باورهای غلط در زمینه کارگروهی
کار گروهی و همکاری لازمه دستیابی به اهداف در هر سازمانی است. باورهای اشتباه درباره کار گروهی باعث انحراف و خارج شدن گروه از مسیر اصلی خود میشود. در این مقاله به شش مورد از باورهای غلط اشاره میکنیم.
مترجم: هوتسا عسکری نسب
کار گروهی و همکاری لازمه دستیابی به اهداف در هر سازمانی است. باورهای اشتباه درباره کار گروهی باعث انحراف و خارج شدن گروه از مسیر اصلی خود میشود. در این مقاله به شش مورد از باورهای غلط اشاره میکنیم. باور اول: وجود هماهنگی در گروه، کمک قابل توجهی به دستیابی به اهداف میکند. تعامل در بین همکاران، مانع اتلاف وقت میشود و از وقوع بحثهای بیهودهای جلوگیری میکند که پیرامون بهترین راه دستیابی به موفقیت و ارتقای کار وجود دارد. در واقع: تحقیقات کاملا عکس این موضوع را ثابت میکند. زمانی که اعضای گروه از مدیریت بالایی برخوردار باشند و بر اهداف خود تمرکز کنند با وجود داشتن اختلاف نظر و تضاد هم میتوانند راهحلهای خلاقانهتری را ارائه دهند تا اینکه در بین اعضای گروه هیچ گونه اختلاف نظری وجود نداشته باشد. اختلاف نظر درباره بهبود کار به نفع پیشرفت گروه میباشد. در تحقیقات اولیه که روی گروه ارکستر سمفونی صورت گرفته، به طور کلی اعضای بد خلق ارکستری که ارتباط بسیار خوبی با یکدیگر ندارند از ارکستری که تک تک افراد گروه به طرز هماهنگتری با یکدیگر همکاری دارند،بهتر مینوازند.
باور دوم: داشتن چالش در محیط کار بسیار ضروری و مفید است. اعضای جدید در یک گروه با ارائه نظرات نو، انرژی مثبتی در گروه ایجاد میکنند. بدون حضور این افراد، دیگر اعضای گروه احساس غرور و از خود رضایتی کرده و در برابر ایجاد تغییرات در محیط کار بیاعتنا میشوند. در واقع: هر اندازه اعضای یک گروه، مدت طولانیتری با یکدیگر همکاری داشته باشند، عملکرد آنها از نظر کاری بهتر خواهد بود. مهم نیست که این گروه تیم ورزشی مانند بسکتبال باشد یا ارکستر چهار نفری مرکب از سازهای زهی، هر اندازه اعضای یک گروه مدت زمان بیشتری با یکدیگر همکاری داشته باشند، مسلما در کیفیت کارشان تاثیر بسزایی دارد.
باور سوم: هرچقدر گروه بزرگتر باشد بهتر است و منابع بیشتری جهت استفاده در اختیار دارند. در واقع: گروههای کاری بیش از حد بزرگ یکی از رایجترین و بدترین موانع برای همکاری مفید است. هر اندازه گروه بزرگتر باشد، احتمال تنبلی و سستی افراد زیادتر شده و به تلاش بیشتری احتیاج است تا بتوان فعالیت اعضای گروه را هماهنگ کرد. گروههای کوچک کارآمدتر و زرنگتر هستند.
باور چهارم: دوران ارتباط رو در رو سپری شده است. در حال حاضر که میتوان از فناوری پیشرفته الکترونیکی برای ایجاد ارتباط و هماهنگی استفاده کرد، گروهها به طور موثرتری کارها را از راه دور انجام میدهند. در واقع: همکاری اعضای یک گروه از راه دور معایب بسیاری دارد و در واقع ارتباط رو در رو با دیگر اعضای گروه مزایای فراوانی به همراه دارد. تعدادی از سازمانها که به شدت به داشتن ارتباط از راه دور توجه میکنند، پی برده اند که باید زمان و هزینهای به منظور گردهمایی اعضای گروه در زمانهای مختلف انجام یک پروژه صرف کرد.
باور پنجم: یک رهبر مقتدر، موفقیت کار گروهی را رقم میزند. دلیل اختلاف بین گروههای موفق و شکست خورده چیست؟ اکثر افراد معتقدند: شخصیت، رفتار یا روش رهبری در این رابطه تاثیر بسزایی دارد. در واقع: فعالیتهایی که رهبران به کار میبرند باعث ایجاد چنین تفاوتهایی میشود، اما مهمترین مسوولیت یک رهبر در جهت پیشرفت کار، فراهم نمودن شرایطی است که تمام افراد دارای صلاحیت بتوانند از عهده مدیریت خود برآیند. دومین مسوولیت آنها، راهاندازی گروهها به طرز عالی است و سپس نوبت به مرحله آموزش و آمادهسازی دیگر مدیران میرسد. تحقیقات نشان میدهد۶۰ درصد از تغییرات به نحوه عملکرد عالی یک تیم، ۳۰ درصد به کیفیت تیم و ۱۰ درصد به زمان واقعی برای آمادهسازی برمیگردد. البته رهبران نیز در کارهای گروهی نقش مهمی به عهده دارند.
باور ششم: کار گروهی اعجاز آمیز است. برای داشتن منافع بسیار باید از کمک افراد مستعد بهره جست. در واقع: مدیران شایسته باید برنامهای از اهداف گروه تهیه کرده و همچنین اطمینان حاصل کنند که اعضای گروه، تمامی منابع و حمایت لازم را جهت موفق شدن در اختیار دارند. ممکن است مدیران حتی مجبور شوند به منظور دستیابی به اهداف و نیازها، از سازمانهای بزرگ کمک بگیرند.
منبع: HBR
ارسال نظر