مترجم: مریم رضایی

منبع: Financial Times

در سال‌های گذشته، جمع کثیری از دانشگاهیان، سیاستمداران، اتاق‌های فکر و مشاوران، کنفرانس‌ها، نشست‌ها و فستیوال‌های اختصاصی کارآفرینی را برگزار کرده‌اند. در این گردهمایی‌ها، بحث‌های پی در پی، پانل‌ها و گفت‌وگوهایی در مورد اینکه برای تربیت کارآفرینان بیشتر - و در نتیجه ایجاد شغل بیشتر - چه کارهایی باید انجام داد، صورت گرفته است. همه ما می‌دانیم این کار روشی برای احیای بخش خصوصی و تحریکی برای رشد اقتصادی است. اما پاسخی که می‌توان به این چالش‌ها داد، واضح و پیش پا افتاده است. ما نیاز به کسب‌وکارهای تشریفاتی نداریم، بلکه همه آنچه مورد نیاز است یک سرمایه گذاری اولیه است. فراتر از همه اینها، واقعیت این است که افراد بیشتری باید به راه‌اندازی یک کسب‌وکار تازه روی آورند.

متاسفانه، این پیام ساده به اندازه شهرتی که شرکت‌کنندگان این جلسات از آن خود می‌کنند، منتقل نمی‌شود. زیرا به طور کلی، شرکت در نشست‌ها تا حدی ساده‌تر از کار عملی است.

به عنوان مثال، چندی پیش دعوتنامه‌ای برای شرکت در پنجمین مجمع بزرگ کارآفرینی جهان دریافت کردم. ظاهرا قرار است در این جلسه، شرکت‌کنندگان، نظر افراد برجسته جهانی در امر کارآفرینی را بشنوند؛ اما وقتی به لیست سخنرانان نگاه کردم، متوجه شدم که تقریبا همه آنها سیاستمداران یا اساتید دانشگاه هستند، به عبارت دیگر، هیچ یک از آنها خودشان کارآفرین برجسته‌ای نبودند.

مشکل موجود با این کارشناسان که در مورد نحوه راه‌اندازی کسب‌وکار جدید صحبت می‌کنند، مثل این است که به فردی که قرار است رانندگی یاد بگیرد، به صورت تئوری نحوه رانندگی کردن را توضیح دهیم. اما آنها هیچ وقت عملا پشت فرمان ننشسته‌اند. در واقع، کسب‌وکار چیزی نیست که بتوان با تئوری، گزارش‌های بلند یا حتی مقاله‌های کوتاه مانند همین مقاله آن را توضیح داد. باید وارد بازار شوید و ایده‌هایتان را به حامیان مالی، شرکا، عرضه‌کنندگان و از همه مهم‌تر مشتری بفروشید. باید پس‌اندازتان را در راه تحقق رویاهایتان صرف کنید، زندگی شخصی‌تان را فدا کنید تا این رویا را زنده کنید و اگر شکست خوردید، دوباره توانایی‌تان را بازیابید و تلاش را از سر بگیرید.

البته متفکرانی که در مورد این مسائل بحث می‌کنند و کارآفرینان را مورد حمایت قرار می‌دهند، بهتر از کسانی هستند که کل وقتشان را به شکایت کردن از سیاست‌های دولت هایشان اختصاص می‌دهند. اما مساله نگران کننده این است که اگر این افراد به قدر کافی معتبر نباشند، نمی‌توانند دیگران را وادار کنند که دل به دریا بزنند. این گونه افراد همچنین مسائل را بیش از حد پیچیده می‌کنند و مرتب دولت‌ها را مقصر هر چیزی می‌دانند.

در اصل، نشست‌هایی ارزش برگزاری دارند که در آنها اصول فراوانی مطرح شوند. متاسفانه بسیاری از کارآفرینان موفق به شدت مشغول اداره شرکت‌های خود هستند و در این جلسات شرکت نمی‌کنند. بنابراین کاری که می‌توانیم انجام دهیم این است که مسائل انتزاعی را کنار بگذاریم و از مدل واقعی کارآفرینان - یعنی تلاش مداوم - پیروی کنیم.