مسیر موفقیت طراح لوگوی اپل از زبان خودش
نویسنده: راب جانوف
کار روی پروژههای کمپانیهای بزرگ و مشتریان صاحبنام از رویاهای هر طراح گرافیکی است؛ گرچه، بسیاری از طراحان به امید یافتن چنین فرصتی، مجدانه روی هزاران سفارش کوچک برندسازی کار میکنند. اما این اتفاق نمیافتد مگر آنکه یکی از آنها تبدیل به یک غول بزرگ شود. به دنیای راب جانوف، طراح لوگوی اپل خوش آمدید. این، داستان او است:
در سال ۱۹۷۶ عادت داشتم برای رفتن به محل کارم از کوچهباغها و بوستانهای منطقه سیلیکون ولی عبور کنم؛ منطقهای با حضور کارخانههایی بزرگ از جمله HP، Intel و نیز انبارهای عظیمی که در آن بهروزترین قطعات الکترونیکی تولید میشدند.
نویسنده: راب جانوف
کار روی پروژههای کمپانیهای بزرگ و مشتریان صاحبنام از رویاهای هر طراح گرافیکی است؛ گرچه، بسیاری از طراحان به امید یافتن چنین فرصتی، مجدانه روی هزاران سفارش کوچک برندسازی کار میکنند. اما این اتفاق نمیافتد مگر آنکه یکی از آنها تبدیل به یک غول بزرگ شود. به دنیای راب جانوف، طراح لوگوی اپل خوش آمدید. این، داستان او است:
در سال ۱۹۷۶ عادت داشتم برای رفتن به محل کارم از کوچهباغها و بوستانهای منطقه سیلیکون ولی عبور کنم؛ منطقهای با حضور کارخانههایی بزرگ از جمله HP، Intel و نیز انبارهای عظیمی که در آن بهروزترین قطعات الکترونیکی تولید میشدند. با این حال سیلیکون ولی هوای فرحبخش و مطبوعی شبیه مناطق ییلاقی داشت. من در سنهوزه - بخشی از سیلیکون ولی که در آن از همه پیشرفتهای دنیای کامپیوتر سر درآورده بودم - به دانشگاه رفتم. خیلی زود، باغستانها و درختزارهای این منطقه جای خود را به خانههای انبوه نیروی انسانی کارخانههای صاحبنام کامپیوتر دادند.
کار کردن در دفتر «رجیس مککنا» برای من فرصت ارزشمندی بود. رجیس در آن روزها، نه آن مشاور مشهور و جهانی برندینگ، که جوانی گمنام بود. در آن روزها گویی هیچ غیرممکنی وجود نداشت. برندهای کوچک یکشبه بزرگ میشدند و رجیس خود را بهخوبی در میان آنان جا کرده بود. من شیفته پروژه اپل شده بودم. آن زمان روش کار کاملا متفاوت بود. کاغذ، قیچی، پنتون و... تا مدتها بعد که نسخه دیجیتال فراهم شد، لوگوی اپل بیشتر شبیه به یک کار دستی بود.
من با یک سفارش تقریبا ناممکن روبهرو بودم. طراحی یک لوگوی همهپسند و دوستداشتنی برای برندی جهانی. با توجه به این نکته که قابلیت نمایش رنگ به کامپیوترهای جدید اپل اضافه شده بود برای شروع به تعداد زیادی رنگ در لوگو احتیاج داشتیم. اپل زندگی مرا عوض کرد. بعد از آن پروژه برای IBM، Intel، Midori، کلاب بینالمللی دینرز و همچنین برندهای معروفی چون کرافت، کلینکس و خیلیهای دیگر کار کردم. تا ۳۰ سال بعد از آن پروژه من در قله تبلیغات آمریکا به سر میبردم.
تبلیغات حرفه بسیار ارزشمند و الهامبخشی است: زنده، پرهیجان و در لحظه. کار هر لحظه در آستانه ایده بعدی و سفارش بعدی قرار میگیرد. تبلیغات حرفهای است که با آن میشود بخت و اقبال و تقدیر آدمها و مشاغلشان را تغییر داد. سوخت و انرژی یک طراح، آدرنالین و بنای کارش در تکنولوژی است. وقتی به گذشته نگاه میکنم از استیو جابز بهخوبی و دوستی یاد میکنم. مسلما در طول سالها کار، مشکلاتی بین ما پیش آمد. در واقع هر کسی که استیو جابز را میشناخت گاهی با او به مشکل برمیخورد، اما در نهایت او در نظر من یک نابغه صاف و ساده بود. به خوبی میدانست برای رساندن یک کمپانی به اوج قله موفقیت باید بیرحم، هوشمند و اهلِ سخت کار کردن بود. او با خودش شرط میبست که هر بار پیروز از میدان بیرون بیاید.
برای بزرگ شدن، لازم است که دیگران را نیز بزرگ کرد. تکنولوژی اپل قطعا از پس این مهم برآمده است. با وجود اینکه دیگر با آنها همکاریای ندارم، اما محصولات اپل و نگرش و رویکردشان به خلاقیت را بسیار میپسندم. اپل تنها وسیله را فراهم کرده است، اینکه با آن وسیله تا کجا و به کجا میروید با شماست. گنجایش و استعداد برای الهامبخشیدن به انسانها و خلق آرزوها، خمیرمایه اصلی آفرینشهای اپل را فراهم میآورد. استیو جابز میدانست که این نه خود او، بلکه دیگران هستند که اپل را تعریف میکنند و بهترین کاربرد آن را برای رشد و تغییر خود مییابند.
در راه رویاهای دیجیتال خود ـ هرچیزی که هست ـ بهترینها را برای شما آرزو میکنم.
یادداشت اختصاصی راب جانوف برای روزنامه دنیایاقتصاد
ارسال نظر