داستان کسبوکار سواروفسکی و تغییر صنعت
«مردم دوست دارند الماس داشته باشند، اما الماس چنان گران است که ممکن است بسیاری از مردم در تمام زندگی خود، فرصت داشتن الماس واقعی را به دست نیاورند. » این جملهای است که بیش از صد سال قبل دنیل سواروفسکی به فرزندان خود میگفت (سواروفسکی را در زبان فارسی گاهی به اشتباه سواروسکی هم تلفظ میکنند). دنیل سواروفسکی (Daniel Swarovski) در سال ۱۸۶۲ در حوزه جغرافیایی جمهوری چک امروزی به دنیا آمد. جایی که شیشهها و کریستالهای آن، همیشه معروف بوده و هست.
خانواده او هم شیشهگر بودند. درآمد آنها در حدی بود که میتوانستند زندگی خود را در سطحی ساده بگذرانند.
«مردم دوست دارند الماس داشته باشند، اما الماس چنان گران است که ممکن است بسیاری از مردم در تمام زندگی خود، فرصت داشتن الماس واقعی را به دست نیاورند.» این جملهای است که بیش از صد سال قبل دنیل سواروفسکی به فرزندان خود میگفت (سواروفسکی را در زبان فارسی گاهی به اشتباه سواروسکی هم تلفظ میکنند). دنیل سواروفسکی (Daniel Swarovski) در سال ۱۸۶۲ در حوزه جغرافیایی جمهوری چک امروزی به دنیا آمد. جایی که شیشهها و کریستالهای آن، همیشه معروف بوده و هست.
خانواده او هم شیشهگر بودند. درآمد آنها در حدی بود که میتوانستند زندگی خود را در سطحی ساده بگذرانند. دنیل در حال بازدید از یک نمایشگاه تجهیزات الکتریکی، متوجه یک دستگاه جالب الکتریکی برای تراش و سنگزنی شد. این دستگاه برای او شگفتانگیز بود و به شدت جلب توجه میکرد.
حدود ۱۰ سال گذشت تا در ۱۸۹۲ دنیل نخستین دستگاه الکتریکی تراش شیشه را اختراع کرد. دنیل احساس کرد محل زندگیاش نقطه مناسبی برای استفاده از این اختراع نیست. شیشهگران زیادی آنجا بودند که توانایی مالی و تجربه و تخصصی بیشتر از او داشتند و اختراع او به سرعت، به ابزاری برای رشد سریع آنها تبدیل میشد و خودش در این رقابت جا میماند.
او به شهر دیگری مهاجرت کرد. جایی که نزدیک تیرول در اتریش قرار داشت و در سال ۱۸۹۵، اولین کارگاه خود را تاسیس کرد. اسم شرکت DS & Co بود. مخفف دنیل سواروفسکی و شرکا. البته با وجود روایات متعدد از این نامگذاری، به نظر میرسد شریک خاصی در کار نبوده و این اسم بیشتر بهخاطر ابهت و بزرگی آن انتخاب شده!
کریستالهای تولید شده توسط سواروفسکی بسیار شبیه الماس بود. البته طبیعتا قیمت بسیار پایینتری داشت. حدود پنج سال بعد، تقاضا برای این شیشههای کریستالی الماسگونه افرایش یافته بود و سواروفسکی هم آنقدر اعتماد به نفس پیدا کرده بود که نام شرکتش را از DS & Co به Swarovski تغییر دهد.
در فاصله چند سال سواروفسکی با افزایش تقاضا وادار به استخدام ۲۰۰ نفر شد. طبقه متوسط در اروپا، از این کریستالهای شیشهای که الماس را برای آنها تداعی میکرد، استقبال کردند.
اما جنگ جهانی برای او خبر خوبی نبود. با آن همه دغدغههای مرگ و زندگی، دیگر کسی به این محصولات توجه نشان نمیداد و دنیل تصمیم گرفت با توجه به آشنایی خوبی که با تکنولوژی تراش و مواد خورده یا Abrasive پیدا کرده بود شرکت دیگری را تاسیس کند. این شرکت که تیرولیت نامیده شد، هنوز هم وجود دارد و به کسبوکار خود ادامه میدهد.
تیرولیت که برای گریز از بحران جنگ تاسیس شده بود، بعد از پایان جنگ به نقطه قوت سواروفسکی تبدیل شد. بازار کریستالهای تراشخورده رونق پیدا کرده بود و شرکتهای زیادی تلاش کردند محصولات سواروفسکی را تقلید کنند. اما تکنولوژی سواروفسکی مدرنتر و پیچیدهتر از آن شده بود که به سادگی قابل تقلید باشد.
کوکو شنل (Coco Chanel) از طراحان معروف فرانسوی در آن دوران، کریستالهای سواروفسکی را دید و در طراحیهایش به کار برد و این مرحله جدیدی از رشد برای سواروفسکی بود.
سواروفسکی اختراعات متعددی را ثبت کرد و البته بخشهایی از فرمولهای کارش هرگز آشکار نشد و نشده. کریستالهای او درخشانتر از سایر کریستالها هستند و از بقیه کریستالها به الماس نزدیکترند. برخی معتقدند این درخشش بهخاطر بهکارگیری ۳۲ درصد اکسید سرب است و سواروفسکی هم همچنان مدعی است که تکنیک برش این شرکت، منحصر به فرد است.
در سال ۱۹۵۶ دنیل سواروفسکی مرد و نوهاش مانفرد، مدیریت مجموعه را بهعهده گرفت. ویلهلم پسر سواروفسکی هم درگیر کسبوکار بود اما به دلیل علاقهاش به آسمان، در حال استفاده از این تکنولوژی برای تولید عدسی بود و شرکت Swarovski Optik را تاسیس کرده بود.
سواروفسکی همکاری خود را با کریستین دیور آغاز کرد و مسیر تازهای برای این شرکت شکل گرفت. در سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، سواروفسکی به تولید نمونههای دیگری از محصولات پرداخت. یک موش شیشهای نخستین محصول از این نوع بود که البته بعدا محصولات بسیار زیباتر و حرفهایتری تولید و عرضه شد.
امروزه سواروفسکی دیگر برندی ارزانقیمت برای کسانی که توانایی خرید الماس ندارند نیست. محصولات آن بسیار گرانقیمت و ارزشمند شدهاند. مرسدس بنز با غرور اعلام میکند که در مدل S کوپه ۲۰۱۵ خود، در چراغهای جلو از کریستالهای سواروفسکی استفاده میکند.
شرکت حدود ۲۵ هزار نفر کارمند دارد. زیرمجموعههای زیادی پیدا کرده و یک کسبوکار چهارمیلیارد دلاری است. همچنان خصوصی است و تمایلی به عرضه سهام و عمومی شدن ندارد.
سواروفسکی عملا با وجودی که ظاهرا در مسیری یکنواخت حرکت کرده و توسعه یافته است، به تدریج صنعت خود را سه بار تغییر داده است. در ابتدا صنعتی، فرآیندمحور بوده که ویژگی آن، استفاده از ابزارهای خاص در برش کریستال بوده است. این صنعت با این نوع فرآیند در آن زمان فقط «یک شرکت فعال!» داشته است و چنین بود که بسیار سریع توانست
رشد کند.
در سالهای بعد، سواروفسکی به شرکتی محصولمحور تبدیل میشود و محصولات کریستالی آن، بهعنوان بدلیجات زیبا، در کنار سایر محصولات بدلی، عرضه و فروخته میشوند.
طی سالهای اخیر، زمانی که تکنولوژی توسعه مییابد و چین و سایر کشورها، میتوانند محصولاتی مشابه - اما با کیفیتی پایینتر - تولید کنند، سواروفسکی به سمت برندسازی بسیار جدی میرود و نوع محصولات، کیفیت آنها، همکاری با برندهای بزرگ، استفاده از طراحان گرانقیمت، سواروفسکی را به نوعی از جواهر تبدیل میکند نه یک جواهر بدلی. امروز، سواروفسکی صنعت خود را براساس «ارضای نیاز مشتری» تعریف میکند. کسی که سواروفسکی میخرد، به دنبال محصول لوکس است. او در بین انواع جواهرات، سواروفسکی را هم بررسی میکند. سواروفسکی امروز حتی با فروشندگان محصولات طلا و جواهر، در یک بخش صنعت، طبقهبندی
و تحلیل میشود.
منبع: www.motamem.org
ارسال نظر