آموزش عالی راه‌هایی برای حذف این عدم توازن آشکار بیابند. اما به نظر شما این تعاملات به چه طریقی و تا چه اندازه در کاهش «شکاف‌های مهارتی» موفق بوده‌اند؟ برای پاسخ به این پرسش‌ها، واحد اطلاعات اکونومیست در قالب یک نظرسنجی پژوهشی در مارس ۲۰۱۴ میلادی، به ارزیابی نظرات ۳۴۳ مدیر ارشد شرکت‌های آمریکایی و مصاحبه با متخصصان در خصوص روش‌های ایجاد ارتباط بین تحصیلات دانشگاهی و آموزش نیروی کار پرداخته است.

این تحقیقات نشان می‌دهد با وجود تمایل به همکاری با موسسات آموزش عالی با صنعت در سطح جهانی، عدم انسجام در نحوه مشارکت، نوع موسساتی که باید با آنها تعامل شود و مزایا و منافع مورد انتظار این نوع مشارکت، قابل مشاهده است. این بررسی به‌طور خاص به دغدغه و نیازی فراگیر در میان شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی مبنی بر درک بازده حاصل از چنین سرمایه‌گذاری‌هایی در حوزه آموزش عالی یا آموزش کارکنان اشاره می‌کند. اگر خواهان بهبود و توسعه چنین مهارت‌هایی هستید، به نظر یافتن راه‌هایی برای ارزیابی بهتر نتایج ازجمله اقدامات کلیدی و اولیه لازم است.

نقش آموزش عالی در تربیت نیروی کار

به اعتقاد آنتونی کارنوال، مدیر دانشگاه جورج تاون و رئیس مرکز آموزش نیروی کار، سیستم آموزشی ایالات متحده در دوره‌ای توانست تطابق نسبی با نیازهای کارفرمایان و بازار پیدا کرده و تاحدودی مسوولیت القای مهارت‌های مورد نیاز نیروی کار را در دوره متوسطه به عهده بگیرد. درحالی که در گذشته ورود به بسیاری از مشاغل مستلزم داشتن مدرک دیپلم دبیرستان بود اما به‌مرور نیاز به آموزش عالی در میان کسب‌وکار‌های مختلف رواج پیدا کرد. کارنوال اضافه می‌کند که پیشرفت تحصیلی به تنهایی چیزی نبود که برای کارفرمایان ارزشمند می‌نمود.

با پیچیده‌تر شدن فرآیندهای شغلی، تحصیلات عالی به یکی از نشانه‌های صلاحیت جدید برای افراد تبدیل شد. قسمت اعظم مسوولیت تربیت و تجهیز بهتر جوانان شامل فراهم کردن امکان برخورداری از تحصیلات عالی می‌شد و این بخش به این چالش به خوبی پاسخ داد.

درحالی‌که اهداف و ماموریت‌هایی همچون اعطای مسوولیت‌های مدنی ازجمله هدف‌های اصلی به‌شمار می‌آمد ولی آموزش عالی مهم‌ترین نقش را در آماده‌سازی دانشجویان در طیف وسیعی از رشته‌ها برعهده داشت. کالج‌ها و دانشگاه‌ها خود نقش چشمگیری در ترویج تفکر انتقادی و سایر مهارت‌های مشابه داشتند. Dane Linn رئیس انجمن مدیران اجرایی شرکت‌های آمریکایی می‌گوید؛ «طرح و برنامه درسی تا مدت‌های طولانی تغییری نکرد و انعکاسی از فرآیند مشاغل در محل کار در آنها گنجانده نشد. کالج‌ها و دانشگاه‌ها به تربیت و آماده‌سازی نیروی جوان برای ورود به بازار کار باور داشته و دارند ولی در واقع به نیاز‌های واقعی پاسخی داده نمی‌شود.» به‌دلیل این عدم انطباق کارفرمایان مجبور بودند انرژی بیشتری به‌منظور آموزش کارکنان جدید به‌کار ‌بندند.

بنگاه‌های اقتصادی، آموزش عالی را مقصر این عدم هماهنگی بین دانشگاه و کسب‌وکار می‌دانند. به باور کارنوال آموزش عالی دنباله‌رو اقتصاد است، اما چیزی که پیدا است این است که سرعت آن بسیار کند است. آخرین آمار پیشرفت تحصیلی تاحدودی به اهمیت این مشکل اشاره می‌کند. بررسی‌های انجام شده توسط روزنامه The New York Times که بر اساس اطلاعات جمع‌آوری شده در طول ۳۵ سال گذشته انجام شده است، نشان می‌دهد که پیشرفت تحصیلی در ایالات متحده آمریکا «در طول سه دهه اخیر در مقایسه با بسیاری از کشورهای صنعتی رشد کمتری داشته است و به این ترتیب سهم این کشور در تربیت نیروی ماهر کاهش پیدا کرده است». درحالی‌که مهارت‌های سوادآموزی، ریاضیات و فناوری آمریکایی‌های میانسال نسبت به کشورهای دیگر در سطح خوبی قرار دارد، اما جوانان آمریکایی در رتبه‌های پایین‌تری نسبت به کشورهای ثروتمند قرار گرفته‌اند.»

با در نظر گرفتن شرایط موجود و زمان کم، بنگاه‌های اقتصادی به طرز چشمگیری به ابتکاراتی در زمینه انطباق مهارت‌های کسب وکار و تحصیلات عالی دست زده‌اند. این فرآیند نه تنها در آموزش عالی بلکه در سراسر سیستم آموزشی این کشور اجرا شده است. به باور لین این یک مسوولیت مشترک بوده و از وظایف آموزش عالی نیست. به هر حال در عرصه آموزش عالی برخی سازمان‌ها و بنگاه‌های اقتصادی رویکردی مستقیم‌تر نسبت به طراحی برنامه‌های آموزشی، برگزاری دوره‌های تخصصی به کمک موسسات مختلف و فراهم کردن دوره‌های بلندمدت و دائمی با هدف کاهش شکاف‌های مهارتی اتخاذ کرده‌اند. این اقدامات به صورت انفرادی و با مشارکت سایر شرکت‌ها یا اتاق‌های بازرگانی و برخی گروه‌های اجتماعی صورت می‌گیرد.

حدود دو سوم از پاسخ‌دهندگان به نظرسنجی واحد اطلاعات اکونومیست (EIU) معتقدند شرکت آنان در حال حاضر در برنامه‌ای آموزشی مشارکت دارد(۳۸ درصد)، یا در طول سه سال گذشته در طرح‌های مشابه شرکت کرده‌اند (۳۸ درصد). بیش از دو سوم شرکت‌کنندگان در نظرسنجی (۷۷ درصد) در برنامه‌های چهار ساله آموزشی دانشگاه‌ها یا موسسات شرکت کرده‌اند، ۳۲ درصد از برنامه‌های آموزشی کالج‌ها بهره‌مند شده‌اند و ۳۱ درصد در برنامه‌های آموزشی فنی شرکت داشته‌اند. ۶۰ درصد از پاسخ‌دهندگان، شرکت در دوره‌های ۴ ساله دانشگاه‌ها یا کالج‌ها را ترجیح می‌دهند و ۲۳ درصد دوره‌ها و برنامه‌های آموزشی فنی و ۹ درصد شرکت در برنامه‌های آموزشی کالج‌های محلی را انتخاب می‌کنند.

گذشته و حال تعامل دانشگاه و صنعت

بخش خصوصی مدت‌ها است از طریق همکاری با موسسات آموزش عالی سعی در تقویت پتانسیل بالقوه کارکنان خود داشته است. صنایع و بنگاه‌های اقتصادی پویا همواره در بهره‌مندی از آموزش عالی به‌منظور تقویت تخصص و تجارب پیشقدم بوده است.

Julio A. Pertuzé استادیار دانشگاه شیلی، اخیرا سیر تکامل همکاری‌ها و تعاملات صنعت و دانشگاه را از نظر بنگاه‌های اقتصادی مورد بررسی قرار داده است. او در این خصوص به محصولات صنعت فرآورده‌های جنگلی کشورهای اروپایی و آمریکایی و کانادا اشاره می‌کند و آن را نمونه‌ای کلیدی از نحوه همکاری و تعامل مستمر و مکرر یک صنعت بالغ با آموزش عالی برای تجدید و توسعه مهارت‌های شغلی می‌داند. در آغاز قرن بیستم صنعت به دنبال جلب مشارکت و همکاری دانشگاه بود تا بتواند برنامه‌های پژوهشی و طرح‌های پرورش مهارت‌های فنی و علمی مورد نیاز خود را عملی کند. در دهه ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ کمبود نیروی فنی منجر شد تا بنگاه‌های اقتصادی نسبت به اجرای این برنامه‌ها در دانشگاه‌ها اقداماتی اساسی اتخاذ کنند. در سال ۱۹۴۸ Weyerhauser یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های تولیدکننده چوب و الوار در جهان، اقدام به ارائه کمک هزینه تحصیلی برای دوره‌های کارشناسی ارشد در رشته‌های علوم جنگل، شیمی و روابط صنعتی در ۶ دانشگاه ایالات متحده ازجمله دانشگاه شیکاگو و ایالت اورگان و کارولینای شمالی کرد. بخش عمده‌ای از پژوهش‌های انجام‌شده در گروه‌های مهندسی برق و مهندسی شیمی در موسسه تکنولوژی دانشگاه ماساچوست بر یافتن کاربردهای جدید برای محصولات فرعی صنعت تولید کاغذ تمرکز داشت. صنایع در این میان در مشارکت با آموزش عالی سعی در پیکربندی مجدد قابلیت‌های خود داشتند.مرکز Energy Workforce Development در سال ۲۰۰۵ با هدف تمرکز بر آموزش نیروی انسانی و رسیدگی به مسائل آموزشی تاسیس شد. در آن زمان صنعت برق در حال رویارویی با موجی از بازنشستگی نیروی کار و البته رونق ساخت و ساز بود و واضح بود که استعدادهای قدیمی دیگر راهگشا نخواهند بود.

عناصر ضروری بهره‌مندی از مشارکت موفق

براساس یافته‌های پژوهش انجام شده توسط خانم کیسکر که در قالب مقاله‌ای در سال ۲۰۰۳ به چاپ رسیده است، پنج عنصر ضروری برای موفقیت همکاری‌های میان دانشگاه ها، کسب‌وکار‌ها و صنایع عبارت است از:

چالشی محلی یا منطقه‌ای که مستلزم اقدام گروهی است.

ماموریت و اهداف مشترک

ارزش برای تمامی اعضا

مدیریت و رهبری قوی به‌خصوص در سطح ارشد اداری

حاکمیت مشترک و مکانیزم‌های مسوولیت‌پذیری.

مولفه‌های ذکر شده از سوی سایر کارشناسان هم تاکید شده است. به باور آنان تعهد قوی در میان مدیران سازمان‌های مختلف برای اجرای موفق این مشارکت ضروری است و البته این تعهد سازمانی باید فراتر از لایه‌های مدیریتی پیش رود. تعاملات و مشارکت‌هایی که خارج از فضای پروژه ولی براساس روابط شغلی صورت می‌گیرند معمولا در گروه تعاملاتی دسته‌بندی می‌شوند که از نظر قدرت مدیریت بین اعضا موفق هستند، از جمله این مشارکت‌ها می‌توان به مشارکت مهندسان موفق سازمان با بخش مهندسی در خصوص امور پژوهشی اشاره کرد.

چشم‌انداز مشترک

یکی از مولفه‌های اصلی مشارکت و همکاری میان موسسات آموزش عالی و صنایع و بنگاه‌های اقتصادی که از تعاملات جزئی و همکاری‌های گسترده‌ای برخوردار هستند، پیوند سازمان‌ها به طرق مختلف است. در میان شایع‌ترین این پیوندها می‌توان به طرح‌های کارورزی و کارآموزی که به‌منظور کمک به دانش‌آموزان در کسب تجارب شغلی اجرا می‌شوند، اشاره کرد. برنامه‌های مشاوره‌ای که براساس آن کارکنان شرکت‌ها و سازمان‌های عضو نقش مشاور را برای دانش آموزان ایفا می‌کنند نیز از جمله معمول‌ترین طرح‌های قابل‌ذکر هستند.

این طرح‌ها به‌ویژه در شرایطی که پیوندهای مستحکمی نظیر حمایت‌های مالی میان سازمان‌ها و موسسات آموزش عالی برقرار باشد، از موفقیت بیشتری برخوردار هستند. در بسیاری از موارد کارکنان سازمان‌ها وظیفه تدریس در موسسات آموزشی را به‌عهده می‌گیرند. یکی از روش‌های معمول دیگر شامل دوره‌های کوتاه‌مدت آکادمیک است که برای کارکنان سازمان‌ها و شرکت‌ها در نظر گرفته می‌شود. حضور دانشگاهیان در بنگاه‌های اقتصادی و سازمان‌ها تحت عنوان فرصت مطالعاتی به‌منظور درک موقعیت و نیازهای صنعت و به دست آوردن بینش‌های جدید ازجمله روش‌های دیگر است.

Northrop Grumman، شرکت بین‌المللی فناوری‌های هوا و فضا و تکنولوژی‌های دفاعی، اخیرا اقدام به استخدام ۱۰ هزار کارمند در مریلند کرد. این شرکت در طول سالیان متمادی تعاملات مختلفی را با سیستم آموزش عالی دولتی درخصوص تجهیز کارکنان به مهارت‌های نوین داشت.

در سال ۲۰۱۲ میلادی با اجرای طرحی جدید، اقدام به استخدام نیروی جدیدی کردکه با هدف کسب اطمینان از انجام استخدام‌های مناسب و انتخاب واجدین شرایط برای بخش امنیت سایبری صورت می‌گرفت.

توصیه‌هایی برای همکاری آتی

شرکت‌هایی که به‌دنبال روش‌های موثر بهبود انطباق مهارت‌های نیروی کار و آموزش کارکنان هستند، با طیف وسیعی از شرکای احتمالی روبه‌رو هستند. واضح است مسوولیت رهبری این همکاری‌ها برعهده سازمان‌ها و بنگاه‌های اقتصادی است. شرکت‌ها و سازمان‌ها توانایی انجام اقدامات سریع و قاطع را دارند و همچنین از ظرفیت فراهم کردن حمایت‌های مالی نیز برخوردار هستند. موسسات آموزش عالی، موسسات دولتی، اتاق‌های بازرگانی، کنسرسیوم‌های صنعتی و سایر سازمان‌ها در‌زمره باارزش‌ترین شرکای بالقوه این فرآیند قرار دارند. درحالی که سازمان‌ها به دنبال انتخاب شرکای مناسب و بالقوه برای تحقق همکاری‌ها هستند، باید فضا را به‌منظور فعالیت موسسات آموزشی فراهم کنند. این شرکت‌ها باید از مدل‌های خلاقانه در این حوزه استقبال کنند و نسبت به مقاومت‌هایی که در فرآیند همکاری ازسوی دانشگاه‌ها و موسسات آموزشی نسبت به آنچه نیاز و هدف سازمان است، مشاهده می‌شود، آگاه و حساس باشند.

براساس یافته‌های پژوهش موسسه EIU، بسیاری از کارکنان نظر مثبتی نسبت به همکاری در زمینه مقابله با چالش‌های مشترک با کارفرمایان خود دارند و حدود دو سوم شرکت‌کنندگان در نظرسنجی معتقدند توانایی لازم در جمع‌آوری، تجزیه و تحلیل و به اشتراک‌گذاری داده‌ها را به‌منظور ارزیابی میزان اثربخشی آموزشی و بهبود کیفیت برنامه‌های آموزشی دارند. مسلما موسسات آموزشی و سازمان‌ها و بنگاه‌های اقتصادی باید همکاری‌های لازم را در جهت ایجاد معیارهای روشن به‌منظور بهره‌مندی از فرآیند تعامل موفق، به‌کار بندند و در نهایت کارآیی این معیارها را در دستیابی به اهداف ارزیابی کنند؛ البته باید به یاد داشت که ایجاد تعاملات و همکاری‌های موفق در بلندمدت امکان‌پذیر است و سرمایه‌گذاری در این حوزه تضمینی بر کسب موفقیت نیست. روشن است بخش خصوصی و موسسات آموزش عالی می‌توانند ازطریق بهبود روابط و ارتقای کیفیت همکاری‌ها و به‌واسطه توسعه طرح‌های بلندمدت، سرعت کاهش شکاف‌های مهارتی را افزایش دهند و موفقیت‌های شغلی بیشتری را امکان‌پذیر کنند.