اهمیت خلأ مهارت در کسبوکار
منبع: HBR
در گذشته دارا بودن مدرک کارشناسی، آموزش کافی برای حفظ یک موقعیت شغلی برای افراد ایجاد میکرد. اما امروز، طبق تحقیقات وسیع ما با مشارکت سازمان دیلویت شیفتایندکس، مهارتهایی که فارغالتحصیلان دانشگاهها طی زمان تحصیل خود کسب میکنند، دارای طول عمر مفیدی به اندازه تنها پنج سال است. چرا چنین اتفاقی افتاده است؟ امروز درسهایی که در دانشگاهها آموزش داده میشوند میتوانند حتی مدتها پیش از آنکه دانشجویان وامهای دانشجویی خود را تسویه کنند کهنه و بلا استفاده گردند.
مترجم: رویا مرسلی
منبع: HBR
در گذشته دارا بودن مدرک کارشناسی، آموزش کافی برای حفظ یک موقعیت شغلی برای افراد ایجاد میکرد. اما امروز، طبق تحقیقات وسیع ما با مشارکت سازمان دیلویت شیفتایندکس، مهارتهایی که فارغالتحصیلان دانشگاهها طی زمان تحصیل خود کسب میکنند، دارای طول عمر مفیدی به اندازه تنها پنج سال است. چرا چنین اتفاقی افتاده است؟ امروز درسهایی که در دانشگاهها آموزش داده میشوند میتوانند حتی مدتها پیش از آنکه دانشجویان وامهای دانشجویی خود را تسویه کنند کهنه و بلا استفاده گردند. دراین میان تنها کارگران یقه سفید و فارغالتحصیلان دانشگاهی نیستند که مهارتهایشان به سرعت از رده خارج میشود و نیاز به کسب مهارتهای جدید دارند. به عنوان مثال، سیستمهای اندازه گیری و سنسورهای حرکتی را در نظر بگیرید که هر روز پیشرفتهتر میشوند و نیاز به مهارتهای فنی بسیار سطح بالا از سوی پیمانکاران، متخصصین خطوط لوله و متخصصین الکترونیک پیدا میکنند. به عنوان مثال امروز یک جوشکار اگر بخواهد روی توربینهای بادی کار کند، نیاز به مهارتهای بسیار ویژهای دارد. آنها باید قادر به خواندن نقشههای CAD باشند و داشتن گواهینامههای تخصصی برای آنها الزامی است.
امروزه افراد باید به طور پیوسته مهارتهای خود را افزایش دهند تا بتوانند در رده بندی شغلی جایی برای خود حفظ کنند. همچنین هریک از نهادها باید در جامعه راه حلی برایاین مساله بیابند که چگونه به طور پیوسته و سریع مهارتهای جدید را در اختیار تعداد زیادی از افراد قرار دهند. به طوری که در عین حال که افراد با استانداردهای جهانی کار هماهنگ میشوند، در دراز مدت مشکل بیکاری نیز به وجود نیاید. امروز هماهنگ شدن با این چرخه شاید بزرگترین چالش در حفظ رقابتپذیری باشد.
قبل از آنکه به سراغ راه حل برویم، بهتر است به ارزیابی موقعیتی که در آن هستیم بپردازیم. در حال حاضر، نوعی ناهماهنگی بین تقاضاهای جدید اقتصاد و تامین استعدادها وجود دارد.
طبق تحلیل دادهای ما از دایره کار و اداره آمار کار آمریکا، تقاضا برای استعدادهای نسل بعد در حال تغییر است: ۲۸ درصد از جذاب ترین موقعیتهای شغلی نیاز به «آمادگی زیاد تا وسیع» دارند.این مشاغل که رشد بسیار زیادی دارند برزمینههای علمی، بهداشتی و تجاری متمرکز خواهند بود. مشاغلی چون متخصص بیوشیمی، تحلیلگر تحقیق بازار و پزشکان درمانگر، که طی یک دههآینده به اوج خود خواهند رسید. حالاین موارد را با مشاغلی که کندترین رشد را خواهند داشت مقایسه کنید، پیکهای خدمات پستی و اپراتورهای مخابراتی و الکتریکی. بیشتر مشاغل ازاین دست (بیش از ۸۲ درصد) به عنوان مشاغل کم مهارت
طبقهبندی میشوند و اگر شما در چنین شغلهایی مشغول به کار هستید به احتمال زیاد به مشکل بر نخواهید خورد.
هر چند مشاغل کم مهارتی وجود دارند که تقاضا هنوز برای آنها زیاد خواهد بود (مثل خدمات بهداشتی در منزل یا پرستاری در منزل، کهاین گونه مشاغل در خدمت جمعیت کهنسال آمریکا خواهند بود)، اما رشد سریع نیروی کار در انحصار افرادی که سطح بالایی از مهارت را دارا هستند باقی خواهد ماند.
افراد در صنایع و حوزههای شغلی مختلف، نیاز به مهارتهای فوقالعاده زیادی خواهند داشت تا بتوانند در چنین محیط شغلی موفق شوند و هر دو دسته کارگران یقه سفید و یقه آبی برای ماندن و موفق شدن نیاز به نوآوری خواهند داشت.
اگر کارگران نسبت بهاین تغییر جهت
هیجانزده هستند، بیشک کارفرمایان نیز چنین خواهند بود. شرکتها به طور فزایندهای توجه بیشتری را به سرمایههای انسانی معطوف میکنند و کمتر به مسائل تجاری مثل تامین منابع، زنجیره تامین و مکان فیزیکی تمرکز میکنند. نتیجه یک تحقیق که توسط اکونومیست، بر بیش از ۳۵۰ مدیر از شرکتهای چند ملیتی انجام شد،این مساله را تایید میکند. بیش از ۶۰ درصد از پاسخ دهندهها ازاین مساله ترس داشتند که فقدان مهارت و کم بودن استعداد آنها «احتمال دارد در پنج سالآینده بر شغل آنها اثر منفی بگذارد.»
پس کارگران چگونه میتوانند موفق شوند؟ آنها نیاز به استراتژیهای عملی برای تجدید مهارت خود دارند.
افزایش یادگیری از همردهها
تنها چند سال پیش، تحصیل مهارتهای جدید به معنای ثبت نام در مدارس شبانه یا ترک شغل به منظور دریافت یک مدرک فارغالتحصیلی گران قیمت بود. اما زمان و هزینه باعث محدود شدناین رویه شد.
خوشبختانه، تکنولوژیها و خدمات جدید امر تحصیل را انعطاف پذیرتر کرده اند. دورههای گوناگون تحصیلی به افراد امکان ارتقای مهارتهای آنها را میدهد ، همچنین کارمندان میتوانند با ادامه تحصیل از طریق موسسات آنلاین در وقت خود صرفه جویی کنند. برای یادگیری دیگر نیاز نیست افراد ساعتهای خاصی را برای آن اختصاص دهند و دیگر به یک مکان فیزیکی واقعی برایاین کارنیاز نیست. منابع آموزش میتوانند خود افراد باشند. پلت فرمهای یادگیری نفر به نفر مثل اشتراک گذاری مهارتها، مدرسه آموزش فنون و همردههایی که به هم آموزش میدهند، همگی نشان از آن دارند که اغلب بهترین شخصی که میتواند به افراد آموزش دهد کسی است که آن را به خوبی تجربه کرده باشد.
تمرکز بیشتر بر محتوای آموزش
به جای آنکه افراد سالها وقت خود را در کلاسهای درس بگذرانند تا همه موضوعات را فرا گیرند، بهتر است به دانشجویان و کارکنان اجازه دسترسی به دروس و گواهینامههای هدفمند داده شود.این کار با کوتاه کردن زمان تحصیل، به افراد زمان بیشتری میدهد تا بتوانند مهارتهای شغلی خود را به طور واقعی افزایش دهند. هر چند دراین زمینه کتابهایی وجود دارد اما هر دو برنامه چه تحصیلی و چه عملی، در هر صورت نیاز به آموزش ضمن کار دارند. برنامههایی از این دست، مهارتهای واقعی در افراد ایجاد میکنند که کارفرمایان به دنبال همان هستند: انطباق پذیری، تفکر محاسبهگر، ایجاد حس ششم قوی و طرز فکر طراحی عمومی.
ترغیب برای توسعه اکوسیستمهای استعداد محور
تکیه همه شرکتهای بزرگ بر پیمانکاران، مشاوران و تامین کنندگان آنها است. همان طور که بیل جوی به عنوان یکی از چهرههای سیلیکون ولی اشاره میکند «همیشه در بیرون از شرکت استعدادهای بیشتری نسبت به درون شرکت وجود دارد.» در زمان برنامه ریزی برای آموزش، شرکتها باید بهاین واقعیت توجه داشته باشند و کل اکوسیستم مجموعه خود را مدنظر قرار دهند (نه فقط برای کارمندان تمام وقتشان) و بااین دادهها برای افراد خود آموزش فراهم کنند.
ربط منافع بیکاری به توسعه حرفهای
زمانهای بیکاری فرصتهایی هستند که بتوان طی آن مهارتهای جدید کسب کرد و مهارتهای قدیم را به روز کرد. بخشی از مزایای بیکاری میتواند برای آموزش، تحصیل و توسعه حرفهای در نظر گرفته شود که به کارمندان بیکار شده کمک میکند با شرایط منطبق شوند.
در کشورهایی مانند دانمارک و سوئیس، به این شکل از مزایای بیکاری استفاده میشود. اکنون برای کسب وکارها در کشورهای پیشرفته این فرصت فراهم است که بر کارمندان متمرکز شود. ما نباید به استعداد به عنوان یک ابزار استاتیک نگاه کنیم بلکه باید به آن به عنوان منبعی بنگریم که نیاز به توسعه پیوسته دارد.
همان طور که آلوین تافلر به عنوان یکآینده نگر به ما گوشزد میکند «افراد بیسواد در قرن بیستم آنهایی نخواهند بود که قادر به خواندن و نوشتن نیستند بلکه آنهایی خواهند بود که نمی توانند یاد بگیرند و بیشتر یاد بگیرند و بدون آموزش باقی بمانند.»
ارسال نظر