نویسنده: ماکس نیسن

مترجم: سیمین راد

هزینه بالقوه رفتارهای غیراخلاقی بسیار بالاست. چه بسا این هزینه‌ها حیثیت و شهرت یک کسب و کار را بر باد دهند و گاه حتی می‌توانند منجر به مشکلات کلان حقوقی در دادگاه شوند. هنوز پس از سال‌ها فجایعی اخلاقی و مشکلاتی غیراخلاقی در جهان اقتصاد رخ می‌دهند و سرتاسر اقتصاد را به چالش و شوک وامی‌دارند. برای نمونه می‌توان به کلاهبرداری، سوءاستفاده مدنی، رسوایی‌های مالی و رشوه‌ها اشاره کرد. اخیرا دانشکده مدیریت اقتصادی روتردام طی پژوهشی تلاش کرده است تا دلایل رفتاری و روان‌شناختی این اتفاقات ناخوشایند را بررسی کنند. آنها دست آخر با انتشار مقاله «۵۲ نکته در مورد اخلاق کار» این مساله را مورد واکاوی جدی قرار داده‌اند. اینجا به طرح و بررسی برخی از کلیدی‌ترین نکات این پژوهش می‌پردازیم. در واقع، لغزش‌هایی را به مدیران نشان می‌دهیم که معمولا شیوع و رواج بیشتری در میان کارمندان دارند. البته سعی خواهیم کردکه فرهنگی اخلاقی‌تر را برای کسب‌وکار پیشنهاد بدهیم.

(۱) سازمان‌ها و افراد چشم‌اندازی محدود دارند.

ترسیم اهداف و دستیابی به آنها بخشی الزامی از هر کسب و کار موفق است. وقتی کارمندان اهدافی چالش‌برانگیز و سنجش‌پذیر داشته باشند، آنگاه مصمم‌تر کار خواهند کرد، انسجام و پایداری بیشتری خواهند داشت و نسبت به رفتارهای خود از هوشیاری و مسوولیت‌پذیری بیشتری برخوردار خواهند بود. وقتی یک هدف بدل به تعلق خاطر یا دلبستگی زیاد یک شخص یا یک شرکت می‌شود، آنگاه همه چیز (از جمله، ارزش‌ها و ملاحظات اخلاقی) نیز می‌تواند سقوط کند و از دست برود. وقتی شرکت بزرگ «انرون» در آمریکا پاداش‌های فراوانی را به کارمندانش می‌دهد تا آنها را به سوی فروش بیشتر کالاهایش سوق دهد، آنها چنان به دنبال این هدف جدید (پاداش بیشتر) هستند که اخلاق حرفه‌ای را به راحتی با پول و سود عوض می‌کنند.

البته دیگر همگان می‌دانند که چه شکست‌های سنگینی متوجه چنین شرکت‌هایی شد و عملا خود انرون با چه فاجعه‌ای دست و پنجه نرم کرد. پس باید حواسمان به این اهداف و کیفیت‌شان باشد؛ یعنی باید ببینیم که این اهداف چگونه افراد را شگفتزده می‌کند و رفتارهایشان را تغییر می‌دهد و آنها را در چه پس‌زمینه بزرگتری واقع می‌کند.

(۲) قدرت برخی نام‌های خاص رفتارهای غیراخلاقی را توجیه می‌کند. وقتی رشوه‌خواری به معنای پیشرفت سریع باشد یا کلاهبرداری به معنای دفترداری خلاقانه محسوب شود، آنگاه هر جرم و جنایت، یا هر اشتباه و خطایی مجاز می‌شود. حتی همگی می‌دانیم که گه‌گاه این رفتارها به لطیفه‌ای در میان دوستان بی‌اخلاق (اما قدرتمند و بانفوذ) نیز بدل می‌شود.

نام‌های خاص افراد سبب می‌شود تا کنش‌ها و رفتارهای واقعی‌شان از دلالت‌های اخلاقی تفکیک شود و هر رفتاری به قدرت و موقعیت خاص او نسبت داده شود؛ تا آنجا که بی‌اخلاقی یک مدیر اقتصادی در بازار به عملی معمول و مرسوم تبدیل خواهد شد. مدیران برجسته باید برای جلوگیری از چنین فجایعی هشدارهای اخلاقی و برنامه‌های نظام‌مند مشخصی داشته باشند.

(۳) وقتی رفتار خوب و شایسته به رفتاری بد و ناشایست بدل می‌شود. با این اوصاف، به نظر می‌رسد که چه بسا انجام عملی شایسته در زمان کنونی به عملی ناشایست در آینده بدل شود.

یکی از نکات مهم پژوهش مزبور تامل در باب آثار جبرانی این وقایع است. وقتی برخی از کارمندان را می‌توان برای مدتی طولانی به عنوان الگوهای مناسب عنوان کرد، آن وقت آنها شاید گمان کنند که اکنون وقت هر گونه عمل غیراخلاقی فرا رسیده است، چراکه به نظر می‌رسد از اینجا به بعد مدیران ارشد «اعتباری اخلاقی» به رفتارها و جایگاه این کارمندان بخشیده‌اند. پژوهش‌های دیگری از سوی نینا مازار و چن بو ژونگ نیز نشان می‌دهند که افرادی که به موقعیت اقتصادی مناسبی دست می‌یابند، تمایل دارند تا رفته‌رفته بیشتر دروغ بگویند و دست به سرقت‌های

مالی کلان بزنند.

نکته دیگر در این بخش در مورد کسانی است که عملا بدون هرگونه تلاش یا بدون هرگونه هزینه‌ای به چیزی شایان توجه دست می‌یابند.

در این موقعیت‌ها هنجار کاری کاملا اخلاقی است و رفتارهای نابهنجار و غیراخلاقی بسیار به ندرت دیده می‌شوند. این اشخاص وقتی در چنین فضاهایی قرار می‌گیرند گاهی با خودشان فکر می‌کنند که «وقتی هیچ کسی در این محیط قصد خلاف ندارد، عیب چندانی نباید داشته باشد اگر صرفا یک بار دست به خلاف بزنم!». اینجا نیز خطر تازه‌ای نهفته است.

(۴) ضرب‌الاجل کاری می‌تواند به کوری اخلاقی منجر شود.

همواره می‌توان فشار زمان بر محیط کاری را حس کرد. اشخاص زیادی در پی این بار زمانی هستند و سعی می‌کنند تا کارشان را زیر همین فشار و در همین موقعیت‌ها به بهترین نحو انجام دهند.

با این وجود، ضرب‌الاجل کاری حتی می‌تواند برخی پیامدهای اخلاقی منفی داشته باشد و به نوعی کوری یا عدم بصیرت کافی دامن بزند.

تمرکز بر ضرب‌الاجل کاری برای انجام یک پروژه سبب می‌شود تا کارمند مزبور نتواند نگاهی مثبت و درست به دیگر کارمندان داشته باشد و عملا نسبت به مردمی که پیرامونش هستند کور می‌شود.

این کوری اخلاقی اثر خودش را در پیامدهای ناشی از رفتارها و کنش‌های این کارمند نیز بر جا می‌گذارد.عملا وقتی زمان بیش از اندازه آزاد در اختیار یک کارمند قرار دهید، آن فرد تقریبا به همه کمک می‌کند، اما وقتی او زمان کافی برای انجام پروژه‌اش نداشته باشد، تنها به ۶۳ درصد از همکارانش اعتنا می‌کند و باقی را نادیده می‌گیرد. در ضمن وقتی او ترغیب می‌شود تا کارش را در سریع‌ترین حالت ممکن به انجام برساند، عملا نسبت به۹۰ درصد از همکارانش بی‌توجه است.