معرفی شرکتهای خدمات مدیریت مجتمعهای مسکونی
راهاندازی کسبوکارهایی متناسب با نیاز امروز
امیررضا پوررضایی زمانهایی هست که از کنار هم قرار دادن چند تجربه میتوان به یک نتیجه جدید رسید که به کار بردن آن میتواند چند پیامد سودمند داشته باشد. • تنها پاسخ به نیاز روزافزون مسکن در کلانشهرها، انبوهسازی و بلندمرتبهسازی است (تجربه اول). • در هر مجتمع که بیش از سه واحد داشته باشد لازم است تشکیلاتی از طرف مالکان ایجاد شود تا خدمات ارائه دهد (تجربه دوم). • هر تشکیلاتی با هدف ارائه خدمت یا تولید کالا، در قالب بخش خصوصی بهرهوری بالاتری دارد و کارآتر است (تجربه سوم). حاصل هم بینی چند تجربه بالا این است که مدیریت مجتمعهای مسکونی را نیز در بخش تصدیگری، لازم است به جای مالکان آنها، شرکتهایی بر عهده بگیرند که به همین منظور تاسیس شوند و به صورت تخصصی این امر را دنبال کنند.
امیررضا پوررضایی زمانهایی هست که از کنار هم قرار دادن چند تجربه میتوان به یک نتیجه جدید رسید که به کار بردن آن میتواند چند پیامد سودمند داشته باشد.
• تنها پاسخ به نیاز روزافزون مسکن در کلانشهرها، انبوهسازی و بلندمرتبهسازی است (تجربه اول).
• در هر مجتمع که بیش از سه واحد داشته باشد لازم است تشکیلاتی از طرف مالکان ایجاد شود تا خدمات ارائه دهد (تجربه دوم).
• هر تشکیلاتی با هدف ارائه خدمت یا تولید کالا، در قالب بخش خصوصی بهرهوری بالاتری دارد و کارآتر است (تجربه سوم).
حاصل هم بینی چند تجربه بالا این است که مدیریت مجتمعهای مسکونی را نیز در بخش تصدیگری، لازم است به جای مالکان آنها، شرکتهایی بر عهده بگیرند که به همین منظور تاسیس شوند و به صورت تخصصی این امر را دنبال کنند. اگر این اتفاق بیفتد چند سود دارد:
• ساکنان مجتمعهای مسکونی بزرگ، حتی چند صد واحدی، خدمات با کیفیت تری دریافت میکنند و از انواع نابسامانیها و تشنجها در امان هستند (سود اول).
• ساکنان مجتمعهای کوچک، حتی چند واحدی، خدماتی را میتوانند دریافت کنند که در شرایط دیگر ممکن نیست (سود دوم).
• برای عده ای به صورت تمام وقت ایجاد اشتغال میشود و تولید ناخالص داخلی افزایش مییابد (سود سوم).
• فرهنگ آپارتماننشینی ما در وضع مطلوبی نیست و این شرکتها میتوانند با فعالیت حرفهای تا حدی این خلأ را پر کنند (سود چهارم).
مجتمعهای مسکونی در حال حاضر به این ترتیب اداره میشوند که یک یا چند نفر از مالکان بدون دریافت دستمزد، اداره مجتمع را بر عهده میگیرند و در کنار دیگر کارهای خود به انجام میرسانند. این عده عمدتا به سبب خستگی یا دیدن بیمهری از سایرین و توقعاتی که بیجا به نظر میرسد، پس از طی دورهای کنار رفته و شخص یا گروه جدیدی داوطلب میشوند که اداره امور را بر عهده بگیرند. عده جدید، عمدتا نا آشنا با مسائل مجتمع و تا حدی آرمانگرا، به صحنه میآیند و اولین و مهمترین چالش پیش روی آنها حل مسائل داخل هیات مدیره و اختلافنظرها در فرآیند تصمیمسازی و تصمیمگیری است و در بسیاری موارد یکی از دو سیستم «انفعال- تشتت» و یا «دیکتاتوری یکی از اعضا» حاکم میشود.
اعضای هیاتهای مدیره مجتمعهای مسکونی افراد منفردی هستند که بالاترین رای را در مجمع عمومی کسب میکنند. بنابراین، در اکثر موارد سنخیتی بین آنها نیست (این یک مشکل). از طرف دیگر عدهای که بدون داشتن سود و حقالزحمه وارد چنین کارهایی میشوند حداقل توقع دارند که در این فضا حرف اول و آخر را بزنند و فصل الخطاب باشند که پس از ورود معلوم میشود دیگران هم تا حدی با همین ذهنیت وارد شدهاند و کسی نیامده که سرباز پا به رکاب دیگری باشد (مشکل دوم). ساکنانی هم که وارد تشکیلات اداره مجتمع نمیشوند و حتی سهم خود را از هزینههای مشترک نمیپردازند، نه تنها برای نظرات هیات مدیره منتخب احترام خاصی قائل نیستند، بلکه با تکیه بر راهبرد «بهترین دفاع، حمله است،» بسیار پرمدعا و معترض هستند.
در همین جا پیشنهادی را برای رفع دو مشکل بالا ارائه میکنیم و آن اینکه، قبل از برگزاری انتخابات در مجمع عمومی مجتمعهای مسکونی، گروههایی از افراد همفکر و هم سلیقه که بین خود تقسیم کار کرده باشند و یکدیگر را قبول داشته باشند به اتفاق، خود و برنامههایشان را معرفی کنند و گروه خود را در مجمع عمومی به رای بگذارند.
به عبارت دیگر، انتخابات در مجتمع را به سمت انتخاب یکجای هیاتمدیره ببرند و نه انتخاب اعضای هیات مدیره.
این مورد را به این دلیل در اینجا آوردم که حتی اگر براساس پیشنهاد مطرح شده در این مقاله، شرکتهای خدمات مدیریت مجتمعهای مسکونی راه بیفتد و اداره امور جاری مجتمعها به آنها سپرده شود، باز هم لازم است که مجتمعهای مسکونی هیات مدیرهای داشته باشند تا به نمایندگی از کل مجتمع با آ ن شرکتها قرارداد ببندد و بر کار این شرکتها نظارت عالیه داشته باشد. به سخن دیگر، همانگونه که در مورد دولتها گفته و تاکید میشود که تصدیگری را بر عهده بخش خصوصی متخصص بگذارند و خود وظایف حاکمیتی را انجام دهند، در مورد هیاتهای مدیره نیز به نظر میرسد که بهتر است چنین کنند. اما شاید مهمترین نکته این باشد که مثل بسیاری از موارد، با آن سرعتی که آپارتمان وارد جامعه ما شد، فرهنگ آپارتماننشینی نمیتوانست پا بگیرد و رشد کند. کما اینکه هنوز هم فرهنگ آپارتماننشینی در وضع مطلوبی نیست. به نظر میرسد مجموع این عوامل باعث شده که مدیریت مجتمعهای مسکونی در حالت فعلی قرار داشته باشد و به شدت کم رونق و بیانگیزه اداره شود و کسانی که بدون دستمزد چنین مسوولیتی را میپذیرند در معرض اتهام سوءاستفاده باشند. اینگونه مدیریت دلمرده، به تبع
خود شهر را دچار نوعی دلمردگی کرده است. امروز با اطمینان میتوان گفت که خیابانها و پارکهای شهر تهران از بسیاری مجتمعها سرسبزتر، تمیزتر، نورپردازی شدهتر و رنگ آمیزیشدهتر است و به مراتب بهتر نگهداری میشود. این به آن معنا نیست که مالکان و ساکنان این مجتمعها مشکلی از لحاظ تامین مالی این اقدامات دارند، بلکه به این دلیل است که کسی به این نکته توجه نمیکند که میتوان با خصوصیسازی کیفیت زندگی را در مجتمعها بالا برد.
حال این سوال به وجود میآید که بهره بردن از شرکتهای خصوصی برای مدیریت مجتمعها هزینهای اضافی برای ساکنان به دنبال خواهد داشت؟
میتوان گفت از آنجا که این شرکتهای پیشنهادی خواهند توانست با مدیریت همزمان چندین مجتمع، هزینههای خود را سرشکن کنند و از سوی دیگر با تکیه بر مهارت و تجربه خود از هزینههای موجود مجتمعها بکاهند، هزینهای هم در این خصوص به ساکنان تحمیل نخواهد شد. این شرکتهای پیشنهادی با ارائه خدمات فنی برای تاسیسات، خدمات نظافت باکیفیت، خدمات نگهداری و گسترش فضای سبز، زیباسازی ساختمان، خدمات حقوقی که ممکن است برای دریافت شارژ یا سایر تخلفات ساکنان لازم باشد، خدمات مالی و حسابداری و... خواهند توانست در بالا بردن کیفیت زندگی و بهرهبرداری بهتر از مجتمعهای مسکونی و حتی اداری، نقش جدی داشته باشند. این مقاله و پیشنهادم برای تاسیس اینگونه شرکتها را با مثال معروف کلاسهای اقتصاد تمام میکنم: «همه به شیر نیاز دارند، اما برای هیچکس مقرون به صرفه نیست که در خانهاش گاو نگهدارد.»
ارسال نظر