نکات مدیریتی
رویکردی نوآورانه در تامین مالی طرحهای مسوولیت اجتماعی سازمان
مسوولیت اجتماعی سازمان به صورت مسالهای به شدت بحثبرانگیز در حیطه کسبوکار باقی مانده است.
نویسنده: تئو ورمالن
مسوولیت اجتماعی سازمان به صورت مسالهای به شدت بحثبرانگیز در حیطه کسبوکار باقی مانده است. منتقدان ادعا میکنند مدیران ارشدی که میخواهند نوآوران اجتماعی را حمایت کنند باید از دارایی خود استفاده کنند و نه از اموال سهامداران.
در نظر آنان مسوولیت اجتماعی مالیات پنهانی است که تشنه فرآیند تولید ارزش از سرمایه است. آنها معتقدند اگر مایل به بازتوزیع ثروت هستیم، باید تا خلق شدن ثروت صبرکنیم.
طرفداران اظهار میکنند، مسوولیت اجتماعی خود فرصت ثروتآفرینی است. شرکتی که فعالیتهای دوستدار محیطزیست انجام میدهد، ممکن است از جانب مصرفکنندگانی که موقعیت آنها را تحسین میکند درآمد بیشتری کسب کند. احتمال دارد کارمندان آرمانگرا و سختکوشی جذب کند که با دستمزد پایینتری کار کنند.
نوآوری ممکن است برای آنها یارانه یا اعتبار مالیاتی به همراه داشته باشد. احتمال دارد سرمایهگذارانی که برای رتبه زیستمحیطی شرکت ارزش قائل هستند به بازده پایینتر قانع باشند و هزینه سرمایه آنها پایینتر از حد متوسط شود.
اما اثبات این مساله دشوار است که شرکتها با داشتن هر نوع فعالیت مسوولیت اجتماعی، درآمدهای جدید یا نیروی کار ارزانتری خواهند داشت.
به دلیل نیاز به جمعآوری دادههای طولانیمدت و در نتیجه دشواری انجام تحلیلهای معنادار، مدارک غیرقابلانکاری برای اثبات کاهش هزینههای سرمایهای وجود ندارد. در واقع، یک دلیل برای شدت گرفتن بحثها این است که هیچ یک از طرفین قادر به اثبات ادعای خود
نیستند.
به جای شرکت در این بحث اثباتنشدنی، مدیران باید به روشهای تامین مالی نوآورانه و نوع جدیدی از دارایی برای تامین سرمایه اجرای طرحهای مسوولیت اجتماعی روی آورند. به جای الزام همه سهامداران به شرکت در سرمایهگذاریهای مربوط به مسوولیت اجتماعی، تنها باید از سرمایه سهامدارانی استفاده شود که قصد انجام آن را دارند و درک میکنند نه تنها کسب درآمد، بلکه انجام کارهای نیک هم میتواند یکی از اهداف موجود باشد.
به همین دلیل، قیمت این داراییها توسط سرمایهگذارانی تعیین میشود که از احتمال داشتن درآمد کمتر، آگاهی کامل دارند.
به مباحثهای توجه کنید که در اکسونموبیل رخ داد. در سال ۲۰۰۸ سهامداران خانواده راکفلر (فرزندان بنیانگذار شرکت) برای روی آوردن به نوع دیگری از انرژی به مدیرعامل فشار میآوردند. به گفته والاستریت جورنال، انگیزه آنها برای این کار «پاک کردن لکه نفتی از روی نام راکفلر بود.» مدیرعامل با اعتقاد به اینکه اکثر سهامداران اعتراض خواهند کرد، با این پیشنهاد مخالف بود.
یک راهحل خلاق برای چنین اختلافاتی وجود دارد: جداسازی حقوق صاحبان سهام. اکسون توانست برای انرژی جایگزین، شرکت تابعه تاسیس کند و صاحب سهام کنترلکننده باشد، اما سرمایه توسط سهامداران تازهای (افرادی مانند راکفلرها که میخواستند انرژی جایگزین را پشتیبانی کنند) تامین شود.
(سهامدار کنترلکننده باید بهای استفاده از نام، تخصص و شاید سرمایههای اندک شرکت مادر را پرداخت کند. بدون بهره بردن از همکاری شرکت مادر، سهامداران مخالف در شرکت مادر ممکن است به سادگی سهام خود را بفروشند و شرکتی جدید تاسیس کنند.) اگر انرژی جایگزین با شکست مواجه شد، زیانهای محدود به سرمایهگذاران جدید خواهد بود. اگر موفق بود، سرمایهگذاران جدید و سرمایهگذاران اکسون هر دو از آن منافع بسیاری خواهند برد. چنین رویکردی راه سازندهتری برای چارچوببندی موضوع مسوولیت اجتماعی پیشروی ما قرار میدهد. به جای کاربرد اصطلاح «مسوولیت اجتماعی» (که این مضمون را در بردارد: شرکتی که برنامهای برای مسوولیت اجتماعی ندارد، غیرمسوول است) چرا درباره «حاملان سرمایه اجتماعی» سخن نگوییم؟ اصطلاحی با این مضمون
که شرکت حق انتخاب میدهد، نه اینکه مسوولیتی را به سهامداران تحمیل کند که با رد آن بیتوجه و حریص به نظر رسند.
منبع: مجله گزیده مدیریت - شماره ۱۲۱
ارسال نظر