پاسخ مورد کاوی
انجام وظایف خانوادگی مهمتر است یا ترفیع رتبه؟ - ۱۸ خرداد ۸۹
سریما نازاریان
منبع: HBR
در موردکاوی هفته گذشته مشکلات پیشروی یک مدیر زن موفق به نام شریل برای ایجاد توازن میان کار و رسیدگی به فرزندش مطرح شد. در زیر نظر کارشناسان در این مورد را میخوانیم.
پاسخ کارشناسان به موردکاوی هفته گذشته
سریما نازاریان
منبع: HBR
در موردکاوی هفته گذشته مشکلات پیشروی یک مدیر زن موفق به نام شریل برای ایجاد توازن میان کار و رسیدگی به فرزندش مطرح شد. در زیر نظر کارشناسان در این مورد را میخوانیم. سوال: آیا شریل باید شغل خود را ترک کند؟
ناراحتی شریل از وضع موجود زندگیش کاملا قابل درک است. زنان در جامعه امروز هنوز هم بیشترین سهم از کار منزل را به دوش میکشند. با قرار دادن این کار زیاد در کنار قولهایی که سر کار به آنها وعده داده میشود و عمل نمیشود، چارچوبهای ذهنی که زنان را در ردههای پایینتری به نسبت مردان قرار میدهد و سقف نامرئی که در سازمانها در مقابل پیشرفت آنها وجود دارد، به این نکته میرسیم که بسیاری از زنان هستند که پس از رسیدن به پستهای مدیریتی شروع به فکر کردن به هزینههای فراوانی میکنند که برای رسیدن به این مقام پرداختهاند و اینکه آیا این مقام واقعا ارزش پرداخت هزینه را دارد یا نه. بسیاری از مدیران زن در این شرایط سازمان را ترک میکنند. شریل هم در موقعیتی قرار گرفته است که بسیاری از بانوان شاغل با آن روبهرو هستند. ارتقا یا بچه؟ پاسخ البته با روحیات شخص صاحب مساله ارتباط مستقیم دارد که تا آنجا که در مورد کاوی مشخص شده است، شریل آدمی تحصیلکرده و حرفهای در شغل خود است.
بنابراین بیمعنی است اگر او به خاطر دخترش کارش را ترک کند و آرزوهای شخصیش را نادیده بگیرد. هر انسانی آرزوهایی برای زندگی شخصی خود دارد و بسیار بیمعنی است اگر بخواهد آنها را فدای فرد دیگری کند. او در حال حاضر میتواند تقاضای انعطاف بیشتری در ساعات کاریش را بکند؛ مخصوصا با توجه به این واقعیت که مدیریت با ارتقای او مخالفت کرده است. میتواند صبحها زودتر کارش را شروع کند یا برخی شبها دیرتر برود.
او همچنین میتواند دوباره بحث اشتغال به صورت
پاره وقت را با مدیریت در میان بگذارد؛ مخصوصا حالا که بحث ارتقا هم منتفی شده است، دیگر حضور تمام وقت در سازمان غیرضروری به نظر میرسد. از طرف دیگر او با در میان گذاشتن این نکته با مدیریت که درست است که سیستم کاریای که او در حال حاضر پیشنهاد میکند چندان استاندارد نیست، ولی مانعی هم بر سر راه آزمودن آن قرار ندارد، میتواند مدیریت را قانع کند که با کار کردن او به صورت پارهوقت موافقت کنند. از طرفی آزمودن سیستم پارهوقت برای سازمان هم هوشمندانه به نظر میرسد؛ چراکه به سازمان فرصت استفاده از تواناییهای فرد قدرتمندی مانند شریل را میدهد، ولی در صورتی که سازمان با کار کردن پارهوقت او موافقت نکند، ممکن است او در نهایت سازمان را ترک کند و سازمان برای پر کردن جای او مجبور به دادن هزینههای فراوان خواهد بود.
در بسیاری از این موارد، راضی کردن مدیریت بیشتر محصول چارچوب ذهنی آنها و ارائه تواناییهای خود است تا تابع مناسب بودن برنامهای که فرد ارائه میدهد. شریل میتواند با تکیه بر تواناییهای شخصیش و استفاده از این نقطه محوری که او همیشه وظایف محولهاش را به بهترین صورت ممکن انجام داده است، مدیریت را مجبور به پذیرفتن شرایط پیشنهادیاش بکند.
آن گونه که در موردکاوی مشخص است، او برای صحبت با مارکوس چندان آماده نیست؛ چراکه به جای تفکر استراتژیک بیشتر نقش یک قربانی را بازی میکند و از رییسش انتظار دارد که برای او چارهای بیندیشد. موضوعی که میتواند منجر به بررسی مجدد میزان شایستگی او برای ارتقا توسط مارکوس شود. در حالی که میتواند با مدیریت صحبت کند و برای مثال در ماه یک هفته را کلا مرخصی بگیرد و به دخترش اختصاص دهد، ولی مسلما ترک شغلش انتخاب چندان هوشمندانهای به نظر نمیرسد. مخصوصا با توجه به موقعیت و تواناییهای فردی، اگر شریل شغلش را ترک کند و خانه نشین شود، به زودی احساس بیهودگی و افسردگی خواهد کرد و از انتخاب خود پشیمان خواهد شد، ولی در آن زمان دیگر راه برگشتی وجود نخواهد داشت. چون که در آن زمان او دیگر انرژی و حوصله فعلی را برای انجام دادن بسیاری از کارها نخواهد داشت و کارفرمایان هم معمولا مایل به استخدام جوانترها هستند. ممکن است برای مدتی خود را با این موضوع قانع کند که خودم همیشه کنار دخترم بودهام و نگهداری او را به افراد دیگر واگذار نکرده ام، ولی پس از مدتی با دیدن پیشرفت روز به روز همسر و اطرافیانش احساس خواهد کرد که زندگی خود را بیهوده با خانه نشین شدن هدر داده است و با فکر کردن به اینکه لیاقت او بسیار بالاتر از وضعیت فعلیاش است، دچار افسردگی خواهد شد؛ چراکه در نهایت انسان، موجودی اجتماعی است و هدف از فعالیت خارج از خانه و کار کردن تنها به دست آوردن پول نیست و بیشتر در کنار افراد دیگری با فکرهای مشترک و ارضای نیازهای مورد احترام واقع شدن و مفید بودن است.
او باید با دخترش در این مورد صحبت کند و سعی کند به او بفهماند که کار کردنش در خارج از منزل به نفع هر دوی آنها است. باید سعی کند انتظارات کودکانه او را با دید منطقی ببیند و با او برخوردی عاقلانه داشته باشد. او حتی میتواند از شوهرش بخواهد که زمان بیشتری را به فرزندشان اختصاص دهد تا او نبود مادر را کمتر احساس کند.
مهمترین نکته در این میان این است که او باید دست از محکوم کردن خود بردارد و این واقعیت را ببیند که شاید در حال حاضر زمان کمی را با دخترش میگذراند و مجبور است از میان شغل و فرزندش یکی را انتخاب کند، ولی این موضوع باعث میشود در آینده دختر و شغلش را همزمان داشته باشد. چرا که وقتی دخترش بزرگتر شود و معنای کار کردن را دریابد، متوجه میشود که مادرش با تصمیم به کار کردن، لطف بزرگی به او کرده است؛ چراکه او را مجبور نکرده است شبانهروز قیافه گرفته مادری را تحمل کند که او را دلیل تمام ناکامیها، افسردگیها و احساس بیهودگیاش میداند و انتظار دارد او همه آن چیزهایی باشد که خودش فرصت به دست آوردن آنها را از دست داده است و او را مجبور به دنبال کردن آرزوهایی میکند که گاه آرزوهای خودش هستند و نه آرزوهای دخترش.
ارسال نظر