استراتژیهای نفوذ
استراتژی ۴: برای جمعآوری عسل نباید زنبورها را عصبانی کنیم
در مطالب قبلی بیشتر در مورد استراتژیهایی صحبت شد که برای ترغیب و نفوذ در مخاطب عام از طریق برنامههای بازاریابی و تبلیغاتی استفاده میشوند.
مهرداد فضیلت
در مطالب قبلی بیشتر در مورد استراتژیهایی صحبت شد که برای ترغیب و نفوذ در مخاطب عام از طریق برنامههای بازاریابی و تبلیغاتی استفاده میشوند. در این استراتژی در مورد نفوذ و ترغیب افراد در ملاقاتهای حضوری یا جلسات فردی صحبت میکنیم که به استراتژیهای فردی نفوذ مشهور هستند.
این بخش بیشتر به مهارتهای فردی برقراری ارتباط با مخاطب میپردازد و راههایی را برای بهبود ارتباط میآموزد.
مهارتهای اجتماعی مهارتهایی هستند که بدون شک همه افراد به عنوان موجوداتی اجتماعی به آن نیاز دارند. ما به عنوان انسانهایی که نیازهای خود را در اجتماع تامین مینماییم، نیازمند برقراری ارتباط موثر با دیگران هستیم و دانسته یا نادانسته کیفیت این ارتباط بر زندگی فردی، شغلی و اجتماعی ما اثر میگذارد. افرادی که توانایی بیشتری در برقراری ارتباط با دیگران دارند، در زندگی موفقتر هستند. در هر شغل و رشته کاری راه پیشرفت ما علاوه بر تخصص از راه تعامل با دیگران به دست میآید، لذا برای افزایش کیفیت زندگی یادگیری این توانمندیها بسیار مفید است.
برای جمعآوری عسل نباید زنبورها را عصبانی کنیم.
(۱) مروری بر پرونده بزرگترین خلاف کاران تاریخ نشان میدهد که هیچ کدام از آنها خود را در مورد اتهاماتی که به آنها زده میشده مقصر نمیدانستند. مجرمانی مانند آل کاپون (بزرگترین خلافکار شیکاگو)، پابلو اسکوبار (بزرگترین قاچاقچی کلمبیا)، کرولی (قاتل زنجیرهای نیویورک) و... نه تنها خود را مقصر نمیدانستند، بلکه خود را به نوعی قهرمان می پنداشتند و حتی خود را قربانی بیعدالتی پلیس میدیدند.
نکتهای که در مورد این پروندهها وجود دارد این است که هنگامی که این افراد با این سابقهها خود را مقصر نمیدیدند، افراد دیگر در مورد اعمال خود چه فکر میکنند. معمولا افراد خود را مقابل اعمالشان مقصر ندانسته و همواره در تلاش برای توجیه کارهای خود هستند.
(۲) آزمایشهای روانشناسی مدتها است که ثابت کرده اثر تشویق بر یادگیری حیوانات به مراتب بیشتر از اثر تنبیه است. این اصل در مورد انسانها نیز صادق است. بر پایه این دو اصل، در این استراتژی نحوه تعامل با افرادی که خطایی مرتکب شدهاند مورد بررسی قرار میگیرد.
نکته مهم در این استراتژی این است که در بسیاری از موارد در مذاکرات و ترغیب دیگران ما جنبه هوشمندانه را رها کرده و احساسی عمل میکنیم. ما همه میدانیم که انتقاد از دیگران موجب بالا رفتن دیوار دفاعی شده و تاثیر و نفوذ کلام ما را کاهش میدهد، ولی همچنان از دیگران انتقاد میکنیم و در مقابل، چیزی که میشنویم تنها توجیهات طرف مقابل است.
انتقاد موجب کاهش اثر کلام میشود، چرا که هیچ کس تمایلی ندارد که مقصر جلوه نماید. انتقاد از دیگران راههایی دارد که مقاومت در مقابل آن را کمتر و نفوذ کلام ما را بیشتر میکند.
راه حل اول اینکه هیچگاه مستقیم انتقاد نکنیم. اگر قصد انتقاد از کاری، نتیجه کاری یا عملکردی را داریم بهتر است فرد را از کار جدا کرده و از کار یا نتیجه انتقاد کنیم. انتقاد مستقیم از فرد موجب رنجش خاطر وی، ایجاد دیوار تدافعی و ارائه توجیهات میشود و قبل از اینکه متوجه شویم به دیالوگی با زد و خورد مبدل میشود.
بارها پیش آمده که در جلسات درگیر چنین وضعیتی شده باشیم که بدون اینکه راهحلی ارائه شود، طرفین درگیر تنها به انتقاد از عملکرد یکدیگر میپردازند. برای جلوگیری از درگیر شدن در چنین وضعیتی بهتر است از همان ابتدا به جای انتقاد از طرف مقابل، از نحوه عملکرد یا نتیجه انتقاد نموده و به دنبال راهحل گشت. همواره مستقیم از افراد تقدیر کنید؛ ولی هیچگاه مستقیم از کسی انتقاد نکنید.
اگر قصد انتقاد از چیزی داریم همواره به یاد داشته باشیم که باید از یک چیز انتقاد کنیم نه از یک فرد. کارها، خطاها، عملکردها و... را بسیار راحت تر از افراد میتوان اصلاح نمود. لذا با جدا کردن افراد از اعمال به اصلاح ایرادات بپردازیم.
راه حل دوم اینکه تا حد ممکن در جمع انتقاد نکنیم. هیچ کس تمایلی ندارد که در مقابل دوستان، همکاران زیردستان و... مورد انتقاد قرار گیرد. اگر قصد انتقاد از عملکرد فرد خاصی را داریم تا حد امکان این کار را جدای از جمع انجام دهیم.
راه حل سوم اینکه به جای انتقاد گرایی، راه حل گرا باشیم. اگر هدف ما از بیان نقصان اصلاح آن است، راه حل در انتقاد نیست. همواره به دنبال راه حل بگردیم و از درگیر شدن در نزاع جلوگیری کنیم.
راه حل چهارم اینکه خود را به جای فرد مقابل قرار دهیم. مسلما هیچ فرد یا کاری بیایراد نیست و افراد دلایل یا توجیهات زیادی برای عملکرد خود دارند. لذا اگر خود را به جای فرد مقابل قرار دهیم شاید بهتر بتوانیم عملکرد وی را درک کنیم.
راه حل پنجم اینکه همواره قبل از انتقاد تعریف کنید. قبل از اینکه از عملکرد فرد، گروه یا بخشی انتقاد کنیم از دستاوردها یا ویژگیهای آنها تعریف کنیم. به این ترتیب آنها درک میکنند که هدف شما تخریب آنها نیست و تنها قصد اصلاح امور را دارید.
با به کار بردن راه حلهای سادهای که همه ما به آن اشراف داریم به راحتی میتوان نتایج بهتری گرفت؛ ولی مشکل اینجا است که در بسیاری از موقعیتها ما جنبه عقلانی را رها کرده و سریعا دچار احساسات میشویم. با تمرین این چند نکته گفته شده میتوان نتایج بهتری گرفت.
ارسال نظر