پیشبینی امواج شوک سرمایهگذاری
لرزه نوآوریهای تکنولوژیک بر بازار
مترجم: مریم رضایی منبع: Kellogg Insight پیشرفتهای تکنولوژیک مهم این قدرت را دارند که فضای بازار را به لرزه درآورند. وقتی شوکی در سرمایهگذاری ایجاد میشود، اثر نوآوریهای تکنولوژیک بر همه شرکتها یکسان نیست. برخی شرکتها از این نوآوریها نفع میبرند، درحالیکه برخی دیگر سهم بازار خود را از دست میدهند. دیمیتریس پاپانیکولائو، استادیار سرمایهگذاری و امور مالی در مدرسه مدیریت Kellogg، بر اساس تحقیقی که در این زمینه انجام داده میگوید، با وجود این ریسکها، سرمایهگذاران برای سرمایهگذاری در شرکتهایی که ظاهرا نمیتوانند خود را با تکنولوژیهای جدید تطبیق دهند، خواهان صرف ریسک (یا همان بازده اضافی) میشوند.
مترجم: مریم رضایی منبع: Kellogg Insight پیشرفتهای تکنولوژیک مهم این قدرت را دارند که فضای بازار را به لرزه درآورند. وقتی شوکی در سرمایهگذاری ایجاد میشود، اثر نوآوریهای تکنولوژیک بر همه شرکتها یکسان نیست. برخی شرکتها از این نوآوریها نفع میبرند، درحالیکه برخی دیگر سهم بازار خود را از دست میدهند. دیمیتریس پاپانیکولائو، استادیار سرمایهگذاری و امور مالی در مدرسه مدیریت Kellogg، بر اساس تحقیقی که در این زمینه انجام داده میگوید، با وجود این ریسکها، سرمایهگذاران برای سرمایهگذاری در شرکتهایی که ظاهرا نمیتوانند خود را با تکنولوژیهای جدید تطبیق دهند، خواهان صرف ریسک (یا همان بازده اضافی) میشوند. پاپانیکولائو به ظهور اینترنت به عنوان نمونهای از نوآوری اشاره میکند که برندگان و بازندگان زیادی را در فضای بازار ایجاد کرد. شرکتهایی که توانستند شوکهای سرمایهگذاری را کنترل کرده و خود را با محیط وب - مثلا آمازون - وفق دهند، ساختار جدیدی یافتند و توانستند از این نوآوری بزرگ بهره ببرند.
دیگر شرکتها نتوانستند خود را وفق دهند و برخی از آنها مانند شرکت «بوردرز» (Borders) حتی نتوانستند، ادامه فعالیت بدهند. به گفته پاپانیکولائو «افراد سهام شرکتی را میخرند و سپس تکنولوژی بعدی ظهور میکند و آنها نمیدانند، این شرکت چگونه میخواهد از این محیط جدید عبور کند.»
توانایی متفاوت شرکتها برای بهرهگیری از پیشرفتهای جدید، برای سرمایهگذاران هم تفاوت ایجاد میکند. به عنوان مثال، سرمایهگذارانی که سهام یک کتابفروشی را در دهه ۹۰ خریداری کردند، دریافتند که استراتژی سرمایهگذاری آنها بهدلیل عدم کنار آمدن این فروشگاه با پدیده اینترنت، به نتیجهای نرسید و این امر فرصتی را برای آمازون ایجاد کرد تا سهم قابلتوجهی در بازار به دست آورد. پاپانیکولائو میگوید: «سرمایهگذاران در چنین موسساتی این هراس را دارند که ارزش سهام آنها کاهش یابد و بنابراین خواهان صرف ریسک بالاتری میشوند.» او اضافه میکند که ایده شوکهای سرمایهگذاری به دانشمندان کمک کرده رشد بلندمدت را شناسایی کنند و این مفهوم با بسیاری از مدلهایی که نوسان قیمت سهام را پیشبینی میکنند، درآمیخته است. مدل خود او نوعی «مدل چرخه کسبوکار واقعی» است که در آن نوسانات بازار توسط شوکهایی که به محیط کسبوکار وارد میشود، توضیح داده میشود. به گفته پاپانیکولائو، مشکلی که برخی از این مدلها دارند، این است که تلاش میکنند با استفاده از «شوکهای تجزیهشده» مسوولیت اثر نوآوری تکنولوژیک را بپذیرند. به عبارت دیگر، این مدلها تصور میکنند توانایی بهکارگیری یا بهرهگیری از نوآوری، اتوماتیک و در همه شرکتها یکسان است. البته در دنیای واقعی، این موضوع مصداق ندارد و یک شرکت برای بهرهبردن از نوآوری باید ابزارهای لازم برای بهکارگیری یا اجرای آن را داشته باشد.
بهعنوان مثال، مساله ارتقای کامپیوترها را در نظر بگیرید. افرادی که از مدلهایی با شوکهای تجزیه شده استفاده میکنند، این تصور را دارند که مزایای ابزارآلات جدید برای همه شرکتها یکسان است. اما همانطور که پاپانیکولائو توضیح میدهد «لپتاپ قدیمی من هنوز خیلی کند است و از این سریعتر کار نمیکند، چون شرکت اینتل پردازشگر جدیدی عرضه کرده است. برای بهره بردن از این نوآوری، من باید برای خرید کامپیوتر جدیدتری که این پردازشگر را داشته باشد، اقدام کنم، چون این محصول جدید به شکل جادویی روی میز من ظاهر نمیشود.» به همین دلیل است که مدل پاپانیکولائو این حقیقت را نشان میدهد که شرکتها پیشرفتهای تکنولوژیک را به شکل متفاوتی اجرا میکنند و این فاکتوری مهم در دانستن نحوه مدیریت آنها هنگام رویارویی با شوک سرمایهگذاری است.
ارزش در مقابل رشد
فاکتور مهم دیگر در مدل پاپانیکولائو تفاوت بین شرکتهای ارزشی (شرکتی که ارزش بازار آنها کمتر از ارزش داراییهای آن است) و شرکتهای متکی به رشد است. پاپانیکولائو براساس نتایج به دست آمده از این مدل میگوید: شوکهای سرمایهگذاری به «تولیدکنندگان کالاهای سرمایهای متناسب با تولیدکنندگان کالاهای مصرفی سود میرسانند و در هر بخشی شرکتهایی را که فرصت سرمایهگذاری دارند متناسب با شرکتهایی که فرصتهای رشد ندارند، منتفع میکنند.» این امر به صرف ریسک کمتری برای شرکتهای رشد محور در مقایسه با شرکتهای ارزشی منجر میشود، چون بهعنوان موانعی برای شوکهای فرصتهای سرمایهگذاری واقعی عمل میکنند.
او توضیح میدهد وقتی یک شرکت ارزشی داراییهای فیزیکی مهمی دارد، ریسکها به قدری افزایش مییابند که آن شرکت نمیتواند خود را با تحول مهم بعدی بهطور کارآمدی وفق دهد. بهعنوان مثال، اگرچه شرکت بلاکباستر فروشگاههای زیادی برای کرایه نوارهای ویدئویی داشت، اما ارزش بازار آن نسبتا کم بود، چون بازار تصور میکرد این شرکت در وفق دادن خود با پدیده اینترنت، با مشکل مواجه خواهد شد. پاپانیکولائو اشاره میکند که این نگرانی بجا بوده و شرکت نتفلیکس از راه رسید و سهم بازار را از بلاکباستر گرفت و این شرکت دیگر نتوانست به موقعیت گذشته خود بازگردد. وقتی سرمایهگذاران سهام شرکتی مانند بلاکباستر را خریداری میکنند، این ریسک را پیش رو دارند که شرکتی مانند نتفلیکس از راه برسد و سهم بازار آن را ببرد. بنابراین، سرمایهگذاران نیازمند نرخ بازگشت سرمایه بیشتری هستند تا سهام شرکتهایی مانند بلاکباستر را خریداری کنند. نکته دیگری که پاپانیکولائو بر اساس مدل خود عنوان میکند این است که وقتی نوآوریهای جدید ظهور میکنند، اقتصاد منابع را به سوی سرمایهگذاری جدید معطوف و از مصرف رایج دور میکند. این اتفاق رخ میدهد چون در کوتاهمدت، همه ما باید هزینهای بپردازیم تا از نوآوری بهره ببریم. پاپانیکولائو میگوید: «در نتیجه، اگر من در شرکتی ارزشی مانند بلاکباستر که ارزش آن با کاهش مصرف من کاهش مییابد، سرمایهگذاری کنم، رضایت نخواهم داشت. در مقابل، من به شرکتهای رشدمحور مانند نتفلیکس علاقه دارم، چون وقتی بخواهیم منابع معرفی را کم میکنیم به دلیل ارزش بازاری که دارند، آنها عملکرد خوبی خواهند داشت.» پاپانیکولائو معتقد است شناخت اینکه چه چیزی تحرکات بازار سهام را ایجاد میکند، بسیار مهم است. از نظر او، چالش کلی این است که به جای اینکه بازار سهام را چیزی بدانیم که بهطور تصادفی در نوسان است، قیمتهای بازار سهام را با وضعیت اقتصادی ارتباط دهیم. یافتههای مدل او، قطعهای از این پازل است.
ارسال نظر