موردکاوی
پاسخ مطالعه موردی هفته گذشته: مدیریت بر مبنای شواهد؛ بلی یا خیر؟
«سالی» یکی از مدیران بیمارستانی است که مارک مدیرعامل آن است. سالی یک سال است که سمینارهایی در مورد فواید مدیریت بر مبنای شواهد برای برخی از مدیران سازمان برگزار کرده است، ولی حالا پس از یک سال مارک با نادیده گرفتن نتایج حاصل از این کنفرانس میخواهد به سود آوری بیمارستان فکر کند و اقدام به ایجاد مراکزی کند که با افزایش بیماران بیمارستان، سودآوری آن را افزایش دهد.
سریما نازاریان
«سالی» یکی از مدیران بیمارستانی است که مارک مدیرعامل آن است. سالی یک سال است که سمینارهایی در مورد فواید مدیریت بر مبنای شواهد برای برخی از مدیران سازمان برگزار کرده است، ولی حالا پس از یک سال مارک با نادیده گرفتن نتایج حاصل از این کنفرانس میخواهد به سود آوری بیمارستان فکر کند و اقدام به ایجاد مراکزی کند که با افزایش بیماران بیمارستان، سودآوری آن را افزایش دهد. حال سوال این است که آیا سالی باید به اجرا کردن ناگهانی تغییر ساختارهایی که این سمینارها پیشنهاد کردهاند اصرار کند یا به صورت تدریجی اقدام به پیش بردن مدیریت بر مبنای شواهد در سازمان کند؟
***
سالی باید به استفاده از دادهها در گرفتن همه تصمیمهای سازمانی تاکید کند.
سالی رادولف در جا انداختن تغییرات سازمانی میتوانست بهتر از اینها عمل کند، ولی الان هم دیر نیست. اول اینکه او باید احساس ضروری بودن این تغییر را در میان افراد سازمان جا بیندازد. تغییر آرام معمولا به معنای هیچ تغییری است. چرا که «آرام» معمولا به افراد نوعی احساس به بعد موکول کردن کارها را میدهد. این همان تاثیر نزدیک شدن موعد تحویل کارها به صورت عکس است (مردم زمانی که موعد تحویل کاری نزدیک میشود بیشتر کار میکنند.) همین واقعیت که سمینار EBMgmt بعد از یک سال هیچ نتیجه ملموسی تولید نکرده است، به این معنا است که حرف زدن جای عمل کردن را گرفته است.
دوم اینکه، او باید به مدیران نشان دهد که انجام دادن این کار برای آنها چه سودی دارد. اگر این سازمان هم مانند بسیاری از بیمارستانهای دیگر است، در این صورت از مشکلات کیفیتی رنج میبرد که آن را در مقابل مشکلات مالی قرار میدهند؛ چرا که بسیاری از بیمهها در مقابل مشکلاتی که در حین درمان برای بیمار ایجاد شده است (مانند عفونتها)، به او پولی پرداخت نمیکنند. مدیران باید به صورت ملموس نتایجی را که در صورت اجرای این طرح به آنها میرسد درک کنند. این مدیران در عین حال نیازمند دیدن کاهش هزینهها هستند که بعد از اجرا شدن این نوع مدیریت در سازمان رخ میدهد. خلاصه اینکه، سالی باید به مدیران یادآوری کند که آنها در مقابل بیماران مسوولیتهایی دارند و وظیفه آنها تنها تحقیق کردن و آموزش دادن نیست.
سوم اینکه، سالی باید با مارک زمان بسیار بیشتری را سپری کند. به نظر میرسد که مارک از نوعی بیماری رنج میبرد که باعث میشود او مدام نیاز به تجربه کردن رویکردهای جدید داشته باشد (تغییر از مدیریت بر مبنای شواهد به سمت مراکز رشد). کیفیت و سایر برنامههای تغییر سازمانی معمولا شکست میخورند؛ چرا که رهبران معمولا رویکرد کوتاه مدتی نسبت به مسائل دارند. طوری که افراد در سطوح پایین سازمانی نیز معمولا ترجیح میدهند تا زمانی که آخرین برنامهها هم اجرا شوند، صبر کنند. سالی باید توضیح دهد که کارهای او میتواند بهبودهایی را ایجاد کند که نه تنها نتایج مالی سازمان را بهتر میکند که باعث میشود مقام مارک به عنوان مدیر بیمارستان هم بالاتر رود.
چهارم اینکه، سالی باید سعی کند برای گرفتن هر تصمیمیدر سازمان از دادهها استفاده کند (حتی برای ایجاد مراکز رشد). به نظر میرسد که افزایش تدریجی بیماران زیاد سود آور نخواهد بود و اینکه دیگران هم به سادگی میتوانند این مفهوم را تقلید کنند. در مقابل، مدیریت بر مبنای شواهد پیشرفتهای فرآیندی ایجاد میکند که منجر به مزایای پایدار میشوند. ارزش EBMgmt نیازی به اثبات شدن ندارد. درست همانند آن که اگر سازمانی از شیوهای استفاده کند که قبلا در جاهای دیگر به خوبی کار کرده است، در آن سازمان هم به خوبی کار خواهد کرد.سالی با تاثیر سیاستهای مدیران رده بالا در تحولات سازمانی مقابله میکند. ولی اگر او بتواند به مردم نشان دهد که این تغییرات برای آنها چه مزایایی به همراه دارد، اطلاعاتی را فراهم کند که آنها را وسوسه کند، نوعی احساس اضطرار در دیگران ایجاد کند، کارهایی که سایر بیمارستانها برای بهتر شدن انجام دادهاند را متذکر شود و نشان دهد که شواهد نه تنها برای فعالیتهای پزشکی که برای فعالیتهای مدیریتی هم میتوانند سودمند باشند، در این صورت میتواند به سمت رسیدن به اهدافش گام بردارد.
استراتژی مارک وایلی در مورد سودآوری، یعنی از طریق افزایش بیماران در مراکز رشد، یک استراتژی رایج است، ولی این رویکرد تنها در صورتی میتواند به سودی بینجامد که مارک آرزویش را دارد که این مراکز جدید به صورت ریشهای توزیع بیماران را تغییر دهند. گفته شده است که در این بیمارستان ۹۰ درصد بیماران تحت بیمه هستند و گزارشهای دیگری هستند که نشان میدهند که بیش از ۵۰ درصد بیمارستانهایی که هزینههایشان را از بیمه دریافت میکنند، معمولا پول کمتری نسبت به هزینههایی دریافت میکنند که برای هر بیمار متحمل شدهاند.
یک رویکرد بهتر برای سازمان، تمرکز کردن بر کاهش هزینهها از طریق پروتکلهای مشخص شده برای بهترین راهکارها، استاندارد کردن زنجیره تامین، شیوههای ساده برای کمتر کردن مشکلات ایجاد شده برای بیماران در حین درمان و سایر بهبودهای فرآیندی است. مطالعات بسیاری انجام شده است که نشان میدهد این رویکردها به خوبی میتوانند منجر به کاهش هزینههای بیمارستانها شوند و همه آنها هم نشانگر مدیریت بر مبنای شواهد هستند.
منبع: HBR
ارسال نظر