دگرگونی در شیوه‌های کارکردن

مترجم: فرهاد امیری

فصل اول/ بخش نخست

آنیتا، دیوید و جیک مشکل دارند و البته در آستانه‌ کشفی هیجان‌انگیز هستند. روزهای طولانی آنیتا، ساعت پنج و نیم صبح شروع می‌شود. او برای رفتن به سر کار و آماده‌کردن دو فرزندش برای رفتن به مدرسه از خواب بلند می‌شود. او بچه‌ها را ساعت هفت و نیم جلوی مدرسه پیاده می‌کند و ساعت ۸ می‌رسد سر کار. همه‌ روز را بی‌وقفه کار می‌کند و حتی گاه ناهارش را هم سر میزش می‌خورد. ساعت ۵ بعد از ظهر شرکت را ترک می‌کند، دنبال بچه‌ها می‌رود، شام می‌پزد، در تکالیف مدرسه به بچه‌ها کمک می‌کند، لباس‌ها را می‌شوید، پیام‌های دوستانش را چک می‌کند، ظرف ناهار بچه‌ها و خودش را آماده می‌کند، جلوی دعوای بچه‌ها را می‌گیرد، به سگشان می‌رسد که دمش شکسته است و خب، از قبض برق که به طرز غیرعادی بالا آمده ناراحت می‌شود. آخر روز، وقتی بچه‌ها دوش گرفتند و خوابیدند، دیگر جانی برای آنیتا باقی نمانده است. سرش که به بالش می‌رسد به خواب می‌رود، اگر چه خوابش آرام نیست. دائما از خواب می‌پرد، به مشکلاتش فکر می‌کند، به اینکه چرا با همکارش دعوایش شده، چرا پسرش نمی‌تواند خوب درس بخواند و کی از دکتر متخصص وقت بگیرد. خانواده نیازمند درآمد آنیتا است، اما آنیتا مطمئن نیست که از پس این همه کار برآید. او همین حالا چندین بار پشت سر هم سرما خورده، چون ضعیف شده است، به علاوه درگیری‌هایش با شوهرش و بچه‌ها به شدت زیاد شده و استرسش هم بالا رفته است.دفتر کار دیوید پایین راهرو و نزدیک اتاق‌‌کار کوچک آنیتا است. دیوید مخمصه‌ آنیتا را درک می‌کند، زیرا خود او زمان و زندگی‌اش را وقف کار و موفقیت شرکت خودش کرده است. او دوست داشت وقت بیشتری را با بچه‌هایش بگذراند، اما وقتی افسوس می‌خورد همیشه یادش می‌افتد که بچه‌هایش خوب بار آمده‌اند، به بهترین کالج‌ها می‌روند و بزرگسالی‌شان را با قرض و قوله شروع نمی‌کنند. به نظر می‌رسد فداکاری و ایثاری که کرده به زحمتش می‌ارزیده است، اما تحمل دیدن این را ندارد که پسرش جیک با کارفرمایش مشکل پیدا کرده باشد، چون انتخاب دیگری کرده است. جیک قرار بود ترفیع پیدا کند، اما این ترفیع را به او اختصاص ندادند چون انتخاب کرده بود شب‌ها پیش خانواده‌اش شام بخورد، نه اینکه تا دیروقت سر کار بماند. دیوید عصبانی است که استعداد جیک را نادیده می‌گیرند، آن هم فقط به این خاطر که نمی‌خواهد هفته‌ای شصت ساعت کار کند. با این حال، وقتی کارمندی نزد دیوید می‌آید و از او می‌خواهد که صبح‌ها ساعت ۱۰ صبح بیاید و شب‌ها در عوض تا دیروقت بماند تا اسیر ترافیک نشود یا کارمندی دیگری به خاطر تحصیل در دانشگاه از او تقاضای کار پاره‌وقت می‌کند، دیوید به این آسانی قبول نمی‌کند. او مطالب زیادی درباره‌ انعطاف‌پذیری در شرکت‌ها خوانده است، اما خودش از قدیم به یک روز کاری کاملا مشخص عادت کرده است و نمی‌تواند کسب و کار خود را بدون محل کار تصور کند. او دوست دارد کارمندانش مشغول باشند، سوال بپرسند و کار خود را همانجا ارزیابی کنند. به نظر دیوید، تعهد کاری افراد را به این شیوه به راحتی می‌توان سنجید: چه کسی اول از همه سر کار می‌آید، چه کسی با جدیت بیشتری کار می‌کند و... دیوید دوست ندارد موفقیت شرکت‌اش به خطر بیفتد، اما در عین حال می‌فهمد آنیتا، تولیدکننده‌ نمونه‌ او، خسته و ناشاد است. او نمی‌خواهد آنیتا را از دست بدهد، و البته می‌داند جیک هم به شدت از کارفرمای خود ناراضی است و به دنبال شغل جدیدی می‌گردد.مشکل آنیتا، دیوید و جیک، مشکلی است که بسیاری از ما با آن درگیر هستیم: ملزومات محیط کار و ضروریات شغلی (در مورد اینکه چگونه، چه زمانی و کجا باید کارمان را انجام بدهیم، چگونه پله‌های پیشرفت را طی کنیم، و چگونه به دیگر نیازهای اساسی زندگی برسیم) بسیار صلب، حاد، افراطی و غیرانعطاف‌پذیر هستند. با این حال، همه‌ ما می‌دانیم راه‌های بهتری برای با هم کار کردن و دستیابی به نتایج بهتر وجود دارند.آنیتا، دیوید و جیک به‌واسطه‌ اطلاعات خود و البته اندکی شهود و اشتیاق، در آستانه‌ کشف این نکته قرار گرفته اند که شغل و مسوولیت‌های شخصی را نباید با یکدیگر قاطی کرد. کار، خانواده، اهداف و اشتیاق‌های زندگی، مشارکت مدنی، سلامت جسمانی، و دیگر بخش‌های زندگی را می‌توان به شکلی شادمانه با یکدیگر ترکیب کرد و لزوما این موارد در ضدیت با یکدیگر قرار ندارند. آنها در آستانه‌ کشف این واقعیت هستند که ضروریات محل کار را می‌توان با بقیه‌ زندگی خود سازگار سازند. آنها می‌توانند روش خاص زندگی خود را داشته باشند.

وداع با محل کار پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها

کار فقط کارکردن نیست. این مشکل آنیتا، دیوید و جیک است. این مشکل همه‌ ما است. اما چطور چنین اتفاقی افتاد؟

تصور کنید که یک روز پدربزرگ و مادربزرگتان را همراه خودتان سر کار می‌برید. بعضی از موارد و عناصر محیط کار شما برای آنها آشنا هستند. برای مثال، انتظار انعطاف‌ناپذیر کارفرما از شما که در زمانی مشخص سر کار باشید، یا اینکه برای ترفیع در شغل خود چه کارهایی باید بکنید؛ همه‌ این موارد از دهه‌ها پیش تاکنون ثابت مانده‌اند. با این حال، پدربزرگ و مادربزرگ خواهند فهمید که همکاران، تکنولوژی و سرعت کار عمیقا تغییر کرده اند.

«مرد سازمانی» که سر ساعات مشخص کار می‌کرد و طی آن مدت، همسرش در خانه به بچه‌ها می‌رسید و تربیت‌شان می‌کرد، دیگر به تاریخ پیوسته است. اکنون هر خانواری دو نان‌آور دارد، چرا که هم ضرورت اقتصادی چنین ایجاب می‌کند و هم زنان می‌خواهند در حرفه‌ مورد علاقه‌ خود به موفقیت برسند. اکنون۵۰ درصد نیروی کار را زنان تشکیل می‌دهند و دو سوم این زنان، صاحب فرزندان زیر شش سال هستند.از آنجایی که دیگر ماندن زن در خانه هنجار نیست، وظایف او دو برابر شده است. اما او تنها کسی نیست که کارهایش افزایش یافته. فشاری که بر آنیتا وارد می‌شود، بر پسر دیوید، جیک نیز وارد می‌شود.

در واقع، در مطالعه‌ ملی درباره‌ تغییر نیروی کار ۲۰۰۸، گزارش شده که تناقضات بین کار و زندگی آنها بیش از قبل شده است: در سال ۱۹۷۷، تنها ۳۵ درصد به چنین مشکلی اذعان کرده‌اند اما تا سال ۲۰۰۸ این میزان به ۵۹ درصد رسیده بود.مسوولیت‌های مراقبتی به همین جا ختم نمی‌شوند. دبورا فرت، مدیر ارشد اجرایی بنیاد کسب و کار و مشاغل زنان می‌گوید: «مثلا عمویی از برادرزاده‌ مجروحش که از افغانستان بازگشته است، مراقبت می‌کند. پدری پدر خود را به خانه می‌آورد تا از او مراقبت کند.» در سرتاسر کشور، ۳۰ میلیون خانواده از یکی از اعضای بالغ خانواده‌ خود یا یکی از دوستان بزرگسالشان مراقبت می‌کنند و با توجه به سیر پیرشدن جمعیت، این میزان افزایش خواهد یافت. بنابراین تعداد کارگرانی که هم از بچه‌ها و هم از بزرگسال‌ها مراقبت می‌کنند، رو به افزایش است. به علاوه، در حالیکه تعداد روزافزونی از کارگران مشغول مراقبت‌کردن از دیگران هستند، تنها تعداد اندکی از آنها از خودشان مراقبت می‌کنند. سلامتی، زمان شخصی، روابط شخصی و... همه و همه در ساعات سرسام‌آور کاری، تماس‌های بی‌وقفه و ایمیل‌ها و پیام‌های کوتاه کاری خارج از محیط کار گم و فراموش می‌شوند. نقش‌ها و مسوولیت‌ها تغییر کرده‌اند و به همین ترتیب، اولویت‌ها و ترجیحات مربوط به نیروی کار نیز تغییر کرده است. کارگران مهاجر، کارگران پیرتر و کارگران معلول با پس‌زمینه‌ها و دغدغه‌های متفاوت، در حال اشغال فرصت‌های شغلی هستند. قطعا نیروی کار امروز گروهی متغیر و نامتجانس و چهل‌تکه است و ایده‌های به‌روزی درباره‌ نقش کار و زندگیِ متوازن دارد. در حالی که نسل جنگ جهانی دوم اعتقاد داشت اگر آدم سرش را پایین بیندازد و سخت کار کند، آن وقت زندگی موفقی خواهد داشت، نیروی کار امروز ذهنیت کاملا متفاوتی دارد ــ و به دنبال چیزی بیش از کارکردن صرف است.

دفتر کاری به اسم دنیا

پنجاه سال پیش وقتی کارگران روزها برای کار از خانه بیرون می‌آمدند، می‌دانستند که چند ساعت بعد کارشان تمام می‌شود و باز خواهند گشت. اما امروز وقتی کامپیوترمان را خاموش می‌کنیم و از میزمان فاصله می‌گیریم، کارمان تمام نمی‌شود. حتی وقتی جسم ما در محل کار حضور ندارد، هنوز هم بسیاری از ما در حال کارکردن هستیم.

گوشی‌های هوشمند، نوت‌بوک‌ها، کافه‌های وای‌ـ‌فای، پیام‌های کوتاه و دیگر پیشرفت‌های تکنولوژیک (که اغلب متناظر با پیشرفت‌های اجتماعی نیستند) باعث شده‌اند که بتوان هر هفت روز هفته به طور بیست و چهارساعته به نیروی کار آمریکایی دسترسی داشت. برای برخی، این پدیده رهایی‌بخش است. روز کاری سنتی ــ و محل کار سنتی ــ از بین رفته است. تبلیغات مربوط به آخرین دستگاه‌های الکترونیکی به ما وعده می‌دهند که وقتی کنار ساحل در حال آفتاب گرفتن هستیم، سخنرانی خود در یک کنفرانس را ارائه دهیم یا وقتی روی ساحل دراز کشیده ایم و آب پرتقال می‌خوریم، فایل گزارش خودمان را آماده کرده و تحویل بدهیم. اما این نیمه‌ پر لیوان است. واقعیت قضیه که معادل است با آن نیمه‌ خالی، به این قرار است: کار مثل شبحی است که میلیون‌ها نفر را تسخیر کرده و آنها را هر کجا که بروند، تعقیب می‌کند. همان پیشرفت‌هایی که به کارگر امکان می‌دهد تا از ترافیک و برف سنگین در امان بماند و از داخل خانه کارهایش را راست و ریس کند، وی را شب‌ها تا ساعت سه نیمه صبح در حال چک کردن ایمیل‌ها بیدار نگاه می‌دارد یا در سفری خانوادگی در ایام تعطیلات ارتباط وی را از طریق پیام کوتاه با همکارانش درباره‌ موضوعات کاری حفظ می‌کند.تکنولوژی، هم به این معنا است که می‌توانید کارهای‌تان را از برمودا هم انجام دهید و هم به این معنا است که هر کسی در برمودا می‌تواند کار شما را انجام دهد. اتصال اینترنتی باعث شده است تا شرکت‌ها با این واقعیت مواجه شوند: همه‌ دنیا منبع نیروی کار آنها است. توماس فریدمن این پدیده را در جهان صاف و تخت است به تفصیل شرح داده: تکنولوژی در حال هم‌سطح کردن زمین بازی کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه، روستاهای دورافتاده و مراکز شهری، جوانان و پیرها، شرکت‌های داخل آسمان خراش‌ها و شرکت‌های تازه‌کار داخل گاراژها است. شیوه‌ کارکردن ما هرگز یکسان باقی

نخواهد ماند.منبع نیروی کار جهانی همه‌چیز را تغییر می‌دهد. شرکت‌های آمریکایی ــ که سودشان کاهش یافته است ــ کماکان تحت فشار هستند تا بهره‌ورترین و سودآورترین شکل کارکردن را بیابند. و این یعنی یک متخصص پزشکی در هند می‌تواند عکس اشعه‌ ایکس شما را بخواند، کارگری در چین می‌تواند کتاب شما را چاپ کند و مرکز خدمات به مشتریان در هر کجای جهان می‌تواند به تلفن شب‌هنگام شما درباره‌ حساب بانکی‌تان پاسخ بدهد. زیرا شرکت‌های بسیاری منافع بسیار زیاد «برون‌یابی» را فهمیده‌اند و همین امر باعث شده است تا فشار روزافزونی بر کارگران محلی وارد شود تا هر چه بیشتر و بیشتر مولد و بهره‌ور باشند.فشارهایی که بر کارگران وارد می‌شود تا با تعداد کمتر، تولید هر چه بیشتری ممکن شود و بهره‌وری افزایش یابد، هنوز محو نشده‌اند. ایرا اس. وولف، مولف کتاب توفان کار بی‌عیب و نقص، می‌پرسد: «کارفرمایان تا چه حد می‌توانند به فشار بی‌رویه‌ خود بر کارکنان‌شان ادامه دهند، بی‌آنکه کارکنان فعلی را از پا بیندازند و داوطلبان احتمالی را منصرف کنند؟»

بله، نکته‌ مهم اینجا است: انسان‌ها هم ظرفیتی دارند.

منبع: اصول، فنون و هنر مذاکره

نویسنده محمدحسین غوثی و پرویز‌درگی انتشارات بازاریابی