مزیت رقابتی سرمایه‌های فکری برای سازمان

پرویز نصرتی کردکندی

عضو انجمن ایرانیان فارغ‌التحصیل ژاپن

Parviz.nosrati۱۹۵۸@gmail.com 

مزیت رقابتی به‌عنوان عامل برتری جویی و دریافت سهم بازار برای هر شرکت از بدیهی‌ترین موضوعات ماندگاری است و تقریبا همه دست‌اندرکاران مقوله استراتژی سازمانی به این موضوع اعتقاد راسخ دارند، به همین دلیل بیان استراتژی‌های رقابتی از سوی مایکل پورتر، بنیان اندیشه راهبردی مدیریت را به سمت ارزش آفرینی و ایجاد مزیت‌های رقابتی کشاند. پورتر تمرکز، تمایز و ایجاد مزیت‌های رقابتی را با شناسایی و استقرار زنجیره ارزش مفهومی به زبان ساده بیان کرد و به بهره‌گیری از عناصر زنجیره ارزش و غنی کردن هر عنصر سازمانی در خلق ارزش تاکید کرد.

در همین راستا، مفاهیم دارایی‌های نامشهود وارد ادبیات مدیریت شد و از موضوعات اصلی آن قرار گرفت، سرمایه فکری و شناخت عناصر و ویژگی‌های آن به‌عنوان دارایی‌های نامشهود و یکی از حلقه‌های اساسی زنجیره ارزش مورد توجه قرار گرفت و به‌عنوان مزیت رقابتی بی‌بدیل شناخته شد. برای این مهم شناسایی سرمایه‌های فکری یک سازمان نیاز بزرگی است که اندازه گیری و پایش آن باید در دستور کار رهبری سازمان‌ها قرار گیرد. برای اندازه‌گیری سرمایه‌های فکری مدل‌ها و الگوهای مختلفی وجود دارد که با توجه به نوع و اندازه سازمان می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. باید توجه داشت اندازه‌گیری و پایش صحیح آنچه به‌عنوان سرمایه‌های فکری سازمان وجود دارد می‌تواند به هدایت موفق سازمان کمک زیادی کند و اگر بتوان سرمایه‌های فکری را توسعه داد و عینیت آن را در سازمان به‌وجود آورد بدون تردید به خلق ارزش بیشتر سازمان در ایجاد استراتژی‌های رقابتی منجر خواهد شد و به توان رقابتی منحصربه‌فردی تبدیل می‌شود که رقبا را از رویارویی رقابت با آن دچار چالش جدی و در مواردی نا امید می‌کند.

سرمایه فکری سازمان چیست؟

از عمر پدیده‌ای به نام سرمایه فکری قریب به ۵۰ سال می‌گذرد و اولین بار جان کنت گالبرایت اصطلاح سرمایه فکری را در سال ۱۹۶۹ میلادی به‌کار برد. وقتی در اواسط دهه ۱۹۸۰ شکاف بین ارزش دفتری و ارزش بازار شرکت‌ها با رشد دارایی‌های نامشهود به‌طور چشمگیری افزایش یافت تلاش‌های فراوانی برای محاسبه سرمایه‌های فکری و اندازه گیری آن از سوی محققان انجام شد و در همین زمینه کتاب مدیریت دارایی‌های دانش در قرن ۲۱ از سوی دکتر آمیدن انتشار یافت که سرآغاز فهم عمومی این موضوع را در اقتصاد و مدیریت دنیا میسر کرد.اوج این تلاش‌ها زمانی فزونی گرفت که کاپلان و نورتون که یک شرکت مشاور بورس داشته و از حسابداران برجسته زمان خود بودند متوجه شدند که در راهنمایی‌هایی که به خریداران سهام شرکت‌ها می‌کردند به‌دلیل اینکه دارایی نامشهود را در نظر نمی‌گرفتند و فقط صورت‌های مالی را مورد ارزیابی قرار می‌دادند، دچار اشتباهات فاحشی در برآورد آینده شرکت‌ها می‌شدند؛ آنها با ارائه رویکرد کارت امتیازی متوازن مسیر جدیدی را در آخرین دهه قرن بیستم برای رهبران سازمان‌ها در قرن ۲۱ گشودند.

در روش ارائه شده از سوی کاپلان و نورتون سعی شد اهداف بلندمدت و کوتاه مدت، اندازه‌های مالی و غیر مالی، شاخص‌های تابع و متغیر و نیز جنبه‌های داخلی و خارجی سازمان متعادل شود و از چهار منظر مشتری، مالی، فرآیندهای داخلی و نیز رشد و یادگیری به سازمان نگریسته شود و همچنین ارتباط بین هر یک از این عناصر چهارگانه نیز مورد توجه قرار گیرد. در این روش شاخص‌های مالی با سه شاخص کلیدی موفقیت غیر مشهود مجموعه‌ای از ارزیابی‌های همه جانبه را برای سازمان به ارمغان آورد. سه منظر اضافه شده همان بخش سرمایه فکری هستند که سرمایه انسانی (دانش و تجربه افراد)، سرمایه ساختاری (دانش نهفته در سیستم‌ها و فرآیندهای سازمان) و سرمایه مشتری (ارتباطات مشتری) نام دارند. بر این اساس جنبه‌های یاد شده می‌توانند به‌طور مناسب برای ارزیابی شرایط موجود مدیریت دانش و ارزیابی آن تطبیق داده شوند.در همین رابطه باید به تلاش‌های ونوکا و تاکیشی در سال۱۹۹۵ با ارائه کتاب بسیار با ارزششان به نام «سازمان دانش‌آفرین» ارج گذاشت. سرمایه فکری دارایی نا‌مشهودی است که بیشترین توانایی سازمان برای ایجاد ثروت را از طریق به‌کارگیری دارایی‌های مرتبط با منابع انسانی، عملکرد سازمانی و روابط خارج از سازمان به دست می‌آورد، این ویژگی‌ها یک پدیده کاملا داخلی بوده و قابلیت خرید و فروش و در بیشتر موارد حتی کپی برداری نیز ندارد. به طوری که دانشگاه هاروارد منابع فکری در شرکت‌ها را عاملی انحصاری و یگانه دانسته و آن را قابل کپی برداری و تقلید نمی‌داند، به همین دلیل برای شرکت‌ها ارزشمند بوده و قابلیت ایجاد مزیت رقابتی دارند.

محققان معتقدند در عصر اطلاعات و اقتصاد دانش‌محور یک انقلاب اساسی به وقوع پیوسته، به طوری که اطلاعات جایگزین سرمایه در گردش و دارایی‌های فکری جایگزین دارایی‌های مشهود و فیزیکی شده است. به عبارتی، منابع فیزیکی و مادی تا حد زیادی با دانش و ارتباطات به‌عنوان منابع اصلی ارزش و ثروت جایگزین شده‌اند.دارایی‌های فکری، دارایی‌های غیررقابتی هستند و برخلاف دارایی‌های فیزیکی که فقط می‌توانند برای انجام یک کار به‌خصوص در یک زمان خاص مورد استفاده قرار بگیرند، می‌توانند به‌طور همزمان برای چند موضوع مختلف و حتی متضاد به‌کار گرفته شوند. سرمایه انسانی و سرمایه ارتباطی، قابلیت تبدیل شدن به مالکیت شخصی را ندارند، بلکه باید بین کارکنان و مشتریان و تامین‌کنندگان به‌طور مشترک به‌وجود آید. بنابراین، رشد این نوع از دارایی‌ها نیاز به مراقبت و توجه جدی دارد. بیان استراتژی‌های رقابتی توسط پورتر بنیان اندیشه راهبری مدیریت را به سمت ارزش آفرینی و ایجاد مزیت‌های رقابتی هدایت کرد. توجه پورتر بر تمرکز، تمایز و ایجاد مزیت‌های رقابتی ممکن نیست مگر با شناسایی و استقرار زنجیره ارزش مفهومی که پورتر بر آن توجه خاص دارد یعنی بهره‌گیری از عناصر زنجیره ارزش و غنی کردن هر عنصری که سازمان‌ها را در خلق ارزش یاری می‌رساند.

طبقه‌بندی سرمایه فکری

بونتیس در سال ۲۰۰۰ میلادی سرمایه فکری را در چهار بخش سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری، سرمایه ارتباطی و سرمایه معنوی معرفی کرد. او اعتقاد داشت، سرمایه فکری نیروی انسانی، نقش اساسی تری را ایفا می‌کند. تمام اجزای سرمایه فکری صرف‌نظر از میزان اهمیت آنها، زمانی منجر به دستیابی سازمان به اهداف کلان خود می‌شود که به‌طور هماهنگ و متناسب در تعامل با یکدیگر باشند. دکتر لیف ادوینسون از شناخته‌شده‌ترین محققان دنیا در زمینه سرمایه فکری، سرمایه‌های فکری را به‌عنوان ارزش‌های نامشهودی تلقی می‌کند که می‌تواند منشأ شکاف و اختلاف میان ارزش بازار و ارزش دفتری شرکت‌ها و سازمان‌ها باشد. او اعتقاد داشت ارزش واقعی یا بازاری یک شرکت را از طریق معادله زیر باید محاسبه کرد:

«سرمایه‌های فکری + ارزش دفتری=ارزش بازار»

نقد بزرگی که منتقدین به سرمایه فکری مطرح می‌کنند افزایش معنی‌دار معادله بالا در زمینه سرمایه فکری است که امروزه متوسط جهانی آن به ۸۵درصد رسیده است و این سهم بزرگ‌تر که اغلب اندازه‌گیری نمی‌شود، چگونه می‌تواند مدیریت شود؟

اکنون شرکت‌های دانش محور استفاده از سرمایه فکری را محور حرکت و توسعه خود قرار داده‌اند و اندازه‌گیری آن را مهم‌ترین موضوع سازمانی تلقی می‌کنند و از آن برای فرموله کردن استراتژی‌ها و همچنین ارزیابی نحوه اجرای استراتژی‌ها و تصمیم‌گیری‌های کلان بهره می‌برند. در همین زمینه اندریسن ۱۰ عامل را به‌عنوان مزایای اندازه‌گیری سرمایه سازمانی اعلام کرد که بسیار مورد توجه قرار گرفت:

۱. شناسایی عوامل نامشهود موجود در سازمان شما را در شناخت بهتر شرایط سازمان‌تان قرار می‌دهد.

۲. کنترل مستمر عوامل نامشهود و شناسایی نیاز‌های جدید آنها باعث افزایش دارایی سازمان می‌شود.

۳. بهبود کارآیی عوامل نامشهود در کلیه فرآیند‌های سازمانی از طریق شناخت سرمایه فکری تسهیل می‌شود.

۴. سازوکارهای یادگیری سازمانی روشن‌تر و تسریع می‌شود.

۵. قدرت خلاقیت و نوآوری سازمان به مراتب افزایش می‌یابد.

۶. روحیه همکاری و تعامل میان کارکنان افزایش می‌یابد.

۷. هزینه‌های مالی و سرمایه‌ای سازمان کاهش چشمگیری می‌یابد.

۸. فرآیند بودجه‌بندی و برنامه‌ریزی‌های استراتژیک سازمان بهبود می‌یابد.

۹. شرایط سازمان در بازار‌های مالی و افزایش قیمت هر سهم رونق می‌یابد.

۱۰. انعطاف‌پذیری تولید یا خدمت، به‌دلیل کاهش وابستگی به دارایی‌های مشهود و استفاده از عوامل نامشهود شرایط بهتری پیدا می‌کند.

متدولوژی اندازه‌گیری سرمایه فکری

روش‌های اندازه گیری فکری در دو گروه اصلی معرفی شده است:

روش‌های بازده دارایی‌ها: در این روش‌ها، متوسط درآمد قبل از کسر مالیات شرکت در دوره خاص را محاسبه و آن را بر متوسط ارزش دارایی‌های مشهود در همان دوره تقسیم می‌کنند. در این حال، تفاوت میان مقدار بازگشت به دارایی‌های حاصل شرکت با متوسط بازگشت به دارایی‌های صنعت محاسبه می‌شود و چنانچه مقدار تفاوت صفر یا منفی باشد، شرکت دارای سرمایه فکری مازاد بر متوسط صنعت نبوده و فرض می‌شود که سرمایه فکری شرکت صفر است و در صورتی‌که مقدار تفاوت مثبت باشد شرکت سرمایه فکری مازاد بر متوسط صنعت دارد.

روش کارت امتیازی متوازن: در روش کارت امتیازی، اجزای مختلف دارایی‌های نامشهود شناسایی شده و برای آنها شاخص‌هایی تعیین می‌شود. این متد شبیه به روش‌های سرمایه فکری مستقیم است با این تفاوت که در آن هیچ گونه تخمینی از ارزش‌های مالی دارایی‌های نامشهود صورت نمی‌گیرد.

ویژگی‌های روش کارت امتیازی:

✓ پیشنهادهای بالقوه‌ای برای ایجاد تصویر جامع‌تری از سلامت مالی موسسات ارائه می‌کنند.

✓ در این روش، منابع سرمایه‌ای از پایین به بالا اندازه‌گیری می‌شوند.

✓ این روش، برای سازمان‌های غیرانتفاعی، واحدهای تجاری، بنگاه‌های دولتی و برای اهداف زیست محیطی و اجتماعی بسیار مفید است.

✓ یکی از معایب این روش‌ها این است که شاخص‌های مورد استفاده در آنها از نوع شاخص‌های محتوایی هستند. به این معنی که برای هر هدف و هر سازمان می‌توانند متفاوت باشند و از این لحاظ مقایسه شرکت‌ها با یکدیگر بسیار مشکل است.

✓ عیب دیگر آنها، عدم توانایی ربط دادن آنها به نتایج مالی است.

در پایان اگر کماکان فقط به ارزیابی فیزیکی دارایی‌های سازمان خود اقدام می‌کنید و فکر می‌کنید می‌توانید رهبری هوشمند برای آن باشید، سخت در اشتباه هستید و باید قبل از دیر شدن، سازمان خود را به یک نظام شناسایی سرمایه فکری و استفاده از مزایای رقابتی آن مسلح کنید.

در ادامه به موارد دیگری از آنچه استراتژیست‌ها باید بدانند خواهیم پرداخت، سه‌شنبه‌ها با ما باشید.