اشتباه کنید و اجازه دهید دیگران هم اشتباه کنند!
برای اینکه تصمیمگیرنده خوبی شوید باید تصمیمهای اشتباه بسیاری بگیرید. شاید این اصل در نگاه اول زیاد منطقی به نظر نرسد، چون بیشتر ما فکر میکنیم یک تصمیمگیر حرفهای کسی است که سابقهای طولانی از تصمیمگیریهای درست با خود به همراه دارد، اما چنین نیست. در سال ۱۹۵۳، آینده شغلی جیمز برک در شرکت جانسون اند جانسون تقریبا قبل از آنکه شروع شود، داشت به پایان میرسید! مدت کوتاهی پس از ورود به شرکت، پست مدیریت محصول را برای چند مورد از داروهای کودکان که در همان زمان در بازار موجود بودند، به عهده گرفت.
برای اینکه تصمیمگیرنده خوبی شوید باید تصمیمهای اشتباه بسیاری بگیرید. شاید این اصل در نگاه اول زیاد منطقی به نظر نرسد، چون بیشتر ما فکر میکنیم یک تصمیمگیر حرفهای کسی است که سابقهای طولانی از تصمیمگیریهای درست با خود به همراه دارد، اما چنین نیست. در سال ۱۹۵۳، آینده شغلی جیمز برک در شرکت جانسون اند جانسون تقریبا قبل از آنکه شروع شود، داشت به پایان میرسید! مدت کوتاهی پس از ورود به شرکت، پست مدیریت محصول را برای چند مورد از داروهای کودکان که در همان زمان در بازار موجود بودند، به عهده گرفت. پروژه فروش همه آن داروها، به شکستهای بزرگ تجاری منجر شد. شکستهای تجاری بزرگی که ارزش هر یک از آنها به چند میلیون دلار بالغ میشد. مدیریت ارشد او را خواست. همه انتظار داشتند که برک اخراج شود. اما به جای این کار، مدیر ارشد شرکت به او گفت که «عصاره کسبوکار، تصمیمگیری است و تصمیمگیری درست، جز با اشتباه کردن امکانپذیر نمیشود. فقط دقت کنید که یک اشتباه را دوبار انجام ندهید.» علاوه بر این، واقعیت این بود که شرکت میلیونها دلار صرف آموزش برک کرده بود، چرا که هر کدام از آن تصمیمات اشتباه برک درس بزرگی برای او محسوب میشد. آنها نمیخواستند بگذارند با رفتن او این هزینه از بین برود.
به گذشته شغلی خود فکر کنید. چه زمانهایی بیشترین یادگیری را داشتهاید؟ احتمالا زمانهایی که اشتباه کردهاید. یک اشتباه خوب، میتواند بهتر از دهها تصمیمدرست چیز به آدم بیاموزد. مشکل اینجا است که ما بهتدریج با افزایش سن و تجربهمان، با افتخار میگوییم مرتکب اشتباهات کمی شدهایم. بحثی در این نیست که همه انسانها بهتدریج در کاری که انجام میدهند پختهتر میشوند، اما باید به یاد داشته باشیم که در دنیای کسب و کار هم درست مثل کودکی که در دنیای واقعی بارها زمین میخورد و میایستد، باید اشتباه کنیم و بیاموزیم تا سرانجام شیوه راه رفتن در این دنیا را یاد بگیریم. انسانها با دیدن زمین خوردن و برخاستن کودکان، لبخند میزنند و میدانند که این جزو ضروریات یادگیری است، اما با افزایش سن، همین زمین خوردن، همین حفظ نکردن تعادل به طنز و لطیفه تبدیل میشود. حتی انسانهای بزرگ هم موضوع چنین طنزها و تمسخرهایی قرار گرفتهاند. ممکن است اشتباهات به ما آسیب بزنند، اما مشکل اینجا است که هر چه کمتر اشتباه کنیم کمتر یاد میگیریم.
اگر مدیر شرکت جانسون اند جانسون، به اندازه کافی مجرب و نابغه نبود، احتمالا برک را فورا اخراج میکرد. اما با فراهم کردن فرصتی برای اشتباه کردن و آموختن، برک به یکی از بهترین مدیران شرکت جانسون اند جانسون تبدیل شد و براساس گزارش فورچون، یکی از ده مدیر اجرایی برتر تاریخ، نام گرفت. مدیر شرکت جانسون اند جانسون، کمک کرد تا فرهنگ جدیدی شکل بگیرد. فرهنگی که در آن اشتباه کردن مجاز شمرده میشد. این درسی بود که برک، هیچگاه فراموش نکرد. در سال ۱۹۸۲، زمانی که وی با بحران مرگ هفت نفر در شیکاگو در اثر استفاده از داروی تایلنول مواجه شد (این دارو با سیانور آغشته شده بود)، همه فکر میکردند این بحران باعث مرگ همیشگی بهترین داروی مسکن موجود در آمریکا خواهد شد. حتی خیلیها این بحران را پایان عمر شرکت جانسون اند جانسون تفسیر کردند. برک ریسک بزرگی کرد. او تایلنولهای موجود در تمام کشور را جمعآوری کرد. در آن زمان، این کار تصمیم بزرگی بود. این تصمیم به این معنی بودکه در آن شرکت، اخلاق بالاتر از منافع تجاری قرار میگیرد. هزینههای بسیار زیاد جمعآوری دارو، بسیار آنی و قطعی بود؛ اما منافع حاصل از این تصمیم، مبهم و بلندمدت بود. برک در تمام مدت اشتغال خود، با اشتیاق و انگیزه تمام، تصمیمهای مهمی گرفت و همیشه به اصول خود وفادار بود.
برای اینکه تصمیمگیریهای خوبی داشته باشید، باید مرتکب اشتباه شوید. اشتباه کنید و اجازه دهید دیگران هم اشتباه کنند؛ البته بکوشید این اشتباهات در حوزههایی رخ دهد که اثرات منفی، عوارض و ریسک آنها کمتر است. مراقب باشید که همه شغل خود یا همه سرنوشت سازمان خود را (جز در شرایط اضطرار) در معرض ریسک قرار ندهید. اما اشتباه کنید و به کسانی که به دلایلی منطقی اشتباه کردهاند یا مفروضاتی را به چالش کشیدهاند که عمیقا مورد اعتماد همه بود - حتی اگر مشخص شود که فرضشان اشتباه بوده است - در حضور دیگران پاداش دهید. از خودتان بپرسید که چطور میتوانم اشتباههای جدید بکنم؟ شرایطی را بهوجود بیاورید که بتوانید صحت مفروضات خود را بیازمایید (مفروضاتی که فکر میکنید صحیح هستند.) سعی کنید برخی گامهای عملی غیرمنتظره بردارید. حتی اگر به موفقیت قطعی آنها اطمینان ندارید. شما با نتیجههای بزرگ و موفقیتهای ارزشمند که از این رفتار خود به دست میآورید، تعجبزده خواهید شد.
این تجربهها،روش تصمیمگیری شما را در آینده تحتتاثیر قرار خواهند داد.
منبع: کتاب ۵۳ اصل تصمیمگیری
مترجم: محمدرضا شعبانعلی
انتشارات نص
ارسال نظر