اهمیت پیاده‌سازی استراتژی

سازمان‌ها در معنای وسیع کلمه از شالوده‌های اجتماعی کنونی‌اند و مدیریت، مهم‌ترین عامل در حیات، رشد و بالندگی یا مرگ سازمان‌ها است. مدیر، روند حرکت از وضع موجود به سوی وضعیت مطلوب راهدایت می‌کند و در هرلحظه، برای ایجاد آینده‌ای بهتر در تکاپو است.

دفتر پژوهش‌های فرهنگی به لحاظ اهمیت موضوع مدیریت در عرصه‌های مختلف، به این مقوله مهم پرداخته و دیری است که شاخه دیگری از پژوهش‌ها و انتشارات خود را به‌عنوان فرهنگ و مدیریت به جویندگان علم، کارآفرینان و سایر علاقه‌مندان تقدیم کرده است.

کتاب پیاده‌سازی استراتژی نوشته «اندرو مک لنان» با ترجمه دکتر سیدمحمد اعرابی، دکتر سیدعلیرضا هاشمی و دکتر محمود قادری به تازگی از این انتشارات به چاپ رسیده است.

در ادامه با سر فصل‌های این کتاب آشنا می‌شویم:

براساس نگرش برنامه‌ریزی عقلایی (منطقی)، استراتژی‌ها بر مبنای فرآیندهای رسمی و تصمیم‌گیری عقلایی تدوین می‌شوند یا دست کم باید این گونه تدوین شوند.

در این نگرش، بین استراتژی‌های سطح سازمان و استراتژی‌های سطوح پایین‌تر، یک رابطه یک طرفه و از بالا به پایین وجود دارد و استراتژی سطوح پایین‌تر بر اساس استراتژی سطح سازمان (اگرچه نه به‌صورت کامل) قرار دارد به این معنی که هدف‌ها، استراتژی‌ها و سیاست‌های سطوح پایین‌تر در جهت سازگاری با هدف‌های سازمان تدوین می‌شوند.

استراتژی که از این دیدگاه مورد توجه قرار می‌گیرد، آبشاری است که از بالا فرو می‌ریزد و در فرآیند تدوین استراتژی در سطح سازمان به نیازهای سازمان توجه دارد و آنها را معرفی می‌کند. مزیت الگوهای عقلایی در سرعت بالای آن برای رسیدن به هماهنگی و ساده بودن آن است.

با طراحی واحد‌های سازمانی و تعیین اداره‌ها و بخش‌های داخلی، کارهای سازمان میان واحد‌های اصلی تقسیم می‌شود و امکان استاندارد کردن کارها و تخصصی کردن فعالیت کارکنان فراهم می‌شود؛ ولی موفقیت سازمان در تحقق اهدافش، مستلزم هماهنگ ساختن فعالیت‌های مذکور با اهداف استراتژیک سازمان است.

در واقع بدون هماهنگی، احتمال بروز تاخیر و اتلاف وقت در انجام فعالیت‌ها، پروژه‌ها و طرح‌ها افزایش می‌یابد و ممکن است سازمان با ناتوانی و ناکامی مواجه شود.

بنابراین اگرچه تدوین استراتژی برای پیشبرد اهداف یک سازمان ضروری است، اما آنچه مهم‌تر به نظر می‌رسد وجود هماهنگی بین عناصر سازمان و نیز استراتژی‌های مختلف آن است. هماهنگی فرآیندی است که طی آن همه بخش‌های تشکیل‌دهنده یک کل برای دستیابی به هدف مشترک ترکیب می‌شوند. برای رسیدن به هماهنگی استراتژیک از الگوهای متفاوتی پیروی می‌شود.

در این کتاب برای رسیدن به هماهنگی از الگوهای علّی استفاده شده است. به این معنی که بعد از تدوین ماموریت، چشم‌انداز، ارزش ها، اهداف استراتژیک و استراتژی‌ها تحت عنوان برنامه‌ریزی استراتژیک، فعالیت‌های حیاتی یا وظیفه‌ای استخراج شده و در ادامه بر این مبنا، پروژه‌ها و طرح‌های سازمانی مرتبط استخراج می‌شوند.

مک لنان برای پیاده‌سازی استراتژی از اصول پنج‌گانه‌ای تحت عناوین علیت، اهمیت، سازگاری، پیوستگی و شفافیت بهره می‌گیرد و آنها را در چارچوبی با عنوان چارچوب هرم وارونه به‌کار می‌گیرد.چارچوب هرم وارونه دو مرحله دارد:

• مرحله اول به تبدیل اهداف استراتژیک به فعالیت‌های حیاتی (وظیفه ای) مربوط است. به عبارت دیگر انتقال از یک هدف استراتژیک به شناسایی فعالیت‌های ضروری که به تحقق اهداف کمک خواهند کرد.

این بخش از چارچوب به مدیران کمک می‌کند تا آنچه را که برای پیاده سازی موفق استراتژی در بافت خاص آنها مهم است، شناسایی و هماهنگ کنند.

• مرحله دوم به هم سویی طرح‌ها (پروژه ها) و سیستم‌هایی (فرآیند ها) مربوط می‌شود که عموما برای پیاده‌سازی موفق استراتژی مهم هستند.

اگرچه هر موقعیتی منحصربه‌فرد و خاص شرایط خود است، این عناصر سازمانی باید با فعالیت‌های حیاتی شناسایی شده هماهنگ شوند و در یک ترتیب منطقی برای تصمیم‌گیری ارائه شوند.

فصل‌های این کتاب بر مبنای همین الگو هستند. فصل‌های اول و دوم ضمن بیان اهمیت پیاده‌سازی استراتژی یعنی تبدیل استراتژی‌ها به فعالیت‌های حیاتی به تعریف و مفهوم آن می‌پردازند.

در فصل‌های سوم و چهارم به چالش‌ها و مشکلات پیاده‌سازی استراتژی پرداخته می‌شود. در فصل‌های پنجم و ششم چارچوب پیاده سازی استراتژی بیان و ضمن آن استراتژی به فعالیت‌های حیاتی (وظیفه ای) تبدیل می‌شود و در فصل‌های هفتم و هشتم نیز هم سویی فعالیت‌های حیاتی (وظیفه ای) با استراتژی با استفاده از حلقه‌های علّی مجددا چک می‌شود و طرح‌ها (پروژه‌ها) و سیستم‌های سازمانی (فرآیندها) نیز با استراتژی هم‌سازی می‌شوند.

در نهایت این کتاب برای کمک به مدیران دست‌اندرکار نگاشته شده تا از عهده چالش پیاده سازی استراتژی برآیند. از این رو این کتاب، برخی مسائل مفهومی را روشن و چارچوب سازمان یافته‌ای را برای پیاده سازی استراتژی فراهم می‌کند که به تصمیم‌ها و اقدامات کمک می‌کند.

اما همان‌طور که اشاره شد، پیاده سازی استراتژی حوزه‌ای بسیار دشوار است. تحقیقات نشان می‌دهند که حدود نیمی از تصمیم‌های استراتژیک به هیچ وجه اجرا نمی‌شوند و در صورت اجرا نیز به اهداف خود دست پیدا نمی‌کنند. به نظر می‌رسد مدیران عامل این موضوع را می‌دانند، اغلب انها سازمان‌های خود را در پیاده‌سازی استراتژی موفق

نمی‌دانند.

هدف این کتاب راهنمایی عملی و دقیقی است که منتج به تفکری نظام‌مند درباره این موضوع پیچیده می‌شود. این کتاب ایده‌های موجود را با بینش‌های جدیدی از تحقیقات تجربی پیشین ادغام می‌کند.