۶ استراتژی پایداری مورد انتظار از دولتها
نویسندگان: دارسی هیچکاک و مارشا ویلارد
مترجم: مهدی نیکوئی
nikoueimahdi@gmail. com
کره زمین به شدت بیمار است. سلامت طبیعت به خطر افتاده و نیازمند درمان فوری است. دیگر نمیتوان مانند دو قرن گذشته تنها به مسائل اقتصادی اندیشید. باید پایدارسازی فعالیتها را بیش از پیش در دستور کار قرار داد. اکنون زمان آن است که بین فعالیتهای اقتصادی و متغیرهای زیستمحیطی و اجتماعی هماهنگی ایجاد کرد. در این میان، نقش دولتها از بسیاری از بازیگران دیگر عرصههای اقتصادی مهمتر است.
نویسندگان: دارسی هیچکاک و مارشا ویلارد
مترجم: مهدی نیکوئی
nikoueimahdi@gmail.com
کره زمین به شدت بیمار است. سلامت طبیعت به خطر افتاده و نیازمند درمان فوری است. دیگر نمیتوان مانند دو قرن گذشته تنها به مسائل اقتصادی اندیشید. باید پایدارسازی فعالیتها را بیش از پیش در دستور کار قرار داد. اکنون زمان آن است که بین فعالیتهای اقتصادی و متغیرهای زیستمحیطی و اجتماعی هماهنگی ایجاد کرد. در این میان، نقش دولتها از بسیاری از بازیگران دیگر عرصههای اقتصادی مهمتر است. اما دولتها چه استراتژیهایی میتوانند برای بهبود وضعیت و حرکت به سمت پایداری در پیش بگیرند؟ بهطور کلی استراتژیهای مورد انتظار را میتوان در ۶ دسته جای داد:
خرج کردن خردمندانه درآمدها و حداکثرسازی منافع جامعه. انتظار میرود دولتها خدمات خود را به صورتی اثربخش فراهم کنند. دولتها در جایگاه تدوین مقررات و سیاستگذاری هم قرار دارند. بسیاری از ایدهها و اندیشههای جذاب، هنگام عملیاتی شدن با مشکلات مختلفی مواجه میشوند. بهعنوان مثال، زمانی که یک فعال اقتصادی قصد ساخت یک کوره ذوب فلزات را میکند، مجوزهای مختلفی برای مصرف برق و شیوه تهویه مناسب محل دریافت میکند. اما چند ماه بعد یک بازرس دولت سر میزند تا بر اوضاع نظارت کند. حقیقت آن است که اگر مراحل اداری و کسب مجوز به صورت درستی انجام شده باشد، انجام بازرسی یک فعالیت زائد است. بسیاری از قوانین دیگر هم تنها محدودیتهای بیهودهای ایجاد میکنند و لزومی ندارند.
یکی دیگر از مهمترین مشکلات فعالیتهای دولتی، ناهماهنگی بخشها و سازمانهای مختلف است. بهطور معمول، هر نهاد دولتی تنها به فکر حل مشکلات حوزه خود است و بسیاری از مسائل را به سازمانها و نهادهای دیگر تحمیل میکند. بهعنوان مثال، سازمان آب و فاضلاب مسوولیت تصفیه فاضلاب و تامین آب مورد نیاز شهرها را برعهده میگیرد. در این میان، برای مدیریت بارندگیها راهکاری اساسی در پیش گرفته نمیشود و مدیریت شهری فقط به فکر آن است که بارندگیها را از خانهها و معابر عمومی دور کند. به این صورت بخشی از بارندگی وارد سیستم دفع فاضلاب میشود؛ درحالیکه این بخش از آبها نیاز به تصفیه زیادی ندارند و باعث هدررفت منابع مالی عمومی میشوند. اکنون در برخی از نقاط جهان مانند ایالتهای پورتلند و اورگان آمریکا، هرکدام از خانهها سیستمی برای مدیریت آب ناشی از بارشها دارند. این سیستمها که مجوز استفاده از آنها صادر شده، به خانوارها اجازه میدهد از آب ناشی از باران و برف در مصارف خانگی و حتی آشامیدنی استفاده کنند. به این صورت هم هزینههای خانوارها کاهش مییابد و هم هزینههای دولتی.
تامین زیرساختها و امنیت. انریکه پنالوسا، شهردار پیشین شهر بوگوتا (پایتخت کلمبیا)، میگوید: «حل مشکل ترافیک با استفاده از ساخت جادهها بیشتر مانند آن است که بخواهیم چاقی را با کمربندهایی بزرگتر درمان کنیم.» با این حال، افزایش میزان جادهها و اتوبانها، راهحل اولیه بسیاری از سازمانهای ترافیکی جهان است. در حال حاضر، در بسیاری از شهرهای ایالات متحده، بیش از ۵۰ درصد از خیابانها و پارکینگها به خودروها اختصاص یافتهاند. تصمیم دولتها و شهرداریها برای توسعه مسیرهای خودرو باعث کاهش کیفیت محلههای سکونت، دسترسی به حملونقل عمومی، کیفیت هوا و تناسب اندام شهروندان میشود. با توسعه راهها، حومه شهرها گسترش بیشتری یافته و هزینههای ایجاد زیرساخت برای آنها را هم بهشدت افزایش میدهد. بحث امنیت هم به همین صورت است. زمانی که سخن از امنیت میشود، نام نیروهای نظامی در ذهن مردم نقش میبندد. با این حال، توسعه بیش از حد نیروهای نظامی و هزینههای مرتبط با آنها باعث افزایش آلودگی و مشکلات مردم میشود. اگر توجه بیش از حد به قدرت نظامی و دفاعی (مانند آنچه دولت آمریکا درباره سازمان سیا انجام میدهد)، منجر به مشکلات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شود، گسترش تروریسم را هم شاهد خواهیم بود.
حفاظت از اموال عمومی. دولت، پاسبان تمام منابع عمومی است؛ منابعی که برای زندگی ضرورت دارند اما ارزش بازاری یا قیمت مشخصی برای آنها تعیین نشده است. بدون تدوین مقررات و سیاستگذاریهای کافی و اثربخش، شاهد «نفرین منابع» خواهیم بود. در چنین وضعیتی از منابع عمومی بیش از اندازه استفاده خواهد شد و رشد اقتصادی پایدار به خطر افتاده و با گذشت زمان از سرعت آن کاسته خواهد شد. وضعیت شیلات و صید ماهیها را در نظر بگیرید. بسیاری از گونههای دریایی بهدلیل صیدهای بیرویه و نامناسب در خطر انقراض قرار گرفته و نمیتوان در سالهای آینده هم مانند گذشته از آنها بهرهمند شد. ضمن آنکه انقراض چنین گونههایی اثرات منفی بسیاری بر تمام اکوسیستمهای زمین خواهد گذاشت و زندگی انسان را هم به خطر خواهد انداخت.
تعیین محدوده فعالیتها. دولت تعیینکننده حوزه فعالیتهای اقتصادی و شدت آنها است، اما در بسیاری از موارد این حوزهها و میزان فعالیتها تنها در اختیار بخشی از جامعه قرار میگیرد. بهعنوان مثال، دولت اقدام به یارانه دادن به کشاورزان میکند. آنها سفرههای آب زیرزمینی را صرف کشت یونجه میکنند تا به خوراک دام برسند. از شیر دام، پنیر تولید شده، در انبارها ذخیره میشود و نفع چندانی به گرسنگان نمیرساند.
حفاظت و کمک به نیازمندان. در بسیاری از مواقع دیده میشود که قطع یا افزایش خدمات دولتی در یک حوزه بدون توجه به افراد نیازمند جامعه انجام میشود. بیخانمانها، کمدرآمدها، کودکان محروم از تحصیل و... باید در سیاستگذاریهای دولت مدنظر قرار بگیرند. مهمتر آنکه بسیاری از تصمیمات بهطور غیرمستقیم بر آنها و آینده آنها اثر میگذارد.
هدایت جامعه به سمت جامعهای بهتر. دولت تنها نهادی است که وظیفه روشن آن، برنامهریزیهای بلندمدت و نگاه به آینده است. رشد اقتصادی جامعه برای یک دوره ۲۰ ساله برنامهریزی میشود. سیاستهای استفاده از انرژی گاهی برای یک دوره ۵۰ساله تدوین میشوند. مدارس در پرورش دانشآموزان به کل دوره عمر آنها توجه میکنند. این وضعیت در تمام تصمیمگیریها باید دیده شود. دولتها باید بهصورتی سیاستگذاری کنند که منافع نسلهای آینده هم تامین شده و کیفیت زندگی آنها حفظ شود.
منبع: کتاب حرکت به سمت پایداری
ارسال نظر