دام هزینه از دست رفته
نویسنده: صونا ولیپور هزینه از دست رفته، هزینه ناشی از تعهدی در گذشته است و نمیتوان آن را بازیابی کرد. برای مثال، هزینه استهلاک یک ساختمان در هر دوره مالی، بخشی از بهایتمامشده تاریخی ساختمان است که در مقطع خرید، در گذشته، متحمل شدهایم و هزینهای از دست رفته است و در تصمیمگیریهای ما نباید نقشی ایفا کند. مثال دیگر، اجارهبهایی است که به موجب یک قرارداد بلندمدت اجاره، ناگزیر از پرداخت آن هستیم. برای مثال در صنعت دارو هزینه قابلِ توجه که برای تولید اولین قرص یک دارو صرف میشود، بسیار بزرگ است و پس از آغاز فرآیند تولید، هزینه تفاضلی تولید هر عدد قرص، در مقایسه، بسیار ناچیز خواهد بود.
نویسنده: صونا ولیپور هزینه از دست رفته، هزینه ناشی از تعهدی در گذشته است و نمیتوان آن را بازیابی کرد. برای مثال، هزینه استهلاک یک ساختمان در هر دوره مالی، بخشی از بهایتمامشده تاریخی ساختمان است که در مقطع خرید، در گذشته، متحمل شدهایم و هزینهای از دست رفته است و در تصمیمگیریهای ما نباید نقشی ایفا کند. مثال دیگر، اجارهبهایی است که به موجب یک قرارداد بلندمدت اجاره، ناگزیر از پرداخت آن هستیم. برای مثال در صنعت دارو هزینه قابلِ توجه که برای تولید اولین قرص یک دارو صرف میشود، بسیار بزرگ است و پس از آغاز فرآیند تولید، هزینه تفاضلی تولید هر عدد قرص، در مقایسه، بسیار ناچیز خواهد بود.
حالا اگر بخواهیم این هزینه هنگفت را در قیمتگذاری لحاظ کنیم تا شاید آن را بهینه کرده باشیم، چه کار باید بکنیم؟ روشن است که چنین تصمیمی را خیلی زودتر باید گرفت؛ یعنی پیش از آنکه متعهد به تحمل هزینهای شویم؛ نه زمانی که تصمیم گرفته شده، هزینه متحمل شده و اکنون، از دست رفته است. یعنی پیش از آغاز زنجیره ارزش اولین قرص.
نکته اینجا است که هزینههای از دست رفته را نباید در تصمیمات متعاقب تحمل چنین هزینههایی وارد کرد؛ چراکه آنها به گذشته تعلق دارند، تعهدشده هستند و از دست و اختیار ما رفتهاند. هزینههای از دست رفته، مستقل از رویدادهایی هستند که بنگاه اقتصادی در آینده با آنها مواجه خواهد شد و از این منظر، به کلی «نامربوط» تلقی میشوند و نباید تصمیم مدیران را متاثر کنند. هزینه مربوط، هزینهای مربوط به آینده است و میان گزینههای مختلف تصمیم، متفاوت است. به دیگر سخن، هنوز تعهد نشده و در آینده، بسته به اینکه کدام گزینه ممکن را در فرآیند تصمیمگیری انتخاب کنیم، تحمل خواهد شد. یک قلم بهای تمامشده، برای اینکه در تصمیمگیری مربوط باشد، باید هر دوی این شرایط را داشته باشد. با این تفسیر، هزینههای از دست رفته، هزینههایی نامربوط هستند که نباید در تصمیمگیری دخالتشان داد. با این حال، از آنجا که این نوع هزینهها اغلب تصمیمهای مدیران را تحتتاثیر قرار میدهند، در ادبیات مدیریت بهایتمامشده، آنها را «عارضه» هزینه از دست رفته مینامیم. در برخی متون، از آنها با عنوان «اثر کنکورد» یا «مغلطه کنکورد» هم یاد میشود. دلیل این
نامگذاری آن است که با وجود اینکه همه میدانستند تولید کنکورد، هواپیمای مسافربری با سرعت مافوقِ صوت که پروژه مشترک انگلستان و فرانسه بود، پروژهای زیانده است و مقرونبهصرفه نیست، این دو کشور همچنان بر سرمایهگذاری در تولید آن پافشاری میکردند؛ چراکه تا آن مقطع، مبالغ قابل توجه در تولید آن سرمایهگذاری کرده بودند و این یعنی از دست دادن بیشتر و بیشتر منابع به بهانه منابعی از دست رفته! به زبان ساده، سوختن و ساختن با مصیبت، به این دلیل که مثلا تا اینجای راه را آمدهایم و تاوان بسیار دادهایم!
روانشناسان ریشه چنین خطایی را در میل افراد به گریز از تلف کردن پول میدانند.
گرفتار دام هزینههای از دست رفته شدن گاه به این دلیل است که مدیران بنگاه اقتصادی به امید موفقیتی محتمل، بهرغم شواهد قوی موجود علیه آن، دل خوش میکنند و همچنان، منابع بنگاه اقتصادی را در مسیری با ناکامی محتوم میبازند.
عارضه هزینه از دست رفته، یک رفتار اقتصادی ناهنجار است که فرد گرفتار آن، پس از سرمایهگذاری پول، کار یا زمان، گرایش شدید به ادامه مسیری نافرجام دارد و بر آن اصرار میورزد و این اصرار، به بهای از دست رفتن بیشتر منابع، بنگاه اقتصادی را نیز بیشتر متضرر میکند.
نکته جالب، طبق مطالعهای که حدود بیست سال قبل در یک نشریه روانشناسی در ایالاتمتحده آمریکا به چاپ رسیده، این است که جوانترها کمتر از افراد مسن در این دام میافتند و رفتار عقلاییتری در تصمیمگیری درباره هزینههای از دست رفته از خود نشان میدهند.
موضوع هزینههای از دست رفته، از موضوعات مورد علاقه اقتصاددانان و روانشناسان بسیاری بوده است. عارضه هزینه از دست رفته ما را از تصمیمگیری عقلایی بازمیدارد. مدیران برخی از بنگاههای اقتصادی بزرگ جهان، همچون شرکت خدمات مالی گلدمن ساکس، برای جلوگیری از گرفتاری در عارضه هزینه از دست رفته، برای تصمیمگیری در مورد داراییهای خود، به طور مرتب به ارزش جاری تمامی داراییهای خود مراجعه میکنند و روزانه به بررسی سود و زیان حاصل از نگهداری آنها پرداخته، در صورت وقوع زیان، بلافاصله آنها را وارد فرآیند تصمیمگیری (درباره نگهداری یا فروش) میکنند، تا مبادا به بهانه هزینهای که در گذشته برای به دست آوردن آنها تحمل شده، متحمل زیان اضافی شوند. در مقالهای درباره همین موضوع که در نشریه دانشکده کسبوکار هاروارد به چاپ رسیده، خواندم که مدیران موفق حتی، در تصمیمگیریهای روزمرهشان هم گرفتار رفتاری توهمآمیز هستند؛ توهم توانایی بسیارشان در دیدن تمامی جوانب پروژه؛ پروژههایی که گاه تمامی شواهد علیه سودآوری آنها است، اما این مدیران بر ادامه کار اصرار میورزند و منابع بنگاه را تباه همین توهم میکنند.
این رفتار هم ناشی از عدمتوجه به هزینههای از دست رفته است. هزینههای از دست رفته و نقش آنها در قیمتگذاری که فصل مشترک مدیریت استراتژیک بهایتمامشده و مدیریت استراتژیک بازاریابی بنگاههای اقتصادی است، موضوعی بسیار مهم است که طرح آن در این یادداشت نمیگنجد و در اینجا قصد دارم توجه شما را به رویکردهای مبتنیبر حسابداری مالی در قیمتگذاری محصولات جلب کنم که میتوانند به کلی گمراهکننده باشند. بهایابی کامل محصولات و خدمات و قیمتگذاری مبتنیبر بهایتمامشده کامل، هزینههای ثابت، متغیر و هزینههای از دست رفته را در بر میگیرد. هزینههای از دست رفته، گرچه طبق استانداردهای حسابداری (حسابداری مالی)، در حسابها لحاظ شده و در گزارشهای برون سازمانی ارائه میشوند؛ ولی در گزارشهای درونسازمانی و اطلاعاتی که برای تصمیمگیری به مدیران ارائه میشوند، باید به عنوان هزینههایی نامربوط گزارش شده، از اطلاعات فرآیند تصمیمگیری خارج شوند. کامیابی بنگاه اقتصادی شما، در گروی دریافت گزارشهایی موجد ارزش اطلاعاتی برای تصمیمگیری، از دایره حسابداری مدیریت است. تردید نکنید! اولین درس مدیریت بهایتمامشده این است که
برای مقاصد مختلف، باید مبالغ مختلفی برای بهایتمامشده محاسبه کرد. بهایتمامشده محاسبهشده برای مقاصد گزارشگری برونسازمانی، به هیچ وجه نمیتواند برای تصمیمگیری مدیران (به عنوان استفادهکنندگان برونسازمانی) مناسب باشد و در گزارشهای درونسازمانی نیز، برای مثال، بهایتمامشده محاسبهشده برای مقاصد قیمتگذاری با بهایتمامشده محاسبهشده برای پاسخگویی به یک سفارش خاص متفاوت است.
ارسال نظر