مدیریت بحران
چند نکته درباره مدیریت زلزله آذربایجان
زلزله تاسف بار استان آذربایجان شرقی که به کشته شدن تعدادی از هموطنانمان انجامید، از بعد مدیریت بحران نمونه جامع و کاملی است که میتواند برخی نقاط ضعف و قوت را در این حوزه نمایان سازد. حتی با کمی نگاه متفاوت میتوان ابعاد کارآفرینی پس از این واقعه شوم را نیز بررسی کرد.
جواد رنجبر*
زلزله تاسف بار استان آذربایجان شرقی که به کشته شدن تعدادی از هموطنانمان انجامید، از بعد مدیریت بحران نمونه جامع و کاملی است که میتواند برخی نقاط ضعف و قوت را در این حوزه نمایان سازد. حتی با کمی نگاه متفاوت میتوان ابعاد کارآفرینی پس از این واقعه شوم را نیز بررسی کرد. ۱- زلزله یک اتفاق طبیعی است و ما با پدیدهای غیرقابل مهار و غیرقابل پیشبینی روبهرو هستیم و تنها راه مقابله با این پدیده مقاوم سازی بناهاست. اگر سقفی بالای سر انسان ساخته میشود فرمان طبیعت این است که آن سقف محکم ساخته شود. در زلزله آذربایجان این فرض به راحتی قابل مشاهده است. گاه ده خانه سست در یک روستا و در یک محله ویران شده اما خانهای نسبتا مقاوم سرپا مانده است. کشته شدن چند صد هموطن یادآوری دوباره و اندوهناکی از ضرورت درست کار کردن، درست ساختن و توجه به استانداردها بود.
۲- یکی از ضعفهای جدی در مدیریت بحران، اطلاعرسانی پس از وقوع زلزله است. به نظر میرسد اطلاع رسانی مهم ترین بخش مدیریت بحران است که باید از جانب صدا و سیما، روزنامهها و اینترنت و چادرهای اطلاعات در سطح شهرها و مسیرهای بحران زده انجام شود. اطلاع رسانی تاثیر بسیاری در آرامش مردم، هدایت کمکها و کاستن از تلفات دارد. متاسفانه هنوز هم، بهرغم گذشت چند روز از حادثه، وقتی کسی از تهران یا هر جای دیگر برای کمک به مناظق زلزله زده میآید اطلاعاتی درباره جاهایی که به کمک نیاز دارد و نوع کمکهای لازم به او داده نمیشود. این ضعف بزرگ به شایعات بزرگی هم دامن میزند. چنان که آمار تلفات زلزله یک روز پس از آن تا دهها برابر نیز شایعه شد. یا در روز سوم و در پی پس لرزههای بی پایان، این شایعه در تبریز پیچید که این تکانهای خفیف مقدمه زلزله بزرگ تبریز است که شهر را با خاک یکسان خواهد کرد.
۳- کمکرسانی انفرادی از دیگر معضلاتی بود که در نوع مدیریت بحران کشور ما به خوبی نشان داده شد. اساسا کمکهای امدادی و سپس بازسازی مناطق بحران دیده زمانی مفید و دارای بیشترین تاثیر است که متمرکز و سیستماتیک باشد. تمرکز هر جا بد باشد در اینجا خوب است. روزهای اول حادثه، مسیر تبریز به ورزقان گاه کاملا قفل میشد و امکان تردد خودروهای امدادی و آمبولانسها به صفر میرسید. یعنی یک نقض غرض اتفاق میافتاد. کسانی که برای رساندن مواد غذایی به مردم زلزله زده آمده بودند، مانع از تردد خودروهای امدادی میشدند که میخواستند جان مردم را نجات دهند. از سوی دیگر کمکهای انفرادی در زلزله اخیر سبب ناهمگونی توزیع کمکها شد. برخی روستاها از همه کمکها بهره منده شدهاند و برخی کمترین کمک را دریافت کردهاند و افرادی کم رو و خجالتی، که در بین روستاییان کم نیستند، از کمترین کمکها برخوردار شدهاند. طبیعی است کسانی که برای اولین بار پا در جاده ورزقان یا اهر گذاشتهاند نمیدانند در مسیر چه روستاهایی وجود دارد. مدیریت متمرکز از فرمانداریها و بخشداریها میتواند با اتکای به آمارهای قبلی به توزیع کمکها، کمک شایانی نماید.
۴- کمکرسانی سیستماتیک تمام نیازهای طبیعی و انسانی بحران زدگان، در اینجا زلزله را به دقت پیش بینی مینماید. به طور طبیعی لیست اقداماتی که بعد از زلزله باید انجام داد چنین است: آوار برداری، رساندن مصدومان به مراکز درمانی، دفن فوت شدگان، برپایی چادرهای اسکان موقت و رساندن آب و غذا، فراهم کردن دستشویی و حمامهای موقت و تهیه مایحتاج اولیه مثل برخی ظروف و لباسها و در نهایت بازسازی
ویرانهها؛ همزمان با تمام این مراحل اطلاعرسانی دقیق و شفاف و مشاورههای روانی از ملزومات است. وقتی کمکها سیستماتیک و متمرکز نیست ممکن است زمانی که دستشویی و حمام برپا نشده است روان شناسان در صحنه حضور داشته باشند، یا چندین برابر مصرف روزانه آب ذخیره شده باشد اما از لباس خبری نباشد.
۵- متاسفانه مانع بزرگ کمک رسانی و اختلالهایی که در آن ایجاد میشود اعتماد کم برخی از هموطنان به توزیع کنندگان کمکها است. ظاهرا ما با یک معضل سیستمی روبهرو شدهایم. این مساله باعث میشود کمکهای شخصی و مستقیم افزایش پیدا کند. این نوع کمکها خود باعث برخی سوءاستفادهها میشود و به بیاعتمادی بیشتر دامن میزند. به نظر میرسد راهحل درازمدت این مشکل ارتقای سرمایه اجتماعی و راه حل کوتاه مدت آن اطلاع رسانی شفاف و حتی ساعت به ساعت درباره کمکها است تا از بار بیاعتمادی کاسته شود.
۶- زلزله فقط زلزله است. برخی تحلیلهای کوتاه فکرانه زلزله را با هزار مساله سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در هم میآمیزد.این امر نهایت بی انصافی است.
۷- در بحث کارآفرینی نیز دو نکته مهم قابل طرح است. گروههای غیر دولتی که برای کمک به زلزله زدگان شتافتهاند و گاه تبلیغات پررنگی از کارهایشان در اینترنت منتشر میکنند، آیا تاکنون حرکتی برای مقاوم سازی خانههای روستاییان کردهاند؟ یا پس از این میخواهند جنبشی برای مقاومسازی خانهها در روستاها و حاشیه شهرها راه بیندازند و مردم را به تخریب خانههای سست و ساختن خانههای مقاوم با کمک دستگاههای دولتی ترغیب کنند؟ طبیعی است کسانی که خود را در خدمت مردم میدانند باید دوراندیشتر از مردم مخدوم خود باشند و این وقایع را که کاملا قابل پیشبینی است در برنامههای اجتماعی خود بگنجانند.
بعد دیگر این دوراندیشی آموزشهای تیمی به افرادی است که علاقهمند حضور در این فعالیتها هستند. افراد آموزش دیده و چالاک و دقیق که قبلا بارها در مانورهای کمک به بحرانزدگان، (در اینجا زلزله زدگان)، حضور داشتهاند، میتوانند کمک حال مردم باشند. افراد آموزش ندیده که برای کنجکاوی یا هر نوع استفاده دیگری از این فاجعه در محل حضور مییابند نمیتوانند کمکی به مردم بکنند.
۸- نکته دوم این است که کمک به زلزلهزدگان نباید به کمکهای سنتی غنی به فقیر تبدیل شود. غیر از مصیبتدیدگان که عضو یا اعضایی از خانواده خود را از دست دادهاند بقیه زلزلهزدگان میتوانند در فرآیندهای کمک رسانی و بازسازی مشارکت نمایند. اقدام برخی گروهها در محروم کردن زلزلهزدگان از مشارکت، به انفعال و کندی روند عادی شدن زندگی آنها میانجامد. مثلا برخی گروههای امدادی اقدام به جمعآوری زبالههای اطراف چادرها هم میکنند. در حالی که این کار را میتوان به خود زلزلهزدگان سپرد. مشارکت دادن زلزلهزدگان در کمک رسانی، برخی آموزشها به آنان و ارتقای استانداردهای ساختوساز میتواند زلزله فاجعه بار را به فرصتی برای شکوفایی و توسعه مناطق زلزله زده تبدیل کند.
*Ranjbarmail۲@gmail.com
ارسال نظر