اهمیت ورود به چرخه تجاری‌سازی علم
مترجم:کوشا جلالی منبع:hbr جان کریج ونتر(J. Craig Venter )در سال 1998 به همراه شرکت انتفاعی Celera، پروژه ژنوم انسان(Human Genome Project) را به رقابتی برای یافتن توالی یابی DNA(دستیابی به ساختار‌های تشکیل دهنده) فراخواند و نظر بسیاری را به خود جلب کرد (این همکاری و سال بعد پایان یافت). پس از اخراج شدن از Celera در سال 2002، این زیست‌شناس اکنون مدیریت یک موسسه غیرانتفاعی و دو شرکت Human Longevity و Synthetic Genomics را در حوزه فناوری زیستی به‌عهده دارد. در ادامه مصاحبه او با مجله HBR را می‌خوانیم:
مجله کسب‌وکار هاروارد (H B R): شهرت شما در تعریف اهداف جسورانه و سپس دستیابی به آنها زودتر از سایرین است. چرا چنین رویکردی برای شما با موفقیت همراه بوده است؟
Venter: این اهداف فقط از نظر دیگران است که جسورانه به نظر می‌رسند. من آنها را دست‌یافتنی می‌دانم. درخصوص پروژه ژنوم انسان، در ابتدا تصور بر این بود که طرح مستلزم 15 سال زمان و هزینه‌ای حدود 5 میلیارد دلار باشد ولی تکمیل آن توسط گروهی کوچک در زمان کمتر و با صرف فقط کسری از هزینه پیش‌بینی شده غیرقابل تصور به نظر می‌رسید و من تیمی باورنکردنی برای این کار در اختیار داشتم.
یکی از استادان قدیمی حکایت من را به پرش از ارتفاع در استخری خالی تشبیه کرد که انتظار می‌رود تیم من آن ‌را قبل از برخورد من با کف استخر پر از آب کنند.
به نظر من بهترین افراد، کار در تیم‌های چند‌رشته‌ای (multidisciplinary) را دوست دارند، چراکه در چنین محیط‌هایی است که می‌‌توانند مهارت‌هایشان را در حل مسائلی که فراتر از حد تک‌تک اعضای تیم است
به کار گیرند.
چگونه در حوزه‌های علمی که به سرعت در حال پیشروی هستند برتری و سبقت خود را حفظ می‌کنید؟
اگر از بیرون ناظر تغییرات باشید و فقط هر از گاهی تیتر روزنامه را بخوانید، ممکن است تغییرات سریع به نظر برسند، ولی وقتی در بطن تحولات باشید، پیشرفت آهسته می‌نماید. ۱۴ سال پیش بود که تیم من اولین ژنوم را مرتب کرد.
اگر در آن زمان به من یا هر شخص دیگری می‌گفتید که ظرف 15 سال آینده ظرفیت به100 هزار ژنوم در سال افزایش خواهد یافت، حتی من نیز آن‌ را علمی-تخیلی می‌دانستم.
ولی ۱۵ سال زمان زیادی است، فناوری به‌طور چشمگیری متحول شده است و اگر حقیقت را بخواهید امید داشتم علم بسیار بیشتر از این پیشرفت کند، ولی تاثیرات این تحولات در عرصه پزشکی تازه شروع به بروز نموده است.
چهار سال پیش با حیات مصنوعی (synthetic life)، اولین سلولِ منتج از کروموزوم‌های با تولید شیمیایی
(chemically made chromosome) را اعلام کردیم، ولی از آن پس در این حوزه پیشرفت چندانی حاصل نشده است. بنابراین از نظر من پیشرفت آن تدریجی و آهسته است.
انتظار می‌رفت که ژنومیک
(Genomics) در صنایع دارویی و بهداشتی انقلابی ایجاد کند و شما گفتید که این تحول تازه شروع شده است. انتظار دارید کدام صنایع با فناوری زیست‌‌شناسی مصنوعی (synthetic biology) دچار تحول شوند؟
در حوزه ژنومیک مصنوعی، ما در حال تولید DNA برای تمامی کروموزم‌ها جهت طراحی سلول‌ هستیم و مشکل می‌توان حوزه‌ای را تصور کرد که به نوعی تحت تاثیر قرار نگیرد. ما به تازگی توافق خود را مبنی بر تولید مقادیر زیادی از اُمگا-3 (omega-3) از سلول‌های نوعی خزه دریایی (algae cells) به عنوان مکمل غذایی سالم، اعلام کردیم. ما در حال تلاش برای طراحی سلول‌هایی هستیم که مواد شیمیایی اساسی در تهیه بطری‌‌های پلاستیکی را تولید می‌‌کنند. در حال حاضر این مواد تنها از نفت به دست
می‌آیند.
ما در حال ساخت واکسن نیز هستیم: دولت ایالات متحده در حال حاضر دارای ذخایری از اولین واکسن مصنوعی در مقابله با آنفلوآنزای H7N9 است. بنابراین ما توانسته‌ایم از این بیماری همه‌گیر پیشی بگیریم.
مردم شما را با «تجاری‌سازی» علم مرتبط می‌دانند.
همان‌طور که می‌دانید، قبل از جنگ جهانی دوم، صنایع خصوصی و نهادهای بشر‌دوست بودند که بیشترین سرمایه‌گذاری را در علم و دانش داشته‌اند. پس از آن ما وارد دوره‌ای طلایی شدیم که در آن دولت ایالات متحده، سرمایه‌گذاری سنگینی را در بخش علم و دانش داشت ولی هم‌اکنون از نظر درصد مشارکت دولت در سرمایه‌گذاری، شاهد دوره اسفباری هستیم و این رویکرد سیاست‌های جاری خلاقیت را محدود می‌کند.
بنابراین، تجارت و کسب‌وکار است که پیشران علم خواهد بود و مردم دریافته‌اند که نتیجه کار یکسان خواهد بود، چراکه اگر علم بخواهد در جامعه موثر واقع شود، باید پشتوانه اقتصادی داشته باشد. دارو‌ها باید موثر و در عین حال در گستره وسیعی در دسترس باشند. وقتی از دولت قطع امید شود، به ناچار سرمایه‌گذاری خصوصی راهگشای پیشرفت‌های علمی خواهد بود.
موسسه شما هنوز هم با نهاد‌های دولتی (مانند DARPA) و هم با شرکت‌های بزرگی چون Novartis همکاری می‌کند. مهم‌ترین چالش‌هایی که در این زمینه با آن روبه‌رو هستید چیست؟
درواقعیت، مشکلات خیلی متفاوت نیستند. سرمایه‌گذاری چه از طرف دولت باشد چه از طرف سرمایه‌گذار خصوصی، ما با جدیت آن را مدنظر قرار داده و اهداف مورد توافق را در سطوح جهانی علمی پیگیری خواهیم کرد. تشریفات اداری در برخی از شرکت‌هایی که با آنها سروکار داریم، حتی از دولت نیز بیشتر است.
آیا در پیشبرد امور در میان تشریفات اداری مهارت بیشتری پیدا کرده‌اید؟
در استخدام افرادی که در این زمینه بسیار کارآمد هستند مهارت بیشتری پیدا کرده‌ام.
آن افراد را چگونه انتخاب می‌کنید؟ مهم‌ترین صفاتی را که در مدیران و دانشمندان جست‌وجو می‌کنید چیست؟
من در هر دو دسته به دنبال خصوصیات یکسانی هستم. چراکه بیشتر مدیران ما دانشمند هستند. ما به دنبال افراد خلاق، با انگیزه و تغییر‌پذیر هستیم. افرادی وارد سازمان‌های تحت مدیریت من خواهند شد که خواهان چالش‌های بزرگ‌تری در زندگیشان هستند و می‌توانند مشارکت ارزنده، تاثیرگذار و متمایزی داشته باشند.
شما چگونه مدیری هستید؟ آیا شیوه مدیریتی شما در گذر سال‌ها تغییری داشته است؟
به‌‌رغم آنچه مردم ممکن است تصور کنند، شیوه مدیریتی من مدیریت خُرد نیست. من خیلی درگیر جزئیات نمی‌شوم. سعی من بر استخدام بهترین افراد در سطح جهانی و سپس فراهم کردن آزادی لازم در حوزه مهارت‌شان است.
من در تعیین اهداف و اولویت‌ها نقش دارم ولی از نظر اجرا، تصمیمات در قالب یک تیم اتخاذ شده و در بسیاری از موارد، مسوولان در هر برنامه خودشان تصمیم‌های مقتضی را می‌گیرند.
من به‌عنوان یک فرد صبور شناخته نشده‌ام؛ ولی ممکن است در گذر زمان بر صبر من افزوده شده باشد؛ چراکه تازه متوجه شده‌ام که خیلی از فرآیند‌ها بیش از آنچه من فکر می‌کنم زمان خواهند برد. البته در کسب‌وکار و علم افرادی هستند که نمی‌توانند با سرعت لازم اهداف را پیگیری کنند و به اتمام برسانند.
آنها تمام‌کننده کار نیستند؛ ولی چنین افرادی اغلب با تشخیص خودشان از سازمان‌های ما خارج می‌شوند و معمولا وقتی با افراد توانمند و باهوش کار می‌کنید، موجب بی‌صبری شما نخواهند شد؛ چراکه شما می‌دانید امور با بالاترین سرعت ممکن پیش می‌رود و یافته‌های مهیج و جدیدی در انتظار شماست.
شما سال‌ها با برخی دانشمندان شناخته شده مانند Hamilton Smith و Clyde Hutchison همکاری داشته‌اید، رمز چنین همکاری‌های بلندمدت و موفقیت‌آمیزی در چیست؟
آنها در زمینه کاری خود منحصربه‌فرد هستند. Hamilton Smith ۸۳ سال دارد و الگوی او مشارکت در تیم‌هایی است که مهارت‌هایش بتواند سهم بسزایی در پیشرفت آن تیم داشته باشد. او در سال ۱۹۸۷ جایزه نوبل را دریافت کرد و وقتی برای اولین بار او را ملاقات کردم، قصد بازنشستگی داشت؛ ولی از آن پس در تمامی پیشرفت‌های عمده حوزه ژنومیک در Venter Institute مشارکت کلیدی داشته است.
خیلی از اوقات می‌بینید که او در کنار دانش‌آموزان دبیرستانی یا دانشجویان در آزمایشگاه نشسته است. افراد در سنی که باید به زندگی حرفه‌ای خود پایان دهند، می‌توانند بزرگ‌ترین مشارکت را داشته باشند.
شاید علت آن است که دیگر شهرت لازم را کسب کرده و از دستاورد‌های خود احساس رضایت می‌کنند و پس از آن است که آماده تلاش در سطحی متفاوت از قبل خواهند بود. بسیاری از کارمندان شرکت بیش از ۱۵ سال است که مشغول به فعالیت هستند؛ بنابراین تصور می‌کنم که افراد می‌توانند در محیطی که من فراهم آورده‌ام، در بلند مدت رشد و پیشرفت کنند. علت، ممکن است تا حدودی ناشی از آن باشد که ما حق تصدی شغل برای افراد قائل نیستیم.
برخلاف نهاد‌های دولتی و آکادمیک که به افراد بابت ترک زودهنگام حرفه‌شان پاداش می‌دهند؛ ولی اعتقاد ما بر آن است که شما با همان کیفیتی که در آخرین دستاورد بزرگتان بروز داده‌اید، می‌توانید به کار خود ادامه دهید. انگیزه‌ کاری در افرادی که واقعا توانمند هستند برخاسته از نیاز به امنیت شغلی نیست. انگیزه آنها برای کار دستیابی به موفقیت، پیشرفت‌های عمده علمی و اعتلای فکری است.
ولی گذشته از این شما با همکاران حرفه‌ای و تحقیقاتی پیشین خود (به خصوص شرکت Celera) دچار مشاجره شده و همکاری خود را با آنها قطع کرده‌اید. از چنین تجربه‌هایی چه آموخته‌‌اید؟
من با شرکت Celera مشاجره‌ای نداشتم. من از آن شرکت اخراج شدم. پس از آن‌که توالی ژنوم انسان را به پایان رساندم، درآمدی یک میلیارد دلاری نصیب شرکت کردم و پس از آن شرکت ضرورتی برای ادامه همکاری با من نمی‌دید.
علت شاید تا حدودی آن بود که من قصد بازگشت به موسسه خودم
(Venter Institute) را اعلام کرده بودم؛ بنابراین پایان آن همکاری را می‌توان وداعی تلخ به حساب آورد. ولی شما از چنین انتقالاتی درس می‌گیرید.
این واقعه احتمالا یکی از بهترین اتفاقاتی است که برای من افتاد؛ چراکه به‌رغم عدم تکمیل فناوری لازم، ممکن بود من سال‌های زیادی در آن شرکت بمانم. شرکت
Celera آغاز انقلاب بود؛ ولی شاید برای متحول ساختن عرصه پزشکی 15 سال زودتر از موعد به وقوع پیوست.
شما موانع حرفه‌ای دیگر و بسیاری از انتقادات و مجادلات را پشت سر گذاشته‌اید؛ چگونه توانستید این مسیر را طی کنید؟
شما باید به کاری که انجام می‌دهید و تک تک مراحل آن باور داشته باشید. خدمت سربازی من در ویتنام به من درس‌های زیادی آموخت. من بسیار خوش‌شانس بودم که پس از خدمت به سلامت بازگشته‌ام. به‌عنوان یک پزشک جنگی (medic)، دیدم که هزاران مرد جوان به خانه بازنگشتند.
بنابراین خیلی زود دریافتم که بدترین اتفاق ممکن آن است که شما جان خود را از دست بدهید و بنابراین ریسک‌ها، موانع و ناراحتی‌های دیگری که تحمل می‌کنید، بخشی از فرآیند پیشرفت محسوب خواهند شد. گاهی اوقات به طنز می‌گویم دستاورد‌های علمی متعدد من ناشی از اشتباهات متعدد من است.
داشتن اهداف بلند مدت نیز اهمیت زیادی دارد. در آخرین کتابم، زندگی با سرعت نور (Life at the Speed of Light)، تمامی مشکلات و موانعی را که بر سر ساخت اولین سلول مصنوعی بود، شرح داده‌ام.
به‌دلیل طولانی بودن زمانِ طرح و مشکلات متعدد پیشروی آن، دولت سرمایه‌گذاری لازم را به عهده نمی‌گرفت و بعید می‌دانستم که بتوانیم هیات تخصیص سرمایه را نسبت به قابل حل بودن این مشکلات متقاعد کنم؛ ولی من اطمینان داشتم که آن مسائل قابل حل هستند و تنها اثبات حرف من موفقیت نهایی پروژه بود.
به نظر می‌رسد که شما مجذوب تفریحات خطرناک و فعالیت‌های فیزیکی بعضا چالش برانگیز هستید، چنین تفریحاتی چه تاثیری بر کار شما می‌گذارد؟
افراد مطالبی را که برایشان جذاب است دنبال و مطالعه می‌کنند و من حرفه خود را با تحقیق روی هورمون آدرنالین
(adrenaline) آغاز کردم. شاید بتوان من را یک معتاد به آدرنالین توصیف کرد. به نظرم با بالا رفتن سن و سالم این رفتار متعادل شده است؛ ولی باز هم باید بگویم آنچه را که ریسک تلقی می‌کنید، بستگی به مهارت‌های فردی شما دارد. کشتی‌سواری به دور دنیا، موتورسواری، یا مسابقات (چه پرریسک چه کم‌ریسک) مستلزم تمرکز بالایی است و شما را وادار به فراموش کردن مشکلات روزمره و پالایش ذهن می‌کند و این بخشی کلیدی در خلاقیت‌های من بوده است.